آنتونی گیدنز میگوید که عشق رمانتیک در گذشته وجود نداشت و انسانها بعد از رسیدن به سن تولیدمثل برای خود جفت انتخاب کرده و تولیدمثل میکردند. از هزاران نفر، یک نفر عاشق میشد و مردم به او به چشم مجنون و دیوانه نگاه کرده، داستانش را چنان در محافل نقل میکردند که سر از کتابها در میآورد. حتی همین عشقهای رمانتیک یک درصدی هم، نخستین بار در میان اعضای طبقه اشراف و محافل درباری ظاهر شد که از مرحله نیاز به تولیدمثل برای تولید نیروی کار گذر کرده بودند.
فارسیسازان ایران کاری کردهاند که اخذ شناسنامه با نام آتاخان، مانند عشقهای قدیم به سرخط خبرها تبدیل شده است و در حالیکه ثبت احوال تبریز بعد از چهارسال به صدور این شناسنامه رضایت داده برخی همچنان با زدن انگ «نامانوس بودن» به لغت آتاخان با صدور این شناسنامه مخالفت میکنند. این افراد نمیفهمند که انتخاب نام برای فرزند از حقوق والدین است و هیچ قدرت مشروع و نامشروعی حق دخالت و سلب آن را ندارد.
لغات آنا، آتا، آبا، بابا، ننه و دده به اندازه شیر مادر برای همه ترکها مانوس هستند و کسی در ایران با لغت «خان» ناآشنا نیست. در سلسله مراتب اجتماعی ترکها خان و خانیم بالاترین عنوان و بَی (بگ و بای) و بگیم رتبه بعدی را دارا هستند بطوریکه ائلخان (ایلخان) مقامی بالاتر از ائلبگی (ایلبیگی) بوده است. این پسوندها با الحاق به لغات پدر و مادر کلماتی مانند ددهخان، باباخان، آتاخان، ددهبگ، بابابگ (بابک)، آتابگ (آتابای و اتابک)، ننهخانیم، آباخانیم، آناخانیم، ننهبگیم، آبابگیم و آنابگیم ساختهاند که لغات عزیزی برای ترکها هستند.
از آنجا که کاربرد این لغات در ایران محدود شده برخی از این لغات برای کسانی نامانوس میآید و اگر ممانعتی از کاربرد آنها نبود امروز آتاخان نیز مانند بابک و اتابک لغت مانوسی بود. اگر این اسامی برای حدادعادل نامانوس است مشکل از اوست که ایران را فارسستان پنداشته و برای همه نسخه فارسی پیچیده و اگر این اسامی برای مزدوران ترکِ حدادعادل در ثبت احوال تبریز نامانوسند دلیلی بر مدعای ماست که یکسانسازی و فارسیسازی، افرادی را چنان از خود بیگانه کرده که حتی اسامی پدران و مادرنشان هم دیگر برایشان نامانوس شده است.