آیا ایران با آذربایجان وارد جنگ خواهد شد؟/حبیب نگهبان
این سوالی هست که امروزه افکار عمومی در ایران بدنبال پاسخ به آن است.
بعد از جنگ دوم قره باغ و پیروزی مطلق آذربایجان در آن جنگ، که با بازپسگیری مناطق اشغالی خود از دولت غاصب ارمنستان پایان یافت، نظم و معادلات قدرت در منطقه دستخوش تغییر قرار گرفت.
اکثر کشورهای غربی که در جنگ اول قره باغ حامی ارمنستان بودند و آن را دفاع مشروع از مسیحیت در مقابل اسلام میدانستند حالا بدنبال منافع اقتصادی و ملی خود خواهان برقراری ارتباط دوستانه با آذربایجان شده تا سهمی را از معادلات قدرت در قفقاز داشته باشند. این در اصل یک خلصت سیاسی منطقی برای دولتها محسوب میشود زیرا که در علم سیاست، این منافع هست که دوست و دشمن را، خوب و بد را تعیین میکند. دولت آذربایجان در سیاست خارجی خود بعد از به روی کار آمدن مرحوم حیدر علی اف تغییرات عمدهای را انجام داد و هجمه های ضد تورک و ضد اسلامی را از طریق رفتارهای سنجیده و منطقی، کم کم از میان برداشت و در طی این مدت دستگاه دیپلماسی و لابی گری های آن در اروپا و آمریکا از حجم و گسترهی آن تورک ستیزی و اسلام هراسی کاست. یکی از این کشورها اسرائیل بود که همیشه بر اساس منافع خود مناسبات اقتصادی، سیاسی و نظامی را با سایر کشورها در دنیا برقرار میکند. در کفه دیگر این ترازو کشور مولتی کالچرال (چند فرهنگی)ایران قرار دارد که اداره سیاسی آن کاملاً مرکز محور و سانترالیستی است. این نحوه از حکومت داری سبب شد که مرکز رفته رفته تمام منابع اقتصادی و قدرت سیاسی را در دست بگیرد و حاشیهها روز به روز دچار افول و قرار گرفتن در سایه هژمونی مرکز باشد. مرکزگرایی احاطه خود بر پیرامون را صرفاً در اقتصاد و سیاست چیره نکرد بلکه تمام بخشهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی را درنوردید. زبان فارسی بدنبال آن روز به روز بر دیگران تحمیل و غیرفارس ها زبانشان نیز به مانند اجتماعیات و اقتصادیات شان دچار افول شد. این مناسبات حکومت با مردم خویش و هزاران سیاست گذاری های داخلی، هجم بزرگی از نارضایتی را داخل بوجود آورد.از آنجایی که بخش بزرگی از جمعیت ساکن در ایران نیز آذربایجانی های ناراضی از وضعیت موجود هستند و در پیوند عمیق با مردم آذربایجان در شمال آن هستند هرگونه درگیری با آن کشور یعنی درگیری حاکمیت با مردم خویش در این مملکت هست. لازم به یادآوری نیست که موجودیت این مملکت نیز خود با جانفشانی ها و فداکاری های آنان مأنوس گشته و هزاران شهید را در راه آن فدا کرده اند بدین منوال درگیری با برادران آنان در شمال را خیانت به خون شهدای نثار کرده شان به این مملکت تلقی خواهند کرد. علاوه بر این مولفه تأثیر گذار ( یعنی تورک ستیزی و تورک هراسی) که خود نیز در نتیجه رخنه کردن پان فارسیسم در ارکان حاکمیتی است که قابلیت تشخیص دوست از دشمن را میگیرد و با نگاههای نژادپرستانه شان مانع از ایجاد روابط حسنه این دو دولت میشود که در معنای واقعی کلمه میتوانند عمیقاً متحد ،دوست و حافظ منافع یکدیگر باشند زیرا که علاوه بر اشتراکات فرهنگی و زبانی و قومی ، اشتراک دینی_مذهبی هم دارند. حقیقت این هست که منطقه قفقاز و نظم قدرت در آن در حال تغییر هست و هژمونی مطلق روسیه در آن توسط قدرتهای بزرگ منطقه و حاکمان اسلامی در حال فروپاشی هست و جمهوری اسلامی ایران با یک منطق سیاسی سالم، هیچ متحد و شریک و دوست بهتری از آذربایجان را نمیتواند داشته باشد تا بتواند با استفاده از پتانسیل های اقتصادی، صنعتی و علمی موجود در منطقه این بحرانهای اقتصادی و اجتماعی موجود در مملکت را سروسامان دهد و راه پیشرفت و توسعه را برای خود باز کند.
بنابراین بنظر نگارنده در صورت عدم وجود دخالتهای بیگانگان و لجاجت های جبهه پان فارسیسم و آریا محور، شکل گیری این جنگ که هیچ منفعتی برای هیچکدام از طرفین ندارد و بازندگان اصلی آن خود خواهند بود امکان همچین جنگی به دور از عقل و منطق هست.