نظام های تحجرگرا و جنبش زنان
با توسعه جوامع و رشد اقتصادی کشورها، شاهد حضور روز افزون اما پر چالش زنان در جامعه ایم
حضوری که گاه با مقاومت گسترده از سوی بخش محافظه کار و معمولا مذهبی جوامع روبرو شده و گاه با سوء استفاده افراد فرصت طلب به انحراف کشیده شده است.
با وجود تمام این چالش ها و مقاومت ها، نمی توان این واقعیت را انکار کرد که ما با تحولی گسترده و تدریجی در جامعه طرفیم. تحولی که جهانی است و محدود به کشوری معین نیست، ریشه دار و عمیق است، زنانه است و با محوریت و رهبری زنان ، و طبیعتا با خشونت کمتر نسبت به جنبش های مرد محور.
به وضوح می توان حس کرد که زن امروز دیگر آن ضعیفه سابق نیست که محروم از حضور اجتماعی، جز در موارد خاص و اضطرار، همواره در خانه باشد. زن امروز می خواهد از خانه بیرون آید و جزئی از حیات اجتماعی گردد.
طی هزاره های قبل خشونت حاکم بر جوامع توام با نیاز به فرزند آوری بالا و مسئولیت مادری و نگهداری از فرزندان و امورات خانه او را بیش از مرد مقید و محدود به خانه نمود.
جوامع گله دار یا کشاورز برای افزایش قدرت خود و تامین نیروی کار فرزندان بسیار می خواستند و فرزندان به دلیل نبود امکانات پزشکی در دوران نوزادی یا کودکی فوت می نمودند و نیاز به فرزند آوری بیشتر میشد.
در نتیجه زن محدود شد به امر زاد و ولد و نگهداری از فرزندان و تامین انواع نیازهای مردان و اعضای خانوادهء گسترده گله دار/کشاورز، در نتیجه با وجود نقش اقتصادی تاثیر گذار خود در خانواده، عملا از حضور اجتماعی باز ماند.
“مناسباتِ قدرتِ خشونت محور” روستاها و شهرهای تازه بنیاد عهد باستان نیز زنان را بیش از پیش به حاشیه راند.
طبیعتا حیات اجتماعی و هر آنچه خارج از خانه بود اعم از مناسبت ها و نهادهای اجتماعی، سیاسی و مذهبی، رنگ مردانه گرفت و با توسعه بیشتر شهرها، تمدن بشری عملا مرد محور و مرد سالارانه و متناسب با نیازها، روحیات و ویژگی های مرد توسعه یافت و «دولتِ مردان» شکل گرفت.
به همین خاطر به قول «رضا براهنی» ما تاریخ مذکر داریم، تاریخ تک جنسی.
این ساختار مردانه جامعه ، ادیان و باورهای مذهبی، نُرم ها و هنجارهای اجتماعی، قوانین مالکیت، ارث، حضانت فرزند و …را نیز تحت تاثیر قرار داد.
اما رشد دانش و تکنولوژی و ورود تمدن شهری به عصر مدرن، منجر به کاهش فرزند و تعداد زایمان گردید و بحث تنظیم خانواده و …. مطرح شد و با ابداع صدها وسیله تسهیل خانه داری وقت و انرژی زن آزاد گشت و تدریجا فرصت و امکان حضور جدی تر زنان در جامعه فراهم شد.
ما اکنون با شرایط متناقض و جامعه ای پر تضاد روبرویم.
جامعه ای مرد محور با قوانین و شریعت مرد محور. و متناسب با روحیات مردانه که زن می خواهد حضوری جدی تر و سهمی برابر با مردان در مناسبات اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی در آن داشته باشد.
چه رخ میدهد ؟؟
زن در جامعه مورد پذیرش کامل قرار نمی گیرد و مورد انواع ستم و اجحاف ها قرار می گیرد و از طرف دیگر چون قواعد بازی در جامعه در طول تاریخ توسط مردان و به طرزی مردانه ، متناسب یا روحیات ، صفات و ویژگی های مردانه ، مطابق نحوه تعقل ، تفکر ، و حس و درک مردانه تنظیم شده ، زن به وقت حضور در چنین جامعه ای مرد محور دچار مشکلات بسیار میشود.
نهایتا این تضاد بین قواعد و هنجارهای مرد محورانه جامعه و میل زنان به حضور اجتماعی موجب بحرانی ریشه دار شده که بدون تعقل و ارائه راهکارهای واقع گرایانه قابل رفع نیست و باید بپذیریم که حضور گسترده تر زن در جامعه یک واقعیت غیر قابل انکار است و در عین حال یک ضرورت تاریخی .
شاید مرحله ای از توسعه تمدن بشری.
اما اگر زنان بخواهند در جامعه ای با قواعد و قوانین و شریعت مردانه فعالیت نمایند، بحران های فعلی ادامه خواهند داشت چراکه زن به گونه ای دیگر و متفاوت با مردان تکامل یافته و در نتیجه نه می تواند و نه درست است که مطابق قواعد مرد سالار حرکت کند.
اینجاست که تدریجا اعتراض های مستقیم و غیر مستقیم ، آشکار و نهان، آگاهانه و ناخودآگاه شروع شده ، تعارضات اوج میگیرد و بحران تشدید می یابد.
اما واقعیت این است که زن امروز با ایجاد تحولی زنانه ، آرام و تدریجی اما عمیق و عظیم در جهان میتواند تصویری متفاوت و زیباتر از جهان ترسیم نماید.
اما شرط اینکه تبعات بحران ناشی از این تحول اجتماعی عظیم کم شود و جنبش زنان با موفقیت تداوم یافته به تغییری بنیادین منجر شود، این است که از رفتارهای پرخاشگرانه و انتقام جویانه پرهیز شود، سطح آگاهی در هر دو جنس افزایش یابد و از همه مهمتر بسترسازی های اجتماعی از سوی حکومتگران صورت گیرد.
«« زمین موجود به بهشتِ موعود بدل نمیشود مگر با همدلی و همراهی فرزندان آدم و حوا»»