آیا کافران همان ترکان هستند؟!
در حاشیه مقاله نفی سبیل
ابتدا مقاله آقای حسين عليزاده را بخوانیم:
«رابطه ایران با دولت ارمنستان زیر پا گذاشتن قاعده نفی سبیل در حقوق بینالملل اسلام است…ام القرای مسلمین با کشوری که 20 درصد از خاک مسلمانان را اشغال کرده است رابطه برادرانه دارد…
قاعده نفي سبيل کافرين بر مسلمين: بر اساس اين قاعده خداوند در قوانين و شريعت اسلام هر راه نفوذ و تسلط کفار بر مسلمين را بسته است.
«و لن يجعل الله للکافرين علي المؤمنين سبيلاً؛ هرگز خداوند براي کافران نسبت به اهل_ايمان راه تسلط را باز نگذاشته و باز نخواهد نمود»، (سوره نساء، آيه ۱۴۱).
بر اساس اين اصل حضرت امام(ره) در تحريرالوسيله بيان مي دارند:
اگر روابط تجاري با کفار موجب ترس بر حوزه اسلام شود تَرک اين روابط بر تمام مسلمانان واجب مي شود. در اينجا فرقي ميان استيلاء_سياسي يا فرهنگي و معنوي دشمن وجود ندارد. اگر روابط سياسي که بين دولتهاي_اسلامي و دول_بيگانه بسته مي شود و برقرار مي گردد موجب تسلط کفار برنفوس و بلاد و اموال مسلمانان شود يا باعث اسارت سياسي اينها گردد، برقراري روابط حرام است و پيمانهايي که بسته مي شود باطل است و بر همه مسلمين واجب است که زمامداران را راهنمايي کنند و وادارشان نمايند بر تَرک روابط سياسي اين چناني هر چند به وسيله مبارزه منفي باشد.
*تحريرالوسيله، امام خميني ج۱ ص۱۸۶ »
– و اما حاشیه:
اگر تصمیمات و اعمال دولت جمهوری اسلامی ایران بر پایه شرع و کتاب قرآن باشد بر مبنای نص صریح آیه مشهور به نفی سبیل باید که با رژیم غاصب ارمنستان قطع رابطه می شد اقدامى که دولت لائيك جمهورى تركيه يا جمهورى پاکستان در قبال اشغال قره باغ انجام مى دهند.
اما چرا جمهوری اسلامی با همه ادعاهای اسلامیتی در مورد ارمنستان مانند مورد اسرائيل به آیه وحدت بخش امت اسلامی توجه و عمل نمی کند؟
– اگر از منظر انقلابی هم به این قضیه نگاه کنیم چنانچه در مقاله پیوست این یادداشت اشاره شده است، امام خمینی هم در کتاب تحریرالوسیله به این قانون مهم اسلامی تاکید کرده است.
اما باز چرا حاکمیت انقلاب اسلامی در ایران این تأکید بنیانگذار انقلاب را در مورد رژیم غاصب ارمنستان نادیده می گیرد؟
من تا کنون از چند نفر به اصطلاح کارشناس مسایل سیاسی هم این سؤالات را قبلا پرسیدم اما در جواب قانع نشدم و به نظرم فقط توجیه بود.
حال عقیده ام این است که چون طرف مقابل رژیم متجاوز ارمنستان، سرزمين آذربایجان و تُرك هست؛ چنین برخورد دوگانه صورت می گیرد.
در بعد داخلی نیز می بینیم که برخی از اصول قانون اساسی مانند اصول ۱۵ و ۱۹ که میثاق خود نظام است و مطالبه جدی فعالان آذربایجانی نفی و حتی برخورد می شود…
لذا واقعيت امر اين است كه هم در بعد داخلی و هم در بعد خارجی در عمل دولت ایران به جای کافران قاعده نفی سبیل را بیشتر برای شیعیان تُرك آذربایجانی اعمال می کند.
معنی دیگر این حرف این است که حکومتها و دولتهای مختلف در ایران معاصر عملاً بیشتر گرایش شعوبیه فارسی دارند.
حالا يا ایرانیت، جمهوریت، اسلامیت و حتی تشیع ژستهای صوری هستند يا اينكه ما مسلمانان تُرک آذربايجانی چه در داخل و چه در خارج نعوذوبالله کافر هستیم!
خدمت مسئولين نظام به صراحت عرض مى كنم: برخى از روشنفكران آذربايجانى كه عملکردهای گزینشی از قوانین و دوگانگی ها را می بینند و غلبه گفتمان اسلام فارسی یا همان شعوبیه گری را در بدنه حاکمیت مشاهده می کنند از خود اسلام حقیقی هم فاصله پیدا می کنند قطعا وبال این افتراق بر گردن حاکمیت است.
هجمه گرایش ناسیونالیسم فارسی قرآن و قانون اساسی و همه ارزشهای دیگر را در سایه قرار داده است.
این سخنرانی مورد استقبال و توجه وافر مطبوعات آذربایجان قرار گرفت اما مطبوعات مرکزی چون جسارت نفی و مقابله رسمی با مقام رهبری را نداشتند فقط نشنیدند و خفه خون گرفتند. اما تنها چند روز بعد که رئیس جمهور وقت سید محمد خاتمی در اجتماعی درست عکس آن جمله را گفت! بغض آنها هم تركيد و سخن خاتمى تیتر اول مطبوعات تهران شد و…
طبیعی است تا زمانیکه شعوبی گری فارسی و نفی سبیل تُرکی بر ارکان این کشور حاکم هست نباید بر روی آذربایجان حساب کنند …
بفرموده امام خمینی: «بر همه مسلمين واجب ا ست که زمامداران را راهنمايي کنند و وادارشان نمايند بر تَرک روابط سياسي اين چناني هر چند به وسیله مبارزه منفی باشد».
حجت الهامی