در اینجا باید اضافه کنیم که: جملات فارسی 68% ابهام تولید می کند. یعنی یک خارجی که فارسی را بصورت تئوریک یاد گرفته به سختی می تواند در ایران صحبت کرده و یا جملات فارسی را درک کند. مگر آنکه مدتی در آن جامعه مانده و بصورت تجربی یاد بگیرد. یعنی باید به صورت سماعی یاد بگیرد. ترجمه کامپیوتری یعنی معکوس پذیری فارسی مشکل است زیرا خطای موردی آن زیاد است. زبان فارسی در بیشتر موارد از قائده مشخصی پیروی نمی کند و دارای ساختار تک دینامیکی است.
اما زبان ترکی با در نظر گرفتن تمام وجوه، جزو سه زبان قانونمند زنده دنیا شناخته شده است. طی یک دستورالعمل اجرایی در تاریخ مه 1992م رسماً از طریق همین مؤسسات به سازمان بین المللی یونسکو اعلام شده که زبان ترکی در دانشگاه های آمریکا و اروپا جزو کورس های رسمی شود. زبان ترکی دومین زبانی است که در حال تهیه تافل مهندسی دانشگاهی برای آن هستند. اما فارسی رتبه 261 را بخود اختصاص داده است. زبان فارسی را با ساختاری که بتواند جمله سازی مفهومی ایجاد کند شناخته اند و اینکه بسیاری از جملات آن بر اساس “عادت” شکل گرفته اند نه بر اساس فرمول ساخت(مثل فعل امر ببین از مصدر دیدن و یا بگو از مصدر گفتن) با این وضعیت فرمول پذیری آن امکان ندارد. برای فارسی ۴۰۰۰ واژه¬ی اصیل بیان نموده اند، ولی ترکی داری ۱۰۰۰۰۰ واژه اصیل است. فارسی داری 60 الی 70 فعل اصلی(آنهم بطور عمده بی قاعده) و 350 فعل غیر اصلی است. در حالیکه زبان ترکی دارای ۳۵۰۰ فعل اصلی و ۲۴۰۰۰ فعل غیراصلی است. فارسی دارای 11 زمان فعلی و ترکی دارای 46 زمان فعلی است. در فارسی فقط 7% کلمات دارای ریشه اند(از لحاظ ائتیمولوژی) در حالیکه زبان ترکی 100% کلماتش دارای ریشه اند. در واقع فارسی فعلی، مرکب از مجموعه ای از کلماتی است که از زبانهای دیگر اقتباس شده است و دارای عدم کارایی کامپیوتری است. در حالیکه زبان ترکی به عنوان استاندارد پایه فونتیکی ویندوز بوده و به عنوان زبان استاندارد اروپاست. همچنین فارسی دارای ۹۷۰۰۰ عنوان کتاب در سطح دنیاست ولی زبان ترکی دارای ۴۵۰۰۰۰ عنوان کتاب در سطح دنیا می باشد.
نتیجه:
زبان فارسی فعلی همان زبان دری سابق است که از زمان سامانیان به این طرف بوسیله کاتبان و منشیان و دبیران و میرزاها ابداع و سر و سامان داده شده به تدریج تکمیل تر یافته و از شرق به طرف غرب توسعه یافته و به صورت امروزی در آمده است. اساس کلمات و سیستم این زبان علاوه بر زبان طایفه تُخاری افغانستان، مرکب از زبانهای عربی و ترکی است. به مرور زمان در عرض این هزار سال از صورت ابتدایی و محلی و طایفه¬ای محدود خود در آسیای میانه (بخصوص تاجیکستان فعلی و افغانستان) توسط سلطه هزار ساله سلاطین ترک حاکم بر ایران و ترکستان و نیز هندوستان و پاکستان و آسیای صغیر و قفقاز، بوسیله کاتبان و دبیران و منشیان و میرزاهای درباری، چه مرکزی و چه ایالتی، با بهره گیری از زبان¬های محلی و قومی تکمیل تر و وسیع تر شده که ابتدا صرفاٌ یک زبان دیوانی و مداحی به صورت شعر بوده ولی کم کم به صورت زبان ادبیات و منثور مشترک اقوام مختلف در آمده و با به استحاله بردن و محو لهجه ها و زبان های کوچک محلی خصوصاً در ایران فعلی و از زمان فتحعلی شاه قاجار به این طرف، زبان محاوره ای تدریجی تهران و سپس سایر شهرهای نزدیک به تهران و سپس سایر شهرهای کثیرالمله و دارای اقوام و طوایف مختلف شده (شهرهایی که محل تلاقی و تماس اقوام مختلف بود مثل: قزوین، کرج، همدان، شیراز، اصفهان، اهواز، آبادان، اراک، مشهد، گرگان و غیره) و در ایران از اوایل قرن بیستم در حال پیشرفت به طرف مناطق ترک نشین و سایر اقوام گردیده و بعد از کودتای انگلیسی ساخته و پرداخته و از زمان رضاخان قلدر پهلوی نیز زبان دولتی و مدارس و ادارات شده است.
والدینی که با فرزندان خود نه به زبان مادری خود بلکه به زبان مدرسه و مشترک و دولتی صحبت نموده اند مسئله استحاله را تسریع نموده است. در خصوص به استحاله بردن سایر زبانها و لهجه های محلی ذکر این نکته کافیست که سعدی شیرازی اشعاری که به زبان مادری و محلی خود سروده قابل فهم برای فارسی زبانهای امروزی نیست و زبان شیرازی های بومی، تفاوتهای اساسی با زبان دری سابق داشته است و البته اصفهان هم همینطور. در واقع زبان دری زبان مادری هیج کس نبوده است. برای اینکه استدلال گسترش زبان دری از تاجیکستان و افغانستان از شرق به غرب را در عرض این 900 سال درک کنیم کافی است مثال آوریم که تقریباٌ اولین شعرای مهم استان فارس فعلی یعنی سعدی و حافظ در قرنهای هفتم و هشتم ظاهر شده اند در حالیکه شعرای مربوط به خراسان به طور عمده به قرنهای چهارم و پنجم و ششم مربوط و معطوف می شوند که به مراتب قدیمی ترند.
همچنین اگر زبان انگلیسی در عرض 50 سال اخیر عالم گیر شده و تمامی ممالک جهان از آن بخصوص در کامپیوتر و اینترنت و روابط دیپلماتیک و تجاری و توریستی کم و بیش استفاده می کنند، زبان فارسی نیز به خاطر دولتی و رسمی بودن از تاجیکستان و افغانستان تا ایران گسترش پیدا کرده و عمومیت یافته است. چنانکه صد سال قبل یعنی در عصر انقلاب مشروطیت فقط یک درصد مردم ایران دارای سواد فقط خواندن و نوشتن به زبان فارسی بوده اند و امروزه توان خواندن و نوشتن آن زبان در ایران به بالای 80-70 درصد رسیده است.
اما خارج از ایران هم، زبان فارسی زمانی در شبه قاره هند و ترکستان و قفقاز و آسیای صغیر در بعضی از دربارها دارای نفوذ دیوانی و درباری بوده به تدریج کاربرد خود را در آن مناطق از دست داده و در افغانستان نیز اخیراً به علت آزادی زبان اقوام و تحصیل آنها به زبان مادری خود در مدارس و نیز جایگزینی زبان پشتو به جای زبان دری و رسمی شدن زبان ترکی، زبان فارسی دری در حال عقب نشینی است. در تاجیکستان نیز به تدریج زبانهای روسی و ترکی اؤزبکی جای تاجیکی را می گیرد. در ایران نیز با رشد شعور ملی و اجتماعی در بین ترکان و برابری تمامی اقوام و ملل در سایه دین مبین اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، انتظارات و خواسته های فرهنگی و مدنی در حال افزایش است و می رود که تمامی انسانهای ساکن کشور جمهوری اسلامی ایران بر خلاف سوء تبلیغات غرب و وابستگان فرهنگی و ایدئولوژیکی رژیم منفور پهلوی، در برابر قانون و اسلام یکسان در نظر گرفته شوند زیرا که: کل مسلمین اخوه.
پایان
منصور جدّی