داستان روزنامه ایران!
روز به نهایت خود می رسید و مردم آرام آ رام به سوی خانه های خود می رفتند. تحریریه انگار زودتر خوابیده بود، از جنب و جوش صبح خبری نبود .
تنها تلکس ها ی خبری، اخبار چهار گوشه عالم را به اتاق تلکس ارسال میکردند
همه چیز به غیر از تق تق تلکس ها آرام بود .
سردبیر بدون هیچ بهانه ای عصبانی بود، دهانش را باز کرد تا فحشی بدهد، کسی در تحریریه نبود و بدان جهت آن را فرو خورد و به دهن دره ای بسنده نمود، در صندلی بخش مقالات و گزارش نشست، به روی میز خیره شد .
از چهار گوشه کشور، از دانشگاه ها، نشریات منتشره را برای آن بخش روزنامه فرستاده بودند، برای معرفی آنها در روزنامه دولتِ قدرقدرت و فخیمه؛ نگاهی به آنها انداخت ( اردم – اویرنجی – یاشیل یول – اولدوز – خزر – گونش – سحر – چاغری – بیلیم یوردونون نشریه سی — نشریه دانشجوئی دانشگاه تبریز – اردبیل بیلیم یوردونون …)
غمی چون کوه بر دوشش سنگینی کرد، اما کسی نبود که دق دلش را خالی کند .
با بی میلی گوشی را برداشت و نمره ای گرفت، سیگارش را روشن کرد، دهان تلخ اش، تلخ تر شد و بیشتر عصبی شد.
از آن طرف گوشی کسی گفت : الو
– زهرِمار الو، اینها چیه ریخته روی میزت؟
کدوم ها قربون !
این نشریات چند ورقی؟
-هان اونها، دانشجویان می فرستند، برای معرفی کردنشان، برای اخبار فرهنگی !
مبادا ها !
خیالت تخت، آنها را راهی آشغالدونی می کنم !
راستی چاغری چیه ؟ بیلیم یعنی چه ؟
والله راستش منم نمی دونم!
تو مثلا تورک هستی، تورکی نمی دانی؟
من خیلی وقت پیش تهرون اومدم ، بعدش هم شما دستم را توی روزنامه دولت ( روزنامه ایران ) بند کردید، من دیگه بچه ناف تهرون ام، الف ها را بهتر از خودتان تبدیل به واو می کنم!
سردبیر هر و هر خندید، دیگر غم توی دلش آب شده بود و خیلی معنی دار پرسید:
چکار می کنید؟ الف را واو کردن دیگه چیه؟
مسئول صفحه فرهنگی با غرور از موقعیتی که برای خوش خدمتی و ارتقا مقام و یا امتیاز یافته بود، با ولع خاصی
گفت :« قربون ، نمی گم نان، می گویم نون »!
این بار سردبیر مثل بمب ترکید و صدای خنده اش تمام تحریریه را پر کرد، ولی کسی توی تحریریه نبود ، آرزو کرد ایکاش صبح بود، آنوقت همه می توانستند شلیک خنده او را بشنوند و اینقدر با هم پچ – پچ نکنند که سردبیر خنده را نمی شناسد.
دوباره عصبی شد و فریاد زد: «پس این نشریات برای کی چاپ می شود؟ من نمی توانم بخوانم، چون تورک نیستم، تو نمی توانی بخوانی، چون تورک هستی !اینها برای چه کسی چاپ می شود؟ »
دبیر صفحه فرهنگ، پشت تلفن هم ترسید، او از لحن سردبیر ، میزان کفری شدن او را وزن میکرد، به نظرش رسید الان وقتش است که ( کاکا سوری ) را نقره داغ کند و با لحن ساختگی ناراحتی گفت: « قربون این کاکا سوری گزارش تهیه کرده بود، هزاران نشریه دانشجویی دو زبانه چاپ می شود »!
و منتظر جواب سردبیر ماند !
سردبیر با لحن آدمی که موضوع را می داند جواب داد: «تو هم چهل کلاغ نکن، هزاران عنوان نبود، ششصد عنوان بود. آنهم دروغ بود، مگر ما در ایران ششصد دانشجو ی قوم گرا داریم؟»
و با لحن بدتری گفت: «تو هم مردک ! قند تو دلت آب میشد، نه؟ ششصد نشریه دانشجوئی! یکباره».
بگو، سونامی نشریات تجزیه طلب !مملکت بی صاحب یعنی همین .
دبیر با لحن ناراحتی گفت :«قربون ناراحت نباشید، فقط یک مشت جوون آنها را می خوانند» !
سردبیر در گوشی غرید: «غلط می کنند بخوانند، ما صد صفحه روزنامه را پنجاه تومان می دهیم، نمی خوانند، آن وقت این شبنامه ها را می خوانند؟ ».
-نه به خدا ، آقا ، مرا چه به سیاست؟
من اصلا سیاسی نیستم !
تو هم ننه من غریبم در نیار، حالا کی گفت تو سیاسی هستی.
اقا من یک جمله هم در موردشان چاپ نکردم، من به این کشور وفادار هستم آقا… خواست بگوید به جقه اعلیحضرت قسم، اما نگفت. اینقدر شعور داشت که بداند در کشور انقلاب شده و اعلی حضرتی نمانده است !
سردبیر باز هم عصبی تر شد و گفت: «فردا همه این آت و آشغال ها را می ریزی دور، اما نه، دور نریز، قاطی برگشتی های روزنامه خودمان برای خمیر کردن بفروشید» .
سرش را به پشتی صندلی تکیه داد و در حالیکه گوشی را روی تلفن قرار می داد
غرید : «با این وضع کاغذ، روزنامه دولت، شماره هایش را برای خمیر کردن می فروشد، دله دزد های شارلاتان، نشریه چاپ می کنند»!
کمی در خود فرو رفت، باز نشریات دانشجوئی به چشمش فرو رفت، چاغری … آن را برداشت و مچاله اش کرد و با خشم به زمین کوفت .
نشریه آرام آرام باز می شد، لحظه ای چی و بعد چغی و بعد چاغری باز هم به چشمش رفت.
دوباره گوشی را برداشت و آرام گفت :« هی گفتی به روز نامه وفاداری؟ »
-بلی قربان، روزنامه بود و نبودمان است، بدون این روزنامه کشور هم درب و داغون می شود، خیالت راحت، امرتان را بفرمائید قریان .
ببین یک پروژه دارم، هم از دست نشریات دو زبانه راحت می شویم و هم تله ای برای وطن فروشان و تجزیه طلبها و روز نامه نویس های محلی و دانشجوئی پهن می کنم، فردا روز حساب خواهد بود !
قربان چی بنویسم؟
-بنویس تمام سوسک ها، تمامی موشها، تمامی نکبت، تهران را پر کرده اند، تهران را آلوده اند، یک چیزی در این مایه ها.
گوشی را گذاشت و با عجله یک شماره دیگر گرفت
– الو دکتر جان !
– بنال
– دکتر جان فردا استارت می زنم.
– تمام، به بخش ارشاد هم خبر بده
– اول شناسائی و بعد انهدام و اعدام .
– تو کارت را انجام بده، بقیه به تو مربوط نیست !
صبح که نشریه دولت ایران، نشریه قدر قدرت حاکمیت پرتوان «ایران» منتشر شد ،
کاکا سوری قبل از همه، آن صفحه را دید . دست به پیشانی کوفت و با صدای خفه ای ناله کرد :«خدای من!»
و خطاب به دبیر صفحه فرهنگ گفت : «تو چکار کردی؟ نا سلامتی شهرستانی هستی، نا سلامتی تورک هستی! یعنی از ناموس و شرف تورکی تو هیچ نمانده است؟»!!!
– تقصیر من نیست، سردبیر ناراحت بود ،می گفت تمامی شماره های روزنامه دولت را برای خمیری می فروشد، آن وقت عده ای دانشجوی وطن فروش نشریه در می آورند، نه یکی، نه دو تا، ششصد تا!!! آنهم در شهرستان ها، به خدا من تقصیری ندارم !
من در دفتر نشریه نوید آذربایجان در اورمیه نشسته بودم، تلفن زنگ زد؛ مدیر مسئول جناب مهران تبریزی گوشی را برداشت و بلافاصله آن را به من داد .
یکی از دوستان خبرنگار در مرکز بود؛
سلام کرد و گفت:«چه خبر ؟»
— در غرب خبری نیست، در مرکز چطور؟
-عزیز ما دسته گل به آب دادیم !
کلیت روزنامه ما این چنین نیست، این سردبیر پفیوز و شوونیست کار دست ما داده است و یا درستتر خواهد داد .
کمی تردید کرد و گفت :
-عیسی تو یک مطلبی بنویس و در نوید نشر بده که این یک توطئه است، شوونیست ها، فاشیست ها و آدمکشان
هار برایتان نقشه کشیده اند !می خواهند تحریک کنند و هم انسان هایتان را و هم نشریات تان را اعدام کنند !
این سردبیر شوونیست مرکزی…
خندیدم، و گفتم : از سردبیر محلی به خبرنگار مرکزی؛عزیز دل برادر، اولاً زندگی در پیرامون مرکزیت منحط و ارتجاعی، آن چنان هم آش دهان سوزی نیست که نبودنش حسرت داشته باشد، در ثانی نوید آذربایجان خار چشم شوونیست ها و فاشیست های دولتی، توقیف شده است، ما خلع سلاح شده ایم.
چند روز بعد به اصطلاح اصلاح طلبان دولتی نزدیک به ششصد نشریه دو زبانه را اعدام کردند، در خفقان دولتی و نبود
نشریات محلی هنوز هم ضایعات مردمی در شهر های تورک نشین به صورت رسمی اعلام نشده است .
روزنامه دولتی پس از مدتی توقیف، فعالیت خود را آغاز کرد، کاریکاتوریست فاشیست اصلاح طلبان از کشور گریخت .
عیسی نظری ژورنالیست و حقوقدان (قاضی بازنشسته)
این فرد امیرعباس فخرآور است که خود را رئیس سنای کنگره ملی ایرانیان معرفی می کند!
او مخاطبی را که با وی همنظر نیست مریض خطاب میکنند و لهجه تورکی اش را مسخره می کند.
جالب است که در همین چند ثانیه این شخص لمپن به قانون شکنی خود اعتراف میکند و میگوید: با اینکه فیلم برداری ممنوع بود یواشکی فیلم برداری کردیم!
قرار است اینگونه فاشیستهای قانون شکن برای ما دمکراسی بیاورند!
دقیقاً به همین دلیل است که آزربایجان راه خود را از اینان جدا کرده است.
اهداف گروه خبری آذتورک خبرلری:
سایت آذتورک خبرلری بطور روزانه و فعال اخبار و مطالب مربوط به حقوقبشر، آذر بایجان، جهان تورک، مقالات و غیره…
با اینکه تورکها خدمات بی پایانی به ایران کردهاند. اما رژیمهای مذکور ملت تورک را به دلیل خواستههای مشروعشان بارها سرکوب کردهاند و این سرکوب ها همچنان ادامه دارد.
سایت آذتورک خبرلری صدای فعالین مدنی و حقوق بشری و مدافعان آزادی و دموکراسی ملت تورک و پاسخی به تبعیضها و سرکوبها علیه آذربایجان است.
سرزمین آذربایجان متعلق به ملت آذر بایجان است و سرنوشت آذر بایجان را ملت آذربایجان تعیین خواهد کرد. حق تعیین سرنوشت از ارکان اساسی ملتهاست و آذربایجان هم از این قاعده مستثنی نیست.
از شما خواهشمندیم، سایت ما را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید و با ارسال فیلم و خبر ما را یاری نمایید.
اینکه یک فاشیست به اسم کارشناس در صداوسیمای مِیلی رژیم با وقاحت میگوید « قشقایی ها ترک نیستند» را من به فال نیک گرفته و به غایت از آن خرسندم !
زیرا نشان از آن دارد که این شیر خفته سرانجام چشم گشوده و فریاد هویت خواهی اش لرزه بر پایه های فاشیزم انداخته است.
تمامیت خواهان مرکز، هرگز تصورش را نیز نمی نمودند که روزی در استان فارس و شیراز و پیرامونش که در خیال باطل خود قلب ایدئولوژی ایرانشهری شان می نامندش، ندای «من تورکم» به پا خاسته و قومی درست عکس توطئه ها و تبلیغات دروغین آنان هویت و موجودیت تورک را فریاد بزنند .
البته که بخشی از آسودگی خاطر این فرقه فاشیست به سیاستگذاری ها و مواضع قشقایی ها در دهه های آغازین قرن بیستم و رویکرد اتخاذی آنان در وقایع آن دهه ها بازمیگردد. رویکردی که به نوعی قشقایی ها به بازوی حمایتی پان ایرانیسم در مسائل «مرکز-پیرامون» بدل گشته و مواضع آنان در همسویی با منافع مرکز (پان ایرانیزم)و تضاد با پیرامون ( ملل غیرفارس) قرار گرفت.
زین سبب پان ایرانیزم دهه ها نیازی به صرف انرژی و زمان و هزینه برای پروپاگاندا و تحریف و هویت زدایی در حوزه قشقایی به مانند آنچه که در آزربایجان مینمود، ندیده و تورکان قشقایی چندان در رادار آنان نبودند .
اکنون اما موج وسیعی از حملات علیه تورکان قشقایی در تمام ابعاد آغاز شده و هر روز نیز بر دامنه اش افزون میشود و این اتفاقیست میمون و مبارک.
خبر از آن میدهد که قشقایی دیگر حوزه امنی برای پان ایرانیزم نیست. این تکاپو و دست و پازدن ها نشان میدهد این موج، قشقایی را در نوردیده و خواب مرکز را سخت آشفته کرده است .
به عبارتی افزایش دامنه تخریب و حملات ارتباط مستقیمی با گسترش موج هویت خواهی و رادیکالیزه شدن نیروی گریز از مرکز دارد و فرخنده باد چنین امری و بیش باد چنین حملاتی !
آنچه میشنوید صدای یک مجری تلویزیونی نیست بلکه نغمه ی شیرین خوردن شدن استخوانهای فاشیزم است که می آید. فریاد عجز و درماندگی یک ایدئولوژی ورشکسته و منحط است. ناله های له شدن یک ارتجاع و واپسین نفس های تمامیت خواهی است.
روحالله مرادی قشقایی
:«تو بايد لهجه ات را فراموش کنی» !!!
این جمله، سخن داور مسابقهی عصر جدید خانم ژاله صامتی است.
به جرأت می توانم بگویم که؛ این جمله، فاشیستی ترین جمله ی سال جدید، بلکه قرن جدید خواهد بود.
خانم داور نمیداند که فراموشی لهجه يعنی فراموشی پدر ومادر، یعنی فراموشی یک تاریخ، یعنی فراموشی اصالت و خشکاندن ریشه و نهایت تَرک لهجه يعني مرگ یک ملت است؟!
تلویزیون مِیلی چند سالی است که برنامه ی عصر جدید را به تقلید از برنامه ها ی استعداد یابی ” گات تلنت ” آمریکا و «او سس» ترکیه تولید وپخش میکند .
برنامه های تلویزیونی استعداد یابی در سایر کشورهای دنیا که رسالتشان کشف استعدادهای پنهان در کشور خودشان ودر سایر گوشه های دنیا هست که در زندگی عادی امکان و فرصت معرفی هنر و استعداد خود را نداشته است. اما با کمال تعجب و تأسف در کشور ما، برنامه ی مثلاً استعداد یابی عصر جدید عکس آن عمل میکنند!..
آنان به راحتی سلاخی استعداد به راه انداخته اند!
نظام آموزشی و تربیتی کشور به حد کافی استعدادهای علمی و فنی را در نطفه خفه میسازد. تحصیل وتدريس بیش از نیمی از شهروندان کشور به زبانی غیر از زبان مادری، امکان رشد و شکوفایی را در فرزندان غیر فارس این سرزمین خفه می سازد و با تحمیل یک زبان بیگانه برآنها تحت نام زبان رسمی اجازه ی رشد استعداد ذاتی و طبیعی و خدادادی را از آنها سلب میکنند!
برنامه ی تلویزیونی عصر جدید که باید نماد یک برنامه ی مدرن با دیدگاهی پلورال باشد، متأسفانه برخلاف اسمش تفکرات عصر قدیم و عتیق را با خود یدک می کشد! بوی پوسیدگی و کهنگی افکار فاشیستی گردانندگان برنامه ی عصر جدید بر همگان عیان گشته است!
(بماند که خانم ژاله صامتی و بسیاری از داوران برنامهی عصر جدید، اصولاًتخصصی در موضوع داوری ندارند).
از مجری برنامه احسان علیخانی گرفته تا هیات داوران، بیطرفی را کنار نهاده و نه به دنبال کشف استعدادهای درخشان، بلکه تمام تلاش وهمت خویش را به کار بسته اند تا استعدادها را در نطفه خفه سازند و از آنها، از نو آنگونه که دوست دارند استعداد سازی نمایند! واستعدادهایی را که دوست دارند برجسته مینمایند وبقیه ی استعدادها را به راحتی حذف میکنند!
هر مخاطبی که به این برنامه نیک مینگرد، متوجه اعمال تبعیض های آشکار میشود.
صدای خواننده ی «گروه هنری آیلان» را وسط برنامه به بهانهی نقص فنی قطع میکنند و احساسات ملت تورک را جریحه دار میکنند. داور برنامه، دیگر شرکت کننده به نایندگی از لُرهای غیور را به خاموشی و حذف لهجه ی خود دعوت میکند!
گویا در این کشور برای مطرح شدن و کسب شهرت و طی مدارج موفقیت باید قید زبان و نژاد و اصالت خود را بزنی و به یک پارس شش دانگ تبدیل بشوی!!!
زمانیکه وزیر ارشاد دولت فعلی برای پاسداشت زبان فارسی از نیروی انتظامی بهره میگیرد، چرا صدا و سیما برای برنامه ی استعدادیابی خود از داوران نژاد پرست بهره نگیرد؟!
وزیری که در عرصه ی فرهنگ، بجای قلم کاغذ به توپ، تفنگ، فشنگ و پوتین و دستبند اعتقاد دارد و بجای سالن سینما و تئاتر به پادگان!!!
این حضرات را چه به وزارت فرهنگ وارشاد؟!
بهتر آن نیست که این وزارتخانه را منحل کنند و با همان وزارت دفاع ویا سازمان نیروهای مسلح، امورات فرهنگی شان را نیز حل وفصل نمایند تا زبان پارسی شان را با خشونت عریان بیشترپاس بدارند؟..
تا زمانی که سردمداران و گردانندگان امور کشور بر عليه فرهنگ وزبان و هنر دیگر شهروندانِ غیر فارس چنین تبعیض های آشکاری روا میدارند، یقین بدانند که شهروندان غیر فارس نیز نسبت به زبان رسمی «فارسی» دلبستگی نشان نخواهند داد و صد البته یک نفرت ملی نیز در حال شکل گیری علیه زبان رسمی کشور راه افتاده است .
ناگفته نماند که زیربنا و سنگ بنای این نفرت ملی را دولتمردان میگذارند و واکنش شهروندان غیر فارس به این رفتار از منظر جامعهشناسی یک امر معلولی بیش نیست.
تا زمانی که حضرات برای پاسداشت دیگر زبانهای غیر فارس کشور، بمانند زبان فارسی ارج ننهند و دیگر لهجه ها را حرمت نگذارند، آرزو وتوقع پاسداشت زبان فارسی در میان شهروندان غیر فارس را به گور خواهند برد.
آقایان با زبان و لهجه و فرهنگ و هنر دیگر ملل و اقوام هر چه کنند، قطعا با زبان و فرهنگشان در مناطق تورک، کورد، لر، عرب ،بلوچ نشین و… با همان روش برخورد خواهد شد.
طاهر نقوی – حقوقدان
عریان نمودن رفتارهای نژادپرستانه ایرانیها توسط «علیرضا محمدی» استندآپ کمدین افغانستانی، خشم «کارن همایونفر» داور برنامه «عصر جدید» تلویزیون ایران را برانگیخت و این داور ایرانی در خصوص سخن گفتن درباره رفتارهای نژادپرستانه ایرانیها، به این کمدین هشدار داد.
این استندآپ کمدین افغانستانی در برنامه «عصر جدید»، ضمن دفاع از هویت خود، به شکلی هنرمندانه رفتارهای نژادپرستانه ایرانی ها بر علیه افغانستانی ها را مورد انتقاد قرار داد و گوشه ای از رفتارهای نژادپرستانه جامعه و دولت ایران بر علیه افغانستانی ها را بازگو کرد و به محروم بودن مهاجران افغانستانی از بسیاری از حقوق ابتدایی شان در ایران اشاره کرد.
در پایان، کارن همایونفر داور ایرانی برنامه، در تداوم رفتارهای نژادپرستانه ایرانی ها، به این کمدین افغانستانی گفت: «تو نمی توانی در برنامه ای که از پایتخت ایران پخش می شود، از نامهربانی ها ایران بگویی و تمام ماهیت اداری اخلاقی ارتباطی را زیر سوال ببری!»
همایونفر بصورت غیرمستقیم این کمدین افغانستانی ساکن ایران را «بی هویت» معرفی کرد و گفت: «تنها چیز مهم در زندگی برای من که با هیچ چیز طاق نمی زنم، شناسنامه و پاسپورت منه، این دوتا رو از آدم بگیرند، دیگر هویتی برای آدم باقی نمی ماند!»
شهروندان افغانستانی هم از طرف شهروندان ایرانی و هم از طرف دولت این کشور مورد بدرفتاریهای نژادپرستانه، ظلم، تجاوز و قتل قرار می گیرند. در شهریورماه سال ٩۵، نمایشگاهی از «مکشوفات کلانتریهای شیراز» برگزار شد که در آن مواد مخدر، مشروبات الکلی و فیلمهای غیرمجاز نمایش داده شده بود. در این نمایشگاه، «مهاجران غیرقانونی افغان» که توسط پلیس ایران دستگیر شده بودند، با چشمانی بسته در «قفس» به نمایش گذاشته شده بودند که این اقدام ضدانسانی، خشم افغانستانی ها را برانگیخت.
همچنین حکومت ایران با سوء استفاده از وضعیت پناهندگان افغنستانی، هزاران جوان افغانستانی را در راستای منافع ایدئولوژیک خود به جنگ سوریه اعزام کرد و هزاران تن از آنها را به کشتن داد.
لازم به ذکر است، مسئولان فاشیست برنامه «عصر جدید» هفته گذشته هم رقص آزربایجانی گروه آیلان و اجرای تورکی «آیلان» خواننده آزربایجانی را قطع و سانسور کردند که این خشم شهروندان آزربایجانی را برانگیخت.
چند روز پیش نیز «ژاله صامتی» دیگر داور برنامه «عصر جدید» در اظهاراتی تحقیرآمیز و نژادپرستانه به «بابک جوکار» جوان لُر که یک آواز لُری را اجر کرد، گفت: «اینجا (تهران) اینجا آمدی، باید لهجهات را کنار بگذاری و به زبان فارسی بدون لهجه حرف بزنی!»
متاسفانه سال جدید را با پیام بودار جناب رئیس جمهور در خصوص اقوام شروع کردیم. ایشان در نام بردن اقوام ، ترکها را آذری قید کردند و این میتواند گیرایی باشد برای ارگانهای دولتی که از قید عنوان ترک به آذربایجانیها پرهیز نمایند.
به تبعیت از آن، در برنامه عصر جدید با سانسور رقص اصیل آذربایجانی روبرو شدیم که با اعتراض گسترده فعالان فرهنگی و اجتماعی آذربایجانیها همراه بود و چند روز بعد از آن در برنامه آشپزی که در یکی از شبکههای تلویزیونی به نمایش گذاشته شده بود مجری به وفور از واژه جعلی {آذری زبان} استفاده کردند و آشپزهای شرکت کننده که از استان اردبیل بودن با القای متصدیان برنامه در معرفی خود از جمله { افتخار میکنم که آذری زبان } هستم استفاده کردند.
و اخیراً نیز خانم مربی برنامه عصر جدید در نکوهش هنرمند نوجوانی که به لهجه قومی خود( لُری) ترانه میخواندند، گفتند که بایستی {لهجهات را فراموش کنی}.
و یا چندین بار شاهد اعتراض ترکها به مجریان برنامه موسیقی شبکه شما بودهایم که از بکار بردن واژه { آذری زبان } به جای {ترکی آذری}گله کردهاند ولی کو گوش شنوا.
حال سوال اینست که؛ متولیان و مسئولین صدا و سیمای ایران اسلامی در عصر اطلاعات با اینگونه شیطنتهای مجازی چه سیاستی را دنبال می کنند؟
آیا پیگیری سیاستهای غلط رژیم منحوس پهلوی در یکسان سازی زبان در حکومت عدالت محور جمهوری اسلامی ایران توجیه انسانی و عقلانی میتواند داشته باشد؟ بایستی این را در نظر بگیریم که یکی از عوامل حضور پررنگ اقوام بخصوص ترکهای آذربایجان در براندازی رژیم پهلوی عکسالعملی بود در مقابل تفکر ایرانشهری و نژادپرستی آن رژیم وابسته به امپریالیسم که اسلام و هویت ترکی ایرانی را مانع گسترش سیاست جهانخواری خود تلقی می کردند و سرکوب حکومت قاجاریه و جایگزینی رضاخان نوکر حلقه به گوششان در همین راستا بود که در صدد بودند با استقرار حکومت پهلوی با ایجاد شکاف بین اقوام ایرانی بخصوص فارس و ترک، هویت ترکی ایرانی را از بین ببرند.
همچنین با علم کردن دین به اصطلاح ایرانی {زرتشتی} و دادن وجهه آسمانی به کوروش شاه هخامنشی دین اسلام را در کشور از بین ببرند.
آیا با جریاناتی که در چندسال اخیر بویژه دوران ریاست حسن روحانی بر علیه هویت اقوام غیر فارس در ایران جریان دارد، چنین بنظر نمیآید که تفالههای رژیم منحوس پهلوی و اپوزسیون ایرانشهری با نفوذ در لایههای مختلف سیاسی و اجتماعی کشور قصد ایجاد تفرقه بین اقوام و تضعیف پایههای نظام اسلامی که شالوده خون شهیدان عزیزمان میباشد را دارن؟.
متاسفانه تا بحال هیچ اقدام اساسی در مقابله با این هجمههای سیاسی از طرف دلسوزان نظام و کشورمان را شاهد نبودهایم و نمایندگان روشنفکر مناطق ترک نشین نیز از ترس اینکه برچسپ {پان ترکیستی} بر پیشانیشان بخورد و در آینده صلاحیت حضور در صحنه سیاسی را کسب نکنند زبان در کام گره زده اند و برخی از نمایندگان مناطق ترک زبان نیز هنوز هم فرق ترک با ترکزبان و «آذری» را نمیدانند که حساب آنها در این مقوله جداست.
حال بر روشنفکران و فعالان اجتماعی و دلسوزان دست به قلم میباشد که با افشای نقشههای شوم اپوزسیون داخلی و خارجی کشور، با روشن سازی افکار عمومی کشور را از چالشها و تنشهای محتمل آینده برحذر دارند.
روزبه صمدی نیری
۸ فروردین۱۴۰۱
اقامتگاه سنتی آنام در شهر زنجان به دلیل ضبط کلیپ ترکی در این مجموعه، توسط اداره اماکن و نیروهای امنیتی ایران پلمپ شد.
صفحه اینستاگرام «اقامتگاه سنتی آنام» ضمن انتشار کلیپ مربوطه در استوری خود نوشت: «پلمپ عمارت از طرف اداره اماکن زنجان و به دلیل ضبط این کلیپ هست که شعری رو به زبان ترکی میخونن»
اقامتگاه بوم گردی آنام با هزینه شخصی خانم حیدری بدون هیچ کمکی از طرف دولت، و در راستای معرفی فرهنگ بومی منطقه زنجان تاسیس شده بود.
تورک ستیزی در طول یکصد سال گذشته در ایران نهادینه شده و حکومت ایران تلاش دارد با حذف زبان ترکی و نابودی مظاهر فرهنگی و آثار تاریخی ترک ها، ترک ها را آسیملیه و فارسیزه نماید.
در آخرین مورد، در آبانماه ۱۴۰۰ سید مجید امامی دبیر شورای فرهنگ عمومی ایران، در برنامه «سلام تهران»، اسامی ترکی را «غیر ایرانی(غیرفارسی)، غیر اسلامی و بی معنا» خطاب کرد و افزایش اسامی ترکی را زنگ خطری برای کشور است.
در آذرماه ۱۴۰۰ هم نادر مرادی، رئیس پلیس اماکن تهران اعلام کرد «استفاده از نامهای ترکی، کردی، لری، شمالی و … برای واحدهای صنفی پایتخت ممنوع است.» و طبق بخشنامه ای که وزارت ارشاد ایران به پلیس ابلاغ کرده «واحدهای صنفی باید نامی که برای خود انتخاب میکند حتما فارسی باشد.»
پس از اعتراضات گسترده به این اقدام نژادپرستانه، رئیس پلیس اماکن تهران اظهارات خود را انکار کرد.
اهداف گروه خبری آذتورک خبرلری:
سایت آذتورک خبرلری بطور روزانه و فعال اخبار و مطالب مربوط به حقوقبشر، آذربایجان، جهان تورک، مقالات و غیره… که در رسانهها و سایتهای دیگر کمتر به آنها پرداخته میشود را پوشش میدهد.
ما در این سایت بطور ویژه به اخبار و مسائل مربوط به آذربایجانجنوبی که همواره مورد استعمار و چپاول دو رژیم جمهوری اسلامی و پهلوی قرار گرفته میپردازیم. با اینکه تورکها خدمات بی پایانی به ایران کردهاند اما رژیمهای مذکور ملت تورک را به دلیل خواستههای مشروعشان بارها سرکوب کردهاند و این سرکوب ها همچنان ادامه دارد.
سایت آذتورک خبرلری صدای فعالین مدنی و حقوق بشری و مدافعان آزادی و دموکراسی ملت تورک و پاسخی به تبعیضها و سرکوبها علیه آذربایجان است.
سرزمین آذربایجان متعلق به ملت آذربایجان است و سرنوشت آذربایجان را ملت آذربایجان تعیین خواهد کرد. حق تعیین سرنوشت از ارکان اساسی ملتهاست و آذربایجان هم از این قاعده مستثنی نیست.
این سایت و گردانندگانش به هیچ سازمان سیاسی و غیرسیاسی وابسته نیستند. از شما خواهشمندیم، سایت ما را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید و با ارسال فیلم و خبر ما را یاری نمایید.
۸۴ سال قبل در چنین روزی، ۱۰ دی۱۳۱۶ ایران به ده استان و ۴۹ شهرستان تقسيم شد، این تقسیمبندی که برای اولینبار در طول تاریخ انجام میگرفت، بیش از هر اتنیک دیگری تورکهای ایران که در یک پیوستگی تاریخی و بدون هیچ مرز سیاسی قرار داشتند را به واحدهای سیاسی کوچکتر تقسیم کرد که با استقرار ادارات در مراکز استانها بعنوان یکی از مهمترین عوامل مستحیلسازی تورکها، پروژه اداری پاکسازی اتنیکی از مراکز استانهای ایران مرکزی کلید خورد.
در تقسیمبندی اولیه، تهران بههمراه شهرستانهای زنجان، قزوین، کرج، ساوه، اراک و قم در ترکیب استان یکم قرار گرفته بود که در سال ۱۳۲۶ با تقسیمات جدید، تهران مرکز استان مرکزی نام گرفت و در دیماه سال ۱۳۳۸ اين تقسیمبندی به ۱۷ استان تغییر كرد و در سال ۱۳۵۶ استان مرکزی به دو استان تقسیم شد که استان مرکزی به مرکزیت اراک و استان تهران به مرکزیت تهران مشخص شد.
تشکیل استانهای همدان، قزوین، تهران، سمنان، قم، مرکزی، اصفهان، چهارمحال، کهگیلویه و بویراحمد، بوشهر و… تماماً در راستای تقسیم تورکها صورت گرفتهاند.
بیشتر بخوانید:
.
اهداف گروه خبری آذتورک خبرلری:
سایت آذتورک خبرلری بطور روزانه و فعال اخبار و مطالب مربوط به حقوقبشر، آذربایجان، جهان تورک، مقالات و غیره… که در رسانهها و سایتهای دیگر کمتر به آنها پرداخته میشود را پوشش میدهد.
ما در این سایت بطور ویژه به اخبار و مسائل مربوط به آذربایجانجنوبی که همواره مورد استعمار و چپاول دو رژیم جمهوری اسلامی و پهلوی قرار گرفته میپردازیم. با اینکه تورکها خدمات بی پایانی به ایران کردهاند اما رژیمهای مذکور ملت تورک را به دلیل خواستههای مشروعشان بارها سرکوب کردهاند و این سرکوب ها همچنان ادامه دارد.
سایت آذتورک خبرلری صدای فعالین مدنی و حقوق بشری و مدافعان آزادی و دموکراسی ملت تورک و پاسخی به تبعیضها و سرکوبها علیه آذربایجان است.
سرزمین آذربایجان متعلق به ملت آذربایجان است و سرنوشت آذربایجان را ملت آذربایجان تعیین خواهد کرد. حق تعیین سرنوشت از ارکان اساسی ملتهاست و آذربایجان هم از این قاعده مستثنی نیست.
این سایت و گردانندگانش به هیچ سازمان سیاسی و غیرسیاسی وابسته نیستند. از شما خواهشمندیم، سایت ما را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید و با ارسال فیلم و خبر ما را یاری نمایید.
نماینده مجلس رژیم ایران: طرح آموزش زبانهای قومی خلاف امنیت ملی است!
احمد نادری نماینده تهران در مجلس یازدهم و نایب رییس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس رژیم ایران در اقدامی بر ضد ملیتهای ساکن ایران، ضمن اعلام مخالفت با طرح تدریس ادبیات زبانهای قومی و محلی (زبان مادری) مصوب این کمیسیون گفت: “طرح اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی که در کمیسیون آموزش تصویب شد را خلاف امنیت ملی میدانم و امیدوارم رییس مجلس و مراجع بالادستی به این موضوع ورود کنند.”
در کمیسیون آموزش مجلس هنگام طرح آموزش زبانهای اقوام در مدارس، بنده به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردم.
وی به غلط مدعی شده “زبان فارسی میراث همه اقوام ایرانی است”، و “عنوان کرده نباید قانون و سیاستی وضع گردد که منجر به تضعیف زبان ملی ایران شود.”
این نماینده به اصطلاح مجلس، به دروغ متقاضیان آموزش به زبان مادری در مدارس را در اقلیت خوانده است.
لازم به ذکر است بر طبق طرح مذکور، در ازای دو واحد «اختیاری» آن هم «فقط در کلاس های هفتم و دهم» و با صلاحدید فاشیست کهنهکاری چون حداد عادل، طی دوازده سال تحصیل در مدارس، تمام مواد درسی باید فارسی باشد و معلمان قانوناً موظفند سر کلاس فقط فارسی حرف بزنند و نام این طرح نیز تدریس زبانهای محلی و قومی و اجرای اصل ۱۵ است!
این طرح نه تنها و به هیچ وجه طرحی در راستای تدریس زبان ممنوعه جمعیت ۴۰ درصدی تورک و زبان مادری سایر ملیتها در جغرافیای ایران نیست بلکه ترفندی جدید برای ترویج هرچه بیشتر فاشیسم عریان و تحکیم استعمار فارسی در ایران است.
اهداف گروه خبری آذتورک خبرلری چیست؟
سرزمین آذربایجان همواره مورد چپاول رژیم جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی قرار گرفته و منابع آن توسط هر دو رژیم به یغما برده شده است. با اینکه تورک ها خدمات بی پایانی به ایران کرده اند اما هم جمهوری اسلامی و هم رژیم پهلوی ملت تورک را به دلیل خواسته های مشروعشان بارها سرکوب کرده اند و این سرکوب ها همچنان ادامه دارد.
سایت آذتورک خبرلری به این تبعیض ها و سرکوب ها می پردازد و اخبار فعالین مدنی و حقوق بشری و مدافعان آزادی و دموکراسی ملت تورک که در رسانه ها و سایتهای دیگر کمتر به آنها اهمیت داده می شود را پوشش می دهد.
سرزمین آذربایجان متعلق به ملت آذربایجان است و سرنوشت آذربایجان را ملت آذربایجان تعیین خواهد کرد. حق تعیین سرنوشت از ارکان اساسی ملت هاست و آذربایجان هم از این قاعده مستثنی نیست.
این سایت و گردانندگانش به هیچ سازمان سیاسی و غیرسیاسی وابسته نیستند. از شما خواهشمندیم که در معرفی این سایت خبری ما را یاری نمایید و در ارسال فیلم و اخبار به ما کمک نمایید.
بازتاب گسترده توهین نژادپرستانه یک مهاجر ایرانی به دیگر مهاجران در کانادا + فیلم
توهین نژادپرستانه یک زن مهاجر ایرانی به نام «شقایق مصطفوی» به مهاجران فیلیپینی تبار در شهر تورنتو کانادا، بازتاب گسترده ای داشته است. این توهین نژادپرستانه به تهدید به قتل این زن ایرانی و همسرش منجر شده و همسرش از کار برکنار شده است.
در ویدیوی منتشر شده در فضای مجازی، شقایق مصطفوی در حالیکه سوار ماشین لوکس خود می باشد، به فروشندگان فیلیپینیتبار یک فروشگاه توهین نژادپرستانه کرده و به آنها میگوید: «شما باید خانهها را تمیز کنید»، «چه کسی به شما گفته در فروشگاه Tim Hortons کار کنید؟» این ویدیو بسرعت در فضای مجازی منتشر شد و واکنشهای بسیاری در میان شهروندان کانادایی و به خصوص فیلیپینیتبارها به دنبال داشت.
خانم مصطفوی صاحب یک بوتیک فروش لباسهای مجلسی و عروسی در شهر تورنتو است. یک منبع آگاه به ایرانوایر میگوید به دلیل تهدیدهای جانی که از سوی برخی افراد جامعه فیلیپینیتبار در تورنتو نسبت به شقایق مصطفوی و همسرش «پیوند جلیلی» صورت گرفته، همسر خانم مصطفوی از محل کارش برای کوتاهمدت کنار گذاشته شده است. حتی به این زوج جوان پیشنهاد شده که برای مدتی دور از تورنتو زندگی کنند. گروهی از معترضان به برخورد خانم مصطفوی نشانی محل زندگی و محل کار او و همسرش را در صفحات کاربری آنها در فضای مجازی منتشر کرده و همین اقدام سبب شد که این صفحات از دسترس خارج شوند.
مِروین سِرِنو، یک مهندس فیلیپینی-کانادایی مقیم کانادا گفت: «این ویدئو به این دلیل باعث خشم فیلیپینیها شده چون این خانم با وجود این که از لهجهاش مشخص است که مهاجر است، به خودش حق داده که به یک مهاجر دیگر توهین کند. اما من شخصا برای این خانم افسوس میخورم. این فقط نادانی و ناآگاهی او از جامعه کانادا را نشان میدهد. در شرکت ما از ۳۵ قومیت مختلف مهندس و کارمند وجود دارد و این در کانادا چیز عجیبی نیست. قبلا یکی از رییسهای من ایرانی-کانادایی بود، دیگری پاکستانی-کانادایی و موسس شرکت ما هم هندی-کانادایی است. الان هم دو مهندس ایرانی-کانادایی تحت نظر من کار میکنند. من هر وقت میبینم یک فیلیپینی، ایرانی یا هر فرد دیگری از هر کشوری به فرد دیگری توهین میکند، فقط احساس تأسف میکنم چون آنها از تمام پتانسیل این کشور زیبا که ما آن را برای زندگی انتخاب کردیم، استفاده نمیکنند.»
یک شهروند ایرانی کانادایی که بیش از ۳۲ سال ساکن تورنتو است، در این خصوص میگوید: «ایرانیان بیشتر از سایر مردم دنیا نسبت به یکدیگر نژادپرستانه برخورد میکنند. یعنی ما از خودمان بیشتر از سایر ملتها متنفریم. البته این مساله در تمام جوامع هست، ولی میان ایرانیان نمود بیشتری دارد. اما کاری که شقایق مصطفوی کرد، بسیار عجیب و بیسابقه بود و در سالهای زندگیام در کانادا تاکنون چنین برخوردی از یک ایرانی با سایر مهاجران دیده یا گزارش نشده است.»
«پگاه بنیهاشمی»، فعال مدنی و حقوقدان ریشه بخش اعظم روحیه مهاجرستیزی و تبعیض نژادی و قومی را در نداشتن سواد فرهنگی و خودبرتربینی عنوان کرده و اضافه میکند: «معمولا کسانی که از فقر فرهنگی بیشتری برخوردار هستند، بیشتر گرفتار این موضوع میشوند. وقتی به عنوان نماینده یک قشر ضد آن قشر عمل کنند، بیشتر به چشم میآید.»
«محمد تاجدولتی»، روزنامهنگار با سابقه ساکن تورنتو نیز در این خصوص میگوید: «متاسفانه در بین مهاجرانی که سالهای قبلتر از نسل جدید مهاجران به مقصد رسیدهاند، به تدریج احساس ضد مهاجران دیگری که هموطن خودشان است، شکل میگیرد. به این معنا که احساس میکنند فقط آنها شایستگی مهاجرت را داشتهاند و دیگران به چه علت به کشور مقصد مهاجرت کردهاند. چنانچه این مهاجران تازهرسیده در طبقات بالاتر اجتماعی و سیاسی قرار داشته باشند، مشکلی نیست؛ ولی چنانچه از طبقات پایینتر یا سطوح پایینی جامعه قرار داشته باشند، شرایط فرق میکند. این احساس به صورت مشخص در میان افراد مهاجر در جامعه ایرانی وجود دارد و موارد بسیاری در این سالها مشاهده شده است و طبعا نسبت به سایر جوامع مهاجر هم وجود دارد. ویدئوی خانم مصطفوی هم دقیقا نشاندهنده همین موضوع است.»
لازم به ذکر است، در داخل ایران نیز نژادپرستی مخصوصا تورک ستیزی و عرب ستیزی در طول یکصد سال گذشته نهادینه شده است و تورک ها و عربها در ایران مکررا مورد تحقیر و توهین های نژاپرستانه فارس ها قرار می گیرند.
حکومت ایران نیز به شکل سیستماتیک، نژادپرستی را در جامعه پمپاژ می کند. در کتب درسی، رسانه ها و مطبوعات رسمی ایران نیز، تورک ها مورد تحقیر قرار می گیرند و تاریخ و هویت آنها تحریف می شود. در ورزشگاه های تهران نیز «مرگ بر تورک» به یکی از شعارهای اصلی هواداران فارس بدل شده است.