اعتقاد عمومی بر این است که از نظر سیاسی هر تغییر و تحولی بخواهد در ایران صورت گیرد بدون دخالت مردم آذربایجان نتیجه ای نخواهد داد و بر همین اساس است وقتی اعتراضی در کشور صورت می گیرد همه منتظرند ببینند مردم آذربایجان بخصوص مرکز آن تبریز،در این مسئله چه عکس العملی از خود نشان می دهد!
رسیدن مردم به چنین اعتقادی تنها یک خیالپردازی ساده نیست بلکه تجربه های گذشته بخصوص از زمان برقراری مشروطه به این سو نشان می دهد آذربایجان علی الخصوص شهر تبریز مرکز اصلی قیامها و تحولات سیاسی در ایران بوده است.
اما تجربه یک صد سال گذشته، بخصوص گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی و اجرا نشدن حتی اصل 15 و نیم بند قانون اساسی جمهوری اسلامی، به 40% از جمعیت ایران یعنی به ترکان ساکن این سرزمین که اکثریت نسبی جمعیت کشور را تشکیل میدهند اما از حقوق اقلیت هم یعنی تحصیل به زبان ترکی مادری در مدارس برخوردار نیستند یاد داد برای رسیدن به حقوق انسانی برابر به نسبت کثرت جمعیت همه ملیتهای در ایران تنها ایجاد تغییرات در حاکمیت و عوض شدن نوع پوشش و زدن کراوات چاره کار نیست، بلکه برای دستیابی به دموکراسی و حقوق برابر، تغییرات اساسی در فکر و عمل باید صورت گیرد و برای رسیدن به این حقوق، تصمیم درست و به موقع باید گرفت و نباید تابع احساسات حساب نشده و گوشت قربانی پان ایرانیستها، آریاچیها، کوروش پیغمبریها و شعار دهندگان « ایران که شاه نداره حساب کتاب نداره» و « رضا شاه روحت شاد» بود!
بعضیها میگویند آذربایجان و در راس آن شهر تبریز دیگر غیر سیاسی شده، عده ای میگویند ترکها ترسیده اند که برای اعتراض به خیابانها نمی آیند؛ اما آن کسی که ادعا می کند آذربایجان و تبریز غیر سیاسی شده میگوید: « در صورت سقوط رژیم،در آذربایجان دچار مشکل می شویم ».
معنی ساده این جمله این است که ترکان ایران چون اکثریت نسبی جمعیت کشور را تشکیل می دهند و باید حقوق برابر با فارسها در همه زمینه های مادی و معنوی از جمله رسمیت زبان ترکی به عنوان دومین زبان رسمی کشور، داشته باشند که اکنون از حقوق اقلیت ارمنی هم برخوردار نیستند علاوه بر اینکه در سرزمین بهم پیوسته «آذربایجان تاریخی»شامل استانهای اردبیل ، آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، زنجان، قزوین تا استانهای همدان و مرکزی ساکن هستند در بیشتر استانهای کشور از جمله استان تهران و البرز با اکثریت بیش از 50 درصد ، فارس، خراسان، کرمان، گیلان، مازندران و غیره زندگی می کنند به درجه ای از آگاهی سیاسی و شناخت حقوق خود رسیده اند که دیگر نمی توان آنها را بدون داشتن حقوق قید شده در منشور سازمان ملل متحد و با نام حفظ اتحاد و تمامیت ارضی کشور که همه اختیارات و امتیازات کشور در ید و حاکمیت مطلق یک قوم باشد به تبعیت مطلق از نیروی حاکم راضی کرد!
ترکان ایران بدون در نظر گرفتن حقوق ملیتها و اقوام غیر فارس کشور، تنها در آرزوی تغییر لباس حاکمین کشور که پان ایرانیستها و تمامیت خواهان در طلب آن هستند، نیست. بر همین اساس هم مردم آذربایجان و دیگر ترکان ایران بر آنچه که در کشور می گذرد با دید باز می نگرند و در مواقع لازم و فارغ از شعارهای پان ایرانیستها و پهلوی چیها و با توجه به حقوق انسانی خویش و همه ملیتها، تصمیم مناسب را خواهند گرفت و همانطوریکه افکار عمومی هم بر آن اذعان دارد این ترکها هستند که در هر تغییراتی در ایران نقطه پایان آنرا می گذارند!
حسن راشدی: 18 مرداد 1397