آذربایجان و انقلاب مشروطه؛ بازنده یا برنده!؟
تبریز به عنوان چهارراهی در مسیر جاده تاریخی- بین المللی ابریشم، نزدیکی و ارتباط تاریخی با امپراتوری عثمانی (اروپای غربی) و امپراتوری روسیه تزاری (اروپای شرقی)، دروازه ورودی و خروجی جغرافیای سیاسی و اجتماعی ایران بوده است.! تبریز، بعنوان پایتخت تاریخی سلسلهها و دُوَل مختلفِ این سرزمین، از پشتوانه عمیق در ادبیات، صنعت، سیاست، حکمت و فلسفه (توسعه فکری) و مظاهر انقلاب صنعتی و شهری (توسعه فیزیکی) برخوردار بوده است.!
تبریز رنگین کمانی زیبا و رشک برانگیز از ادیان، ملیت ها، اندیشه ها و افکار و در یک کلام الگویی موفق از تلرانس بوده است. تبریز به علت توانمندی ها، زیرساخت ها و برخورداری هایش، هم بر تحولات جهانی تاثیرگذار بوده و هم تحت تاثیر تحولات جهانی قرار میگرفته و به همین دلیل همواره مورد اقبال نمایندگی های فرهنگی – سیاسی کشورهای مختلفِ جهان گشته و به جرات می توان گفت که تبریز تنها جهان شهر تاریخی – واقعی جغرافیای سیاسی و اجتماعی ایران بود.
همه دلایل فوق، در کنار ریشه های ملیتی، ثبات فرهنگی و آب و هوای مطبوع، موجب شده بود تا تبریز همواره مورد توجه پادشاهان مختلف از جمله حاکمیت قاجار قرار گیرد. و به همین دلیل، تبریز قلب تپنده آذربایجان، شهر اولین ها، ولیعهدنشین و به نوعی پایتخت واقعی ایرانِ قاجاری شناخته گردیده و لشکر آذربایجان، ضامن ثبات و امنیت کل ممالک محروسه، توان فنی و فکری آن محسوب شود.! حاکمیت قاجار که در اثر کودتای سیاسی – نظامی – انگلیسی سقوط کرد، تبریز و آذربایجان نیز همهی این ویژگی های مطرح شده را رفته رفته از دست داد با اینکه نه موقعیت ژئوپلیتیکی و اکونومیکیاش تغییر کرده بود و نه توانمندی های تاریخی، طبیعی و آب و هوای مطبوعش.
در واقع همهی این ویژگی ها شرط لازم شکوه و عظمت آذربایجان و تبریز بود ولی شرط کافی دیگری هم لازم بود که دیگر از دست رفته بود و آن داشتن پشتوانه محکم سیاسی و حاکمیتی بود که متاسفانه با سقوط حاکمیت قاجاریه رفته رفته از دست رفت. #حذف_تبریز از نظام تصمیم گیری سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور، زمینه ای شد تا نگاه استراتژیک #پهلویهای_نوکیسه نه به شمال غرب، بلکه به مرکز و جنوب تغییر کند تا عملهی تعبیر خواب های شوم استعمار شوند.!
اما چرا و چگونه تبریز و آذربایجان بازنده بازی سیاست شد و بازی برده را باخت!؟!
بدون شک انقلاب وارداتی و کودتای سیاسی #مشروطه، عامل اصلی ناکامی #اصلاحات_ناصری و #عباسی در ایران و توقف توسعهی پایدار کشور شد.
و زمینه های تضعیف حاکمیت و اقتدار سیاسی و اجتماعی دولت قاجاریه را فراهم نمود.! اگر لشکر مرکزی دولت در آن جنگ برادرکشی که تبریزیان با کج اندیشی و پدید آوردن #دستههای_مسلح در تبریز به راه انداخته بودند، زمین گیر نمیشد و توان و انرژی اش به تحلیل نمیرفت، هرگز مواجب بگیران شمالی و مرکزیِ روس و انگلیس مثل سردار اسعد بختیاری و محمد ولی خان تنکابنی، و دستههای گرجی و ارمنیِ داشناق همچون یپرم خانها نمی توانستند تهران پایتخت و مرکز سیاسی کشور را تسخیر کنند.!
اگر فشارهای سیاسی و اجتماعیِ اسم و رسم داران تبریزی و دستههای مسلح تبریزیان بر دولت مرکزی نبود، هرگز تمرکز قاجاریه از خیانت ها و زد و بندهای مشتی تشنهی قدرت و اسیر عقدههای حقارت، منحرف نمیشد تا این کوتوله های سیاسی و #مزدوران_حقیر_انگلیس توان سازمان دهی سیاسی و نظامی پیدا کنند و عزم به تسخیر تهران نمایند. سطحی نگری های فکری، ساده انگاری های سیاسی و #عدم_آینده_نگری مشروطه خواهانِ تبریز موجب شد تا به راحتی در دام #استعمار_انگلیس بیافتند و بخش اعظم آنها، دانسته و ندانسته پیاده نظام سیاست هایی شوند که توسط نفوذی ها، مزدوران و مواجب بگیران انگلیسی، #بلشویکهای تازه به دوران رسیده و ارمنی های تشنه به خون تورکان، تبیین و القاء میشد.!
معروف است که از شاه قاجاری پرسیدند که اگر لشکری از خارج به کشور حمله کند، چه باید کرد!؟ پاسخ داد باکی نیست چون آذربایجان هست.! پرسیدند که اگر از جنوب، شمال، غرب، شرق و مرکز شورش کنند، چه باید کرد!؟ گفت باکی نیست، چون آذربایجان هست.! پرسیدند اگر آذربایجان قیام نمود، چه باید کرد!؟ شاه قاجار سکوت کرد. ولی بعدها تاریخ پاسخ آن سوال را اینگونه داد؛ قاجار که سقوط کرد، آذربایجان نیز همراهِ با آن سقوط نمود …!