وقتی فضای غالب فرهنگی در کشور بر مبنای #برابری_فرهنگی در زمینهی ارج نهادن به تمام موسیقیهای ملل ساکن در ایران نباشد، با نسلی #از_خودبیگانه روبرو خواهیم شد که به سقوط از پرتگاه بیمحتوایی رهسپار شدهاند و در مسیر مرگ در اعماق درههای ابتذال، تنستایی، پرستش لذات بدنی و مادیگرایی، گام نهادهاند.
وقتی یک ملت اعم از تورک، کورد، لر، بلوچ امکان توسعه و تقویت زیرساختی موسیقی خودش را نداشته باشد، نسل نوجوان و جوان آن که سالها تحقیر شده است تا در بحران هویتی به غیر بچسبد، در هویت جدیدش هم احساس پوچی خواهد کرد. به دنبال تبعید به جزیرهای که فراموشخانهی خود و آبا و اجدادش است، در لجاجت با طبقهی ناکارآمد فرهنگی حاکم گم شده و گرفتار پرتگاه خواهد شد. در معیّت موسیقیچی بیمسئولیتی که هدفی جز پر کردن جیب و موجسواری روی جامعهی منحرف ندارد، و به حمایت از جریانی #مبتذل در موسیقی خواهد پرداخت و چهل و اَندی میلیارد بلیط خرج خواهد کرد که از قضا مغضوب طبقهی حاکم فرهنگی هم هست.
حمایت از تتلوها و امثالهم، نوعی پرخاشگری به سیستم ناکارآمد فرهنگی کشور است. حمایت از تتلوها حکایتگر فریادیست که «آی جماعت با مرگ معنویت مواجه شدهایم.» نشانگر عمق فاجعه جامعهی امروز #ایران در گرفتاریش در منجلاب انحرافات اخلاقی، تقویت پرخاشگریهای نوجوانی، ترویج بیمبالاتیهای جنسی، تشویق گرایش به موادمخدر، سرپیچی از بزرگان و ترویج بیاحترامی است.
مضامین موسیقی تتلوها را مقایسه کنید با موسیقی متال، «که یکی از انواع موسیقی #شیطان_پرستی است و بر مسائلی چون خشونت، تندی، غضب و مرگ، مسائل جنسی و به طور واضح و آشکار به شیطان میپردازد. متن این ترانهها به وضوح به مسائلی چون زنای با محارم، تجاوز، شکنجه، و قربانی کردن انسانها میپردازد. در غرب، از هر هفت جوانی که به موسیقی راک گوش میدهند یک نفر آنها خودکشی کرده است.(پرسمان، موسیقی راک، ۱۳۹۱)
«به واقع، اشعار یک موسیقی نقشی بسیار حساس در روند تربیتی جامعه دارد. مثلا، اشعار «#جیمز_هتفیلد» را مقایسه کنید با ترانههای #ساسی و تتلو. «جیمز» یک فرد دائمالخمر است که به نوشته «مجله موسیقی قرن بیستم» یک شیطان واقعی با تمایلات منحرف جنسی و یک مصرفکننده پروپا قرص L.S.D به حساب میآید.
تتلو برآیند سرکوبهای نشات گرفته از نگاههای غلط به موسیقی است، برآیند تبعیض، محصول انحصارطلبی موسیقی، زبان و فرهنگ غالب در کشور است. آشفتهبازار سوء مدیریت فرهنگی در ایران، فرصتی برای تتلوها و ساسیمانکها ساخته تا تریبون موسیقی ایران را قبضه کنند و جامعه را به هر منجلابی که دلشان خواست بکشانند. شلوارشان را در کنسرت درآورند و آلتشان را به بزرگان، علما و هنرمندان اصیل هم نشان دهند.
در اصل، او آلت دارد، آلتی که نه برای تولید موسیقی نوازشگر روح، بلکه در ستایش جسم و فحشایی ماتریالیستیک کار میکند. به واقع آلت موسیقی نیست، تناسلی است.
ایلقار موذنزاده