تيغی ار فتح را ضمان باشد تيغ شاهنشه جهان باشد
آن که کمتر غلام درگاهش کارفرما و کاردان باشد
آن غضنفر صلابتی کو را شيربان شاه شيروان باشد
خسرو جم نشان محمد شاه که سپاهش جهان جهان باشد
ديوان خاقان (خاقان مغفور السلطان فتحعلی شاه قاجار)
درباره تصرف کرمان روایات و گزارش های میرزا محمدرضا شیرازی و محمد تقی ساروی نزدیکترین روایات به اصل واقعه است.
در روایت میرزا محمدرضا شیرازی، که تعلق خاطر زیادی به لطفعلیخان داشت، هیچ عدد و رقمی از شمار کشته ها و نابینایان کرمان، به خصوص گزارشی از تجاوز به زنان و دختران وجود ندارد. بی گمان اگر خبر از قتل عام و تجاوز وسیع قوای آقامحمدخان به اهالی کرمان بود، گزارش می شد؛ زیرا بیان آنها نه تنها عیبی نداشت، پسندیده هم بود.
پس از او ساروی مورخ رسمی آقا محمد خان هم که یا شاهد و ناظر رخدادها بوده یا اطلاعات خود را از شاهدان دریافت کرده است، سخنی از تعداد کشته ها ندارد و به کور شدن کرمانی ها هم اشارهای نمیکند.
در واقع، سرچشمه اصلی شایعات بازمانده از کور شدن مردم کرمان در اذهان عمومی، سر جان مالکم و سر پرسی سایکس هستند که با کینه توزی به قاجاریه نگریسته اند.
اگر فاجعه کور شدن هفت یا ده هزار نفر در کرمان حقیقت داشته باشد، دست کم تا چند سال سیاحانی که از این شهر گذشته اند، با جمعیت نابینایان روبرو شدهاند و باید این پدیده تلخ، که نظر هر تازه واردی را جلب می کرد، روایت کرده باشند.
مالکم مینویسد : پاتینجر، افسری که از مسیر خشکیِ بلوچستان عازم بم شد،کله مناری را که در این شهر باقی مانده بود دیده است.[غیرمستند] اما به داستان کور شدن بیست هزار نفر در کرمان اشاره نمی کند، زیرا در این زمان دست کم باید نیمی از آنان یا یک دهم کور شده ها زنده باشند.
دکتر غلامحسین زرگری نژاد
منبع کتاب تاریخ ایران در دوره قاجاریه، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۹۵
نکته ای در ارتباط این نقاشی: ديوان خاقان»، با نقاشی ميرزا بابا پس از ده سال آماده سازی، از طرف شاهنشاه در سال ١٨١٢ میلادی به وليعهد وقت بریطانیا [بعدها جرج چهارم] هديه شد.
محمدجواد خلیلی مشاور مدیرعامل و مدیر گروه روابط عمومی شرکت مس در توئیتی اعلام کرد: هیچ دستوری از سوی وزیر صمت برای خرید باشگاه تراختور و پرداخت بدهی آن به شرکت مس داده نشده است. خرید باشگاه تقاضای مسئولین و نمایندگان مجلس استان است و ما در حال بررسی حقوقی و قانونی آن هستیم.
این درحالی است که الله وردی دهقانی روز چهارشنبه در گفت و گویی با بیان اینکه انتقال مالکیت این دو باشگاه به شرکت ملی مس قطعی و تمام شده است، افزود: این حق مردم آذربایجان است و به عنوان مطالبه آنها از سوی نمایندگان پیگیری شد و هیچ کسی نمیتواند مانع از انجام این کار شود.
وی عنوان کرده بود وزیر صمت دستور واگذاری دو باشگاه تراختور و ماشینسازی را صادر کرده و موضوع تمام شده و مراحل انتقال که مربوط به شرکت ملی مس و باشگاههاست در حال انجام است.
آیا نمایندگان دروغ می گویند ؟
لابی مس یا بهتر بگوییم استعمارگان کرمانی مانع واگذاری شده اند؟
افکار عمومی آزربایجان منتظر پاسخ است
اهداف گروه خبری آذتورک خبرلری:
سایت آذتورک خبرلری بطور روزانه و فعال اخبار و مطالب مربوط به حقوقبشر، آذربایجان، جهان تورک، مقالات و غیره…
با اینکه تورکها خدمات بی پایانی به ایران کردهاند. اما رژیمهای مذکور ملت تورک را به دلیل خواستههای مشروعشان بارها سرکوب کردهاند و این سرکوب ها همچنان ادامه دارد.
سایت آذتورک خبرلری صدای فعالین مدنی و حقوق بشری و مدافعان آزادی و دموکراسی ملت تورک و پاسخی به تبعیضها و سرکوبها علیه آذربایجان است.
سرزمین آذربایجان متعلق به ملت آذربایجان است و سرنوشت آذربایجان را ملت آذربایجان تعیین خواهد کرد. حق تعیین سرنوشت از ارکان اساسی ملتهاست و آذربایجان هم از این قاعده مستثنی نیست.
از شما خواهشمندیم، سایت ما را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید و با ارسال فیلم و خبر ما را یاری نمایید.
در مباحثی مانند عدم توسعه صنعت مس در آذربایجان و توسعه این صنایع در کرمان و… برخیها میگویند «تقصیر از خود مردم آذربایجان است که مسئولان و نمایندگان ابلهی انتخاب یا انتصاب کرده ولی مسئولان و نمایندگان آنها کار بلدند، مثلا مدرک تحصیلی معاونت سیاسی فعلی استاندار آذربایجانشرقی فوق دیپلم ماشینآلات کشاورزی و معاونت سیاسی فعلی استاندار اصفهان استاد دانشگاه در رشته مواد و متالوژی است».
این افراد ادامه میدهند که «ما قدر آدمهای کاربلد خودمان را نمیدانیم. چنین افرادی یا خانهنشین شدهاند یا مهاجرت کردهاند. ما بجای توجه به توسعه به درگیری شهرها روی آوردهایم، ولی آنها میفهمند و به آدمهای کاربلد بها میدهند.»
گروهی از تکرارکنندگان این استدلال، در زمینه تحصیلی و شغلی خود باسواد و کاربلدند ولی اطلاعی از سیاست حاکم بر ایران نداشته در قضاوتشان به خطا رفتهاند؛ ولی گروه دیگر میخواهند به هر طریق ممکن، رفتار حاکمیت را عادی جلوه داده حکومت را از این اتهامات مبرا سازند.
در تاریخچه این استدلال باید گفت که سی سال پیش، مهندس نعمتزاده (وزیر صمت وقت) در افتتاحیه سمینار «آذربایجان و توسعه» در تبریز گفته است: باورتان هست در تربت جام، ما ۲۵ تا موافقت اصولی جمع کردیم. اولین مشکلشان این بود که آقا به ما زمین نمیدهند. حالا تربیت جام که این همه زمین دارد، این همه زمین لمیزرع دارند، میلیاردها سال است که کشت رویش نشده است، فقط یک بابایی باید آن را امضا بکند که نمیکند. آنگاه گفتند آقا اگر این برود اصفهان ۵۰۰ هکتار برایش میدهند. ۱۰۰۰ هکتار برایش میدهند. برای اینکه ذهن توسعه یافته است. بیخ گوش اصفهان ۳۰۰۰ هکتار دادند به ما برویم شهرک بزنیم. بعد من عذر میخواهم، نمایندگان محترم تشریف میآورند، تو مجلس گاهی بحث میشود که آقا چرا آنجا توسعه یافته اینجا نه!! بابا نوش جانش این توسعه. حالا شما بگین آذربایجان چرا عقبه! چون یک همچو آدمهایی سر کارند.
با گذشت سی سال، استدلال آن کثافت بهانه دیگری برای تحقیر ما شده که ذهن شماها توسعه نیافته، در حالیکه همین ذهنهای معیوب، گماشتگان آنها هستند تا این بار، دیار ما توسط نادانان نابود شود چنانکه کتاب «گذشته چراغ راه آینده است» (ص۲۹۰) مینویسد که رضاخان رذلترین و تبهکارترین مامورین خود را به آذربایجان میفرستاد تا مردم زحمتکش و شریف آن دیار را تحقیر کنند، به زبان او توهین نمایند و شهرهای آذربایجان را به ویرانهزاری مبدل سازند.
نویسنده:ابراهیم رشیدی
نگاه امنیتی به آذربایجان سبب شده تا هرکس و ناکسی با سو استفاده از این جریان برای آذربایجان شمشیر بکشد و یا خود را چون شیری ژیان در برابر قربانی احساس کند .چندی پیش امام جمعه محترم تبریز با انتقاد ملایم از دولت نسبت به تعیین رؤسای غیر بومی برای آذربایجان اعتراض خود را اعلام نمود و حالا نماینده ورزقان به دیدگاه استعمارگرانه نماینده کرمان واکنش نشان می دهد.
البته زمانی که فعالان مدنی نسبت به این رویه مدیریتی اعتراض می کردند،با انگ پان تورکیسم و تجزیه طلب مواجه می شدند به نظر می رسد برخی از نمایندگان منطقه تبعیض را با پوست و گوشت خود احساس می کنند و مسئولیتی را که تا به امروز بر پشت فعالین گذاشته بودند سعی می کنند خود به عهده بگیرند که البته نوید بخش و دلگرم کننده است.
متاسفانه جایگاه بزرگ و تاریخی آذربایجان در تاریخ معاصر ایران بسیار افت نموده است ، آذربایجان در تاریخ سیاسی،اجتماعی و اقتصادی ایران نقشی تعیین کننده داشته است ، طوری که تاریخ ایران بدون لحاظ آذربایجان معنی ندارد ، و این بسیار غم انگیز است که نماینده یک منطقه از کشور که جایگاه و نامی در تاریخ ندارد برای ما خط و نشان کشد و میدان داری کند . وقتی جایگاه و شان بزرگان نادیده شود ،نتیجه ان چنین ادبیاتی می شود که ما شاهد آن می شویم .حاکمیت پهلوی ها و تفکرات منحوس آنها در افکار برخی از آقایان چنان رسوب کرده است که با آب هفت دریا هم قابل شستن و پاک شدن نیست. نگاه به آذربایجان نگاه به یک متهم است که مجبور است مدام خود را از اتهام مبری کند. این نگاه متاسفانه ،جرات و جسارت را از مسئولین و رؤسای آذربایجان گرفته است. اقتصاد و کشاورزی در آمنطقه ما بسیار آسیب دیده است ،علی رغم آنکه این منطقه در مسیر ترانزیت کالا و انرژی قرار گرفته است ،اما هر سال ما شاهد زیان های جبران ناپذیر در بخش صادرات محصولات کشاورزی هستیم ، ضمن آنکه در بخش بودجه اختصاصی به استان ها نیز شاهد اجحاف آشکار به آذربایجان بودیم.
نمایندگان آذربایجان می بایست در برابر زیاده خواهی ،امثال نماینده کرمان با جسارت بایستند و موضعی واحد بگیرند در غیر این صورت ،جایگاه و شان نمایندگی خود از دست خواهند داد و اساسا فلسفه وکالت مردمی را بی معنی خواهند کرد.
بهنام کیانی اجیرلی
در حالیکه چندین دهه است، معدن مس سونگون آذربایجان توسط شرکت مس ایران مورد غارت قرار گرفته و استحصلات آن به کرمان منتقل می شود، حجت الاسلام حسین جلالی نماینده شهرستان رفسنجان استان کرمان ضمن مخالفت با حمایت شرکت مس از تیم های تیراختور و ماشین سازی آذربایجان گفت: «هیچ تصمیم نهایی برای خرید تیمهای تیراختور و ماشین سازی توسط شرکت مس گرفته نشده است.»
نمایندگان حکومت مرکزی ایران تمامی ذخایر و منابع ملت های تحت استعمار ایران را میراث پدری فارس ها میدانند و همیشه در سدد غارت منابع آنان هستند و هیچ وقت نمیتوانند قبول کنند قسمتی از این منابع را به صاحبان اصلیشان بدهند.
نماینده رفسنجان واگذاری تیم های تیراختور و ماشین سازی به شرکت مس را «شایعه» خواند و گفت: «شورای عالی امنیت ملی یا سران قوا، باید برای این کار موافقت داشته باشند که تاکنون موافقتی صورت نگرفته و فعلا فقط جنجال رسانهای فضا را ملتهب کرده است.»
نماینده رفسنجان گفت: «متأسفانه مصاحبه ها و سخنرانی ها در این خصوص به جای حل مسأله، بیشتر بر آتش افروزی کمک می کند و مسأله را به سمت امنیتی شدن میبرد؛ چراکه آذربایجانیها به خاطر تیم تیراختور مدعی هستند و کرمانیها هم نسبت به اینکه قرار است حق و حقوق این استان به جای دیگری برود، حساسیت نشان میدهند و حاشیهسازی میشود.»
او در ادامه نسبت به «جبههبندی بین کرمان و آذربایجان» هشدار داد و گفت: «تقابل این دو به نفع کشور و نظام نیست.»
نماینده رفسنجان در پایان خواستار استقلال مس آذربایجان و کرمان شد و گفت: «از طریق کمیسیون صنایع مجلس و دفتر نیکزاد نائب رئیس مجلس هم هم پیگیر بودم که هرچه زودتر استقلال مس ها مشخص باشد که اختلافات حل شود؛ چون استقلال مس آذربایجان و کرمان خیلی به مسائل امنیتی، اقتصادِی، سالم سازی و تنظیم سطح توقعات کمک میکند و بدبینیها را از بین میبرد.»
حجتالاسلام حسین جلالی در آذرماه نیز ضمن مخالفت شدید با کمک «شرکت مس» به تیم تیراختور آذربایجان گفته بود: «هیچ امتیازی از شرکت مس به تیم تیراختور تعلق نگرفت و جای نگرانی نیست.»
در همین رابطه دیروز نیز محمد رضا پورابراهیمی؛ نماینده کرمان درآمد شرکت مس را متعلق به کرمان دانست و نسبت به اختصاص هرگونه منابع مالی حاصل از درآمد معادن مس آذربایجان به آذربایجان هشدار داد و آنرا «خیانت به مردم کرمان» نامید.
اظهارات بی شرمانه نمایندگان کرمان در حالیست که در خردادماه ۱۴۰۰ پورمحمدی استاندار وقت آذربایجانشرقی در اعتراف به تاراج معدن مس سونگون آذربایجان توسط حکومت فارسگرای ایران گفت: «هر روز به میزان ۵۰ میلیارد تومان کنسانتره مس از مسسونگون ورزقان به کرمان میرود اگر همین پول در خود استان بماند اینجا بهشت میشود.»
احمد علیرضا بیگی نماینده تبریز هم ضمن اذعان به کارشکنی مسئولان ایران در راه اندازی کارخانه مس در آذربایجان و تاراج معدن مس سونگون آزربایجان گفت: «روزانه یکهزار تن کنسانتره به ارزش ۲ میلیون دلار از مسسونگون ورزقان به خارج از آزربایجان می رود.»
معدن مس سونگون ورزقان آذربایجان «بزرگترین معدن مس خاورمیانه» است و ۴٠درصد مس تولیدی ایران از ذخایر این معدن عظیم آزربایجان تامین می شود. اما در نتیجه سیاست های تبعیض آمیز حکومت ایران، مردم آذربایجان جنوبی سودی از این معدن نمی برند و با انتقال خام مواد معدنی آن به کرمان، سود این معدن عظیم به جیب مردم فارس این مناطق سرازیر می شود. مردم تورک منطقه نیز با فقر، بیکاری و مهاجرت دست به گریبانند.
تاراج معادن و منابع آذربایجان توسط دولت مرکزی ایران عمری به قدمت یک قرن دارد و مجتمع مس سونگون با اینکه در روی کاغذ «مس آذربایجان» نامیده شده و مثلا مستقل است ولی سیاستهای کلان و تصمیمگیریهای مربوط به سونگون توسط کرمانیها و دفتر تهران تعیین شده و کنسانترۀ مس تولید شده در معدن مس سونگون برای ذوب به کرمان فرستاده میشود که هم هزینهبر است و هم سود حاصل از تولید مس خالص را به کل نصیب کرمان میکند. در حالیکه اگر کارخانه ذوب در آذربایجان میبود شاید گوشهای از زخمهای آذربایجان را درمان میکرد.
یازده مهر برخی از نمایندگان مجلس شهرهای آذربایجان در نامهای به وزیر صمت نوشتند: «همچنانکه شرکت ملی مس ایران در قالب تحقق مسئولیتهای اجتماعی شرکت موصوف، هزینههای فوقالعادهای برای تیمهای مس رفسنجان، مس کرمان، مس شهر بابک انجام میدهد، ما نمایندگان آذربایجان نیز انتظار داریم پشتیبانی مشابه مادی در قالب قرارداد اسپانسری و متناسب با شان باشگاه تراکتور صورت پذیرد». نماینده کلیبر نیز گفت که بهتر است این تیم را از منابع سرشار معادن آذربایجان پشتیبانی کنید در غیر این صورت وزاری وزرش و صمت در معرض استیضاح خواهند بود.
راهکار عملی برای چنین خدماتی، فقط و فقط احداث کارخانه ذوب مس در ورزقان یا خوجا است و از آنجا که علاوه بر سونگون، ذخایر قطعی و احتمالی مس و کانسارهای مس دیگری مانند مزرعه، مجیدآباد، مشکین و مرند نیز در آذربایجان وجود دارد نیاز به احداث کارخانۀ ذوب در معدن مس سونگون اجتناب ناپذیر است. اما این طرح بعد از احداث چند سوله و مقداری هزینه، هنوز بلاتکلیف مانده و همچنان محل مانور مسئولین بی کفایت استانی میباشد که برای تبلیغ خود، مردم را امیدوار میکنند که کارخانۀ ذوب به زودی احداث خواهد شد.
حال که به لطف روزهای سخت تیم تراکتور و توجه مردمی بدان مسئله، نگاه برخی نمایندگان به مس سونگون معطوف شده، جا دارد موضوع احداث کارخانه ذوب مس جدی گرفته شود تا هم، از استعمار کرمان مستقل شویم که فرت و فرت جملهی «شرکت مس، تیمهای کرمان، رفسنجان و سرچشمه را دارد و لزومی به حمایت از تیم دیگری نمیبیند» را تکرار میکند و هم سهمی از ثروت این منطقه به صاحبان اصلیاش برسد.
ابراهیم رشیدی