ای دیین کیم-عاشقم دیوانه خوش گلمک کرک
کیم قیلیر لاف هونر، میدانه خوش گلمک گرک
عاشقم دییرسن، کونول، عشق آتشیندن دونمه کیم
شمع اودونا یانماغا پروانه خوش گلمک گرک
زاهدا، ورد ایله دائم ذکر و فکر روی دوست
اهل اسلامم، دیین ، ایمانه خوش گلمک گرک
ای کونول لاف ائتمه کیم، معنی ده لاف ائدن کیشی
معرفت میدانینا مردانه خوش گلمک گرک
کیم کی غرق اولماق دیلر در بحر عشق بیکنار
کشتی سیز بو لجّه ی عمانه خوش گلمک گرک
ای خطایی، شعرینی اول یار ایستر دینله یه
دلربالر گوشینه دردانه خوش گلمک گرک
به همه دوستان سلام عرض می کنم از مباحث ایسلاملیق و تورکلوک به قسمت یازدهم و از مباحث فلسفه علیه فلسفه به قسمت چهارم رسیدیم و با غزلی از شاه اسماعیل خطایی آغاز کردیم:
گفتمان ایسلاملیق و تورکلوک از وحدت و اتّحاد و فهم جمعی صحبت می کند در این گفتمان، آدمیان در برابر هم نیستند واژگان در برابر هم هستند واژگان و مصطلحات در ستیز و صیقل هستند از مدّت ها پیش اندیشه دینی با مهارت و سیاست و کیاست هر چه تمامتر توسط شعوبیه در برابر و ضدّ اندیشه ملّی قرارداده¬می¬شود. بدین روش هویّت تورکان مسلمان را به چالش کشیدهاند اندیشة شیطانیای اینجا حکمرواست. هویّت، هستی و بودن ما جا را بر هویّت و هستی و بودن کسی تنگ نمی¬کند ما هنوز در بازگشت به هویّتمان جرأت و جسارت لازم را پیدانکردهایم جادّه هویّتمان به شاهراه یکی شدن و وحدت ختم¬می¬شود و آن اتّحاد دیگرباره اسلامیّت و ملّیت است. بگذریم از یک سلسله اعمال غیر انسانی و غیر علمی و غیر اخلاقی که به نام اسلام اجرامی¬شود آن¬ها اسلام واقعی است مرتکبان چنین اعمالی خواه¬ناخواه به عمد یا غیرعمد بازیچه و دستاویز شعوبیه پسامدرن هستند. اندیشة ملّی و اتّحادی در آذربایجان کنونی بسی ضعیف، لاغر و رنجور است آن دست¬های پنهان همینک دو نوع اندیشه را میان ما ترویج و تبلیغ می¬کند:
1. ملّیت بدون اسلام؛ ملّیتی که اندرون آن اسلام نباشد یک ناسیونالیسم صرف و محض باشد 2. اسلام ضدّ ملّی؛ اسلامی که در مقابل ناسیونالیسم بایستد چنین اسلامی ویژگی¬ها و خصلت¬های خاصّ خودش را دارد: الف) ادّعای جامعیّت و اکملیّت ب) شاکر بودن در همه حال ج) فقر را فخر دانستن د) ظلم را عنایت باری و بی¬عدالتی را تقدیر یزدان انگاشتن. کمیتِ هر دو نوع تفکّر می¬لنگد هیچ-یک ره به جایی نبرد در رساندن جامعه به سعادت، فضیلت و خیر، عقیم و نازاست. منبع و مأخذ و منشأ هر دو نوع تفکّر، شعوبیة پسامدرن است. فلسفة ملّی تورکان مسلمان از اندیشه¬های فارابی و برخاسته از توره تورکان، شریعت و ملّیت را سر سفره¬ای واحد می¬نشاند؛ قدرت و قوّتی معنادار، اعتمادی با مفهوم و ایمانی بی¬باک عرضه¬می¬کند. چنین فلسفه¬ای در برابر فلسفة جدید غرب می¬نشیند. فلسفة جدید غرب می بایست خداوند را تشییع¬می¬کرد نیچه، فیلسوف آلمانی صریح و بی¬پرده در ابتدای کتاب چنین گفت زرتشت می¬گوید: خدا مرده است پیش¬تر از او بیش-تر از او فرانسیس¬بیکن در کتاب نیمه تمام آتلانتیس نو در عالم تخیّل تمام فیلسوفان و عالمان علوم تجربی را در خانة سلیمان گردمی¬آورد تا طبیعت را اداره و مدیریتکنند. ایده نخست، تصرّف بود که می¬بایست به هر نحوی بر طبیعت، متصرّف و مسلّط¬شد. در اندیشة فرانسیسبیکن،تصرّف، مقدّم بر علم است. در اندیشه¬ی وی طبیعت را باید به میز محاکمه¬کشید و آدمیان در این دادگاه تفتیش عقاید، بسانِ قاضی و طبیعت بسان متّهم قرارمی¬گیرد آنقدر طبیعت را شکنجهکنید تا هست و نیست و سر و علانش را هویدانموده و از دهلیز خارج¬گردد و دیگر معمّایی در طبیعت نماند. این لبّ اندیشة فرانسیسبیکن است. بر همین اساس، اینان به ایقان رسیدند تنها در مرگ خدا دستشان بر غارت طبیعت و محیط زیست بازخواهدشد.
زیرا خداوند، خالق اخلاق بود و اخلاق، ترمز آدمیان و نگهدارنده¬ی آدمیان این اخلاق بود که آدمی را از ارتکاب عملی شنیع بازمی¬داشت. آنها زیرآبِ خداوند را با تبرِ فلسفه زدند. خداوندِ فارابی که جمیل، مالک، ازلی، ابدی، احد و واحد و فعّال مایشاء و گؤگ تانری در مفکوره تورکان در فلسفة جدید غرب محلّی از اعراب نداشت بدل و جایگزین و میراث چنین فلسفه¬ای انسانی شد خودبنیاد، بی¬رحم، قسی القلب، نامهربان، مصرف گرا، منفعت گرا و ابزارانگار بود که مدّعی خداوندی عالم بود چنین انسانی میراثی داشت: مواریثِ انسانِ جدید برآمده از فلسفة جدید غرب عبارت بود از: ماشینیزم، مصرف گرایی، تجمّلگرایی، دیجیتالیزم از نتایج مخرّبِ انسان سازی فلسفة غرب است؛ ماشینیزم، تحرّک و حرکت را از آدمیان ستانده دیجیتالیزم، انسان را به ابزاری در دست یک تراشه یا حافظه تبدیل کرده است میرود که به جای آدمیان تصمیم سازی کند مصرف گرایی بی امان، مصرفِ انرژی بی امان را به دنبال دارد تا آدمیان را به سمتِ تولیدِ انبوه غیرلازم غیرضروری سوق دهد از نتایج زنندة آن تولید زباله، پسماند و آلودهکردن طبیعت است. تجمّلگرایی مفرط برخاسته از ثروت های غارت شده، مفهومی به نام قناعت را پاک زدود. اثرات این نوع اندیشه در روان پزشکی به شکل بیماری های روحی روانی و عصبی گونه گون که شاید به 500 گونه بیماری رسد با خوردن و خوراندن داروهای معیّن، خوابی مصنوعی را به بیمار ارزانی می دارد و روز به روز حافظة بیماران تحلیل می برد تا از تاریخشان چیزی در اندرونشان نماند.
بسیاری از بیماری های كنونی كه سال ها قبل از آنها خبری نبود از پیامدهای نامطلوب این آلودگیها هستند بیحالی ها، رنگ پریدگی ها، خستگی های مفرط، ضعیف شدن سامانة ایمنی بدن و حتّی كوچك شدن تدریجی اندام بشر و آلات جنسی آدمیان در مقایسه با انسان های اوّلیة تنومند به همین موضوع بستگی دارد. با این وصف، صنعت داروسازی را به یکی پول سازترین صنایع دنیا تبدیل کرده است مافیای دارو و درمان چه حاجتی به انسان سالم دارد؟! بدین گونه، آرامش و آسایش را از آدمیان ستانده است خروجی اقتصادی چنین نظام فلسفی عبارت است از پول و بانک. که با پول می توان همه چیز را خرید کرد تمام آدم های کره خاکی را با سیستم بانکی ربوی بدهکار خود کنند در این سیستم تمام مردم جهان همه چیزشان را بفروشند به آنها بدهند باز هم بدهکارند.
تاسّف بار است پاره ای از روشنفکران ما با دیدن این همه فجایع برآمده از فلسفة غرب در محافل روشنفکری و کافی شاب ها با روایتی سخاوتمندانه خرج جملاتی از نیچه و گادامر و هایدگر و کیرکهگارد و ژانپلسارتر چون نقل و نبات خود را روشنفکر حساب کنند روشنفکر ما در آذربایجان دچار ترسه دوشونجه شده است هر کسی در فلسفه، فقیر باشد در دانش سیاسی هم رنجور و ضعیف خواهدبود. روشنفکر فمینست ما از حقوق زن حرف می¬زند امّا معجز شبستری را نمی شناسد نگار کوراوغلو، هجر قاچاق نبی، تاجلی شاه اسماعیل و تاج الملوک قاجار را نمی-شناسد فمنیست ما از حقوق زن حرف می زند در حالی زنش در خانة مستاجری دار قالی گذاشته شب و روز با فرشبافی خرج تو جیبی روشنفکر فمینیست ما می دهد و او هم هر از گاهی نوشیدن قهوه اش را استوری میکند. کسی که می خواهد فمنیست باشد باید بداند ناصرالدین شاه تبریزی اجازه ساختن مدرسه را به سیدحسن رشدیه می دهد و زمینه و زمانه تحصیل دختران را فراهم می-نماید همین سیدحسن رشدیه بود که برای پرهیز از شریعت گرایان متصلّب، سر دختران خود را می-تراشید و در کلاس درس پسرنما تعلیم و تعلّم می نمود. روشنفکری نقل جملات از فیلسوفانِ غربی نیست اگر چنین باشد این عین الیناسیون و تنفّس آزادانه مدینه غیر فاضله و پیشوایان آن است. روشنفکری شناختنِ خویشتن و هویّتِ خود و بازتعریفِ اصطلاحات و پیداکردن راهی برای برونرفت از مصایب در جهتِ تقلیل مرارت و تقریر حقیقت است. مطمئن هستم تمامِ مفاهیمِ ژرف انسانی سعادت زا فضیلت آفرین خیرگرا در میراث تورکی اسلامی هست. امّا غمبار است آن چه خود داشت ز بیگانه تمنّا می کرد. ما تورکان مسلمان، واجدِ فلسفه ملّی، حکمت ملّی، عرفان ملّی و تاریخ ملّی هستیم . به تعبیر مولانا:
گرچه هر قرنی سخن عاری بود
لیک گفت سالفان یاری بود
اندیشه ها و تجاربِ پیشینیان همیشه منبعی ذخّار برای آیندگان بوده است فلسفة ملّی ما در گرو فهم فارابی و مدینة فاضله ومبارزه با دشمنان مدینة فاضله و نیل به قیزیل آلما و شناختنِ مکتب تبریز و شناساندن آن است. مکتبِ تبریز جغرافیای صرف نیست. به هیچ وجه من الوجوه از اصفهان شروع نمیشود وقتی تبریز میگوییم یعنی، تمام تورکان مسلمان، یعنی، شمس تبریز، شیخ صفی، شاه اسمعیل صفوی، نادر شاه افشار، رفرم قاجار، عبور آرام از سنّت به مدرنیته، صراط مستقیم از وحدت و اتّحاد مجدّدِ اسلامیّت و ملّیت میگذرد.
والسلام