آنچه که جوانان آزربایجان جنوبی باید از مکتب سیاسی حیدر علیئو بدانند
پاشینیان:قاراباغ آزربایجاندی…
«انیشتین میگوید هرچه در کهکشانها و دنیای علم به جلو میروی بیشتر و بهتر میفهمی که هیچ چیز نمیدانی»
من درباره تفکرات مکتب سیاسی حیدرعلیئو از واژه مدرن فیزیک کوانتوم استفاده کردم فیزیک کوانتم همان قلب هست همان خدا و عرفان است یک دورانی، بسیاری افراد در جهان مصمم بودند که هر چیزی را باید علم ثابت بکند یعنی عقل و هرچیزی که درون علم جا نشود پس بیهوده است.
ولی بشر وقتی مقایس گشت و گذارش را در عالم هستی بزرگتر نمود و هرچه جستجو کرد دید یک جهان هزارتویی هست که اگر یک بن بست را بشکنی میلیونها بن بست دیگر مقابلت قرار میگیرند و اگر راهت را به نهایت برسانی نهایت میلیونها راه جدید جلوت سبز میشود.
پس همه عقب نشینی کردند و از منطق و عقل محض فاصله گرفته و معترف شدند قرار نیست هر آنچه را ما نمیفهمیم وجود نداشته باشد یا نادرست باشد نقصان از ماست که دانش و عقلمان نمیتواند برخی مسائل را درک بکند پس آتئیستها و علم گرایان به کوانتوم و انرژیهای کیهانی و وجود قدرتها و علوم خارق العاده اذعان کردند.
دقیقاً حال روز ما آزربایجانیها در مسائل سیاسی و ملی، ما وقتی درک و فهمی از توانمندیها پلن ها و افکار یک شخصیتها یا گروهها نداشتیم به آنها ساتقین بی بخار نوکرروس و هزاران تهمت و افترا میبستیم تا نفهمی خودمان را زیر این کلمات پنهان کنیم.
دهه هفتاد میلادی در چین بدبختی به معنای واقعی کلمه قابل لمس بود دولتمران و مسئولان بشدت فاسد و دیکتاتور جامعه ای غرق در خفقان شرارت و سیاهی مردمی گرسنه و بیچاره که به اعماق نکبت سقوط کرده بود و بطور کلی کشوری که زیر سایه ایدئولوژی مائویسم به جهنم تبدیل شده بود حتی خواب دیدن درباره آمریکا و جامعه سرمایه داری هم وحشتناک بود چه رسد حرف زدن درباره آن یا طلب کردنش مائویستها از کمونیسم متعالی و سوسیالیسم ناب هم قدمهایی رد شده بودند، فکر میکردند جهان را آب برده و چین تنها قله باقی مانده از اثرات حیات است این توهم کشوری بزرگ با جمعیتی چندصد میلیونی را به ورطه خفگی کشانده بود ولی یک معجزه ای رخ داد طلسمی که بر دهن و چشمان مائویستهای دیوانه حصار کشید و چین را نجات داد و رساند به نقطه ای که امروز است یعنی دومین اقتصاد برتر جهان.
این اعجازگر کسی نبود جز «دنگ شیائوپینگ» رهبر افسانه ای چین اواخر دهه هفتاد یعنی 1979 به قلب جهان سرمایه داری دشمن ازلی و ابدی مائویستها؛ ایالات متحده آمریکا سفر کرد!
«آشتی با کاپیتالیسم» ایده ای بود که در تمامی کشورهای کمونیستی پیگیری شد بزرگترینش شوروی بود که نهایت گورباچف نتوانست این پلن را اجرایی کند و با اتحادجماهیر به تاریخ پیوست از لحاظ آشتی دادن اقتصاد متمرکز دولتی با پیشرفت و رفاه، دیگر دولتها و کشورها با همان شکستی روبهرو شدند که شوروی شد.
ولی این هدف که دیگر به یک خیال و رویا میماند و برای عملی شدنش تنها معجزه لازم بود
اصلا میدانید معجزه چیست؟ همان که اول سخن گفتم انجام دادن کاری که عقل و منطق آن را غیرقابل انجام بدانند، دنگ شیائوپینگ معجزه کرد این جمله یست که سر تیتر بسیاری از کتابها مقالات و روزنامه های جهان شده بود.
آشتی دادن آتش با آب ولی دنگ این کار را انجام داد دنگ شیائو پینگ این چرخه را در هم شکست و، برای نخستین بار، طراح اصلاحاتی شد که ضمن حفظ پایههای قدرت انحصاری کمونیسم، راه را بر یک رشد استثنایی و طولانی گشودند و چینیها را از دنیایی به دنیای دیگر منتقل کرد و این معجزه نام “سوسیالیسم خاص چین” لقب گرفت.
لی کوآنیو_ماهاتیرمحمد_گاندی_ماندلا_رجب طیب اردوغان و حیدر/ایلهام علیئو، جزو این معجزه گران بزرگ تاریخ معاصر هستند
کوآنیو از یک سرزمین متروکه بدون هیچ هویت پیشینه و ملیت موجود و خاص کشوری ساخت همچون سنگاپور
ماهاتیر محمد مالزی را خلق کرد گاندی هندوستان را و ماندلا به آفریقا و سیاه پوستان جسارت دفاع از خود و اعتماد بازگشت به جامعه بشری را داد.
حیدرعلیئو برای اولین بار در تاریخ آزربایجان،استقلال و عزت را به آزربایجانیها به ارمغان آورد پسرش ایلهام علیئو شعرهای حماسی خیالها و رویاهای دست نیافتنی آزربایجانیها را به حقیقت تبدیل کرد.
همه این افراد بشدت مورد تهمت ناسزا و فحاشی از سوی متعصبین و کوته فکران قرار گرفتند
شیائوپینگ هیتلر چین لقب گرفت و خائن به میراث پدر مائو و مردم مبارز و شریف چین و مامور آمریکاییها نامیده شد
بقیه این افراد هم مثل دنگ مورد بدترین تخریبها و ناسزاها قرار گرفتند.
ولی راز موفقیت و خلق معجزه هایشان میدانیم در چه بود
شاهکار همه این شخصیتهای بزرگ تاریخی، رها شدن از چنگال ایدئولوژی و تعصب است. کمونیستهای سنتی هرگز نتوانستند راز پویایی اقتصادی در نظامهای مبتنی بر اقتصاد آزاد را (که با تحقیر از آنها با عنوان «سرمایهداری» یاد میشود) درک کنند دنگ با پی بردن به این موضوع معجزه را خلق کرد، باستانگرایان هندویی رمالها جادوگران مرتاضها را بکار گرفتند داستانها نوشتند با سوزن و قیچی و تیر کمان به جنگ استعمار قدرتمند انگلیس میرفتند و گاندی را یک احمق دیوانه میدانستند که از مبارزه و جنگ میترسد او را ترسو خطاب میکردند اواخر هم همه جا تبلیغ میکردند او جاسوس انگلیس است.
ولی گاندی، شیائوپینگ، حیدرعلیئو، ایلهام علیئو همگی این افراد با حقیقت روبرو شدند با خودشان با خود واقعیشان
با جهان واقعی و با هدفهای واقعی مثل انیشتین نخست ندانستن را پذیرفتند و بعد به سمت دانستن حرکت کردند
کره شمالی از حقیقت فرار کرد و با پیروی از تعصب و جنگ با شبح خیالی همچون آمریکا خود را دفن کرد.
شوروی خود را غرق کرد ونزوئلا، کوبا؛ سوریه و بسیاری خود را غرق کردند.
چون مثل متعصبین آزربایجان میگفتند:علیئوها نوکر روس هستند آنها ترسواند قاراباغ را آنها به ارمنیها دادند علیئوها عرضه جنگ ندارند آنها خائن و فاسدند.
میگفتند باید جنگید، باید خون داد و خون ریخت مرگ یکبار شیون یکبار و جملاتی از آتابابک و بقیه بزرگان تاریخ میاوردند و مصمم به جنگیدن بودند.
ولی پشت هیچکدام از این حرفها برنامه و پلنی وجود نداشت در دیگر سمت مکتب حیدرعلیئو 30 سال برای 40 روز برنامه و پلن طراحی میکرد.
30 سال تحمل و صبر برای 40 روز
یا 30 سال باغبانی برای 40 روز چیدن میوه
«در فیلم مانی هیست/سرقت پول»
برای 12 روز 22 سال برنامه ریزی میشود.
پرفسور یک نقشه ای با دقت کامل و پرداختن به تمامی سناریوهای ممکن و غیرممکن و جزییاتشان طراحی میکند
او سه اصل را سرلوحه کار خود و رمز پیروزی در هدفش قرار میدهد: عدم خونریزی،اهمیت به نگاه و افکار مردم،نفوذ و دوستی با پلیس.
در اولین روزهای سرقت با سر بازرس ماموریت که یک خانم مطلقه هست رفیق میشود رفاقتش با او به نامزدی ختم میشود و نهایت سر بازرسی که در به در بدنبال دستگیری پرفسور بود تبدیل به زن او و همکارش در سرقت میشود.
دنیای سیاست و مملکتداری پروسه هایی بسیار پیچیده دارد ولی نه به پیچیدگی که نتوان آن را درک کرد بلکه با دور ریختن تعصبات خودشیفتگیها و حماقتها میتوان آنها را بخوبی فهمید.
مثل طبیعت مثل کائنات نمیتوان با زلزله جنگید با سیل با کوه با پستیها و بلندیهای طبیعت نمیتوان مبارزه کرد و شکستشان داد باید آنها را پذیرفت و برای مهار آنها از خرد استفاده کرد و اگر خرد را بجای تعصب بکار بگیریم همین ناهمگونیها و تضادها در طبیعت به نقطه ای مثبت برایمان تبدیل شده در اختیار ما قرار میگیرند.
همان کاری که شیائوپینگها، گاندیها و علیئوها انجام دادند.
تأثیر تجربه ژاپن و «ببرهای آسیایی» همراه با توصیههای لی کوآن یو، رهبر سنگاپور، در اصلاحاتی که چهل سال پیش در چین آغاز شد، روشنتر از آفتاب است. او همکارانش را تشویق کرد به غرب سفر کنند، با این توصیه که «هر چه بیشتر دنیا را ببینید، به واپس ماندگی ما بیشتر پی میبرید.
درسی که مکتب حیدرعلیئو از این جهان بینی میگیرد و طبیعت جهان سیاست را پذیرفته و درک میکند
و نهایت بدترین و بزرگترین دشمن آزربایجان یعنی رهبر ارمنستان سخن رییس جمهور آزربایجان را تکرار میکند و با صدای رسا و بلند میگوید:قاراباغ آزربایجاندی
آیا واقعا کسی میتوانست چنین روزهایی را تصور بکند حتی خوشبین ترین آزربایجانی هم این مسائل در خیالش نمیگنجید
دولت آزربایجان هم روسیه را مهار کرد هم دشمنش را به زانو انداخت هم وادار کرد دشمنش برای دوستی با آزربایجان شب و روز التماس بکند.
الان در سایه این دولت معجزه پشت معجزه
هم خاکهای اشغالی به وطن بازمیگردد هم کریدور رویاییِ زنگه زور به حقیقت میپیوندد هم توران به معنای واقعی شکل میگیرد هم آزربایجان غرور عزت عظمت و اقتدار از دست رفته خود باز میابد و هم خودِ ارمنستان زیر سایه این دولت از غرق شدن نجات میابد. چنان دولت عاقل نه ملت خود نه خاک و حیثیت خود بلکه دشمن خود را هم نجات میدهد! شاید این فراتر از معجزه هم باشد و چه عاقلانه هست که تمام رهبران کشورها و ملتهای عقب مانده و فلاکت زده از چنین دولت اعجاز انگیزی راه سعادت را بیاموزند. مکتب سیاسی حیدر علیئو
آنچه که جوانان آزربایجان جنوبی باید از مکتب سیاسی حیدر علیئو بدانند/رحمان اوکتای