ایرانشهریها سرطان ایران
بیانیهی کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران در واکنش به سخنان معاون اول ریاست جمهوری
“چندی پیش کانون ایران شناسی دانشگاه تهران در بیانیه ای واکنش و نگرانی خود را نسبت به دیدار خبرنگاری با سابقهی مشخص فعالیتهای ضدملی(رشید دانشجویی– ویراستار) نشان داد. امروز که نزدیک به چهارماه از عمر دولت چهاردهم گذشته است فعالیتهای مختلفی اعم از دیدار با بعضی افراد معلومالحال(فعالان حرکت ملی آذربایجان جنوبی-ویراستار) دیگر در دولت و به ویژه نهاد ریاست جمهوری انجام شده که این گفتهی بیانیهی پیشین را بیش از پیش اثبات میکند. در صورت ادامهی این ماجراجوییهای قومگرایانهی دولت چهاردهم، پس از چهار سال این دولت بیش از هر دولت دیگری به ایران آسیب خواهد زد.
جدیدترین برگ این دفتر فلاکت بار برای ایران این مرز پرگهر سخنان معاون اول ریاست جمهوری در شورای عالی اداری ناظر به اختیارات استانداران و نهادهای غیر متمرکز است. این سخنان معاون اول کاملا نشأت گرفته از آبشخوری فکری به نام ایدهی فدرالیسم برای ایران است که هیچ گونه سنخیتی با تاریخ و هویت ایران همچنین منافع ملی و یکپارچگی سرزمینی ایران ندارد. برای بار چندم تاکید میکنیم که ایرانیان سالهاست که ملتی واحد هستند و در این ملت واحد تكثرات مختلف اعم از زن و مرد قومیتها و گروههای زبانی متفاوت به رسمیت شناخته میشوند. این ایدههای فدرالیستی کاملا بذر منحوسی را برای تجزیه و تکه-تکه شدن تمامیت ایران در آینده خواهد کاشت که به یقین همچون سابقهی تاریخ ایران، این خود ایران و هویت ملی ما خواهد بود که آن را تبدیل به خاکستر میکند و روی سیاه را به بانیان آن وا می گذارد. همچنین در حمایت از این ایده همواره از عنصری به عنوان چابکی اداری و تمرکززدایی اداری استفاده میشود که دقیقا مصداق آدرس غلط دادن است. چابکی اداری ربطی به فدرالیسم ندارد و تمرکززدایی اداری نیز لزوماً به کارآمدی اداری منجر نخواهد شد. تجربهی این موضوع را می توان در پیامدهای ایدهی شوراهای شهر در دولت سیدمحمد خاتمی دید. شوراهای شهر نیز مصداقی برای تمرکز زدایی اداری بودند؛ اما هیچ نتیجهای جز فساد بیشتر و پیچیده تر شدن دستگاه اداری کشور نداشتند و این موضوع را بیش از هر کسی مردم گرانقدر ایران در سراسر کشور و دورترین شهرها میدانند.
آن به اصطلاح کارشناسان علوم اداری که چنین پیشنهادهایی میدهند، اولاً اقتضائات سیاسی و وضعیت حساس فعلی ایران را در نظر نمیگیرند و دوماً به هویت و تاریخ ایران وقوف ندارند و با استفاده از تجربیات غیرمرتبط دنیا در کشورهای متفاوتی مثل ایالات متحدهی آمریکا که تاریخ متفاوتی از ایران دارند، مسئله را اشتباه میگیرند و نسخهی اشتباه میدهند.
اطلاعات موثق اثبات میکند که حضور افراد و گروهی مشخص با عقیدهای مشخص و به صورت کاملاً هدفمند در نهاد ریاست جمهوری مسبب این موضوعات است و در همین ابتدای کار دولت، باید جلوی این گروه گرفته شود و تصفیهی گروه مزبور که رد آنها در ملاقاتهای رئیس جمهور با عناصر معلوم الحال موجود است تنها راه حل این موضوع است و گرنه ادامهی این روند چهارماهه برای چهارسال را نمیتوان تصور کرد که:
سر چشمه شاید گرفتن به بیل
چوپر شد نشاید گذشتن به پیل
دولت چهاردهم اما اکنون در وضعیتی که باید تمرکز خود را صرف وعدههای عمل نشده در رابطه با بحرانهای بزرگ انرژی، فیلترینگ، حجاب اجباری، تحریم و سرمایهی اجتماعی پایین خود کند؛ مشغول ماجراجوییهایی قومگرایانه است. دوباره تأکید میشود که سخنان آن به اصطلاح کارشناسان در ارتباط با چابکی اداری و نسبت آن با فدرالیسم، آدرس غلط دادن است و ادامهی فعالیتهای ماجراجویانهی قومگرایانه در چهار ماه اخیر باعث میشود که در پایان چهار سال، این دولت بیش از هر دولتی به ایران آسیب بزند.
کانون ایران شناسی دانشگاه تهران”
ارسال کننده رونوشت بیانیه فوقالذکر که نخواسته نامش فاش شود، در ادامه افزوده است:
“کانونهای وابسته به ثروت و سیاست با تشکیل اسامی قشنگ و دروغین همانند «کانون ایران شناسی در دانشگاهها»، دقیقا دنبال اهداف سیاسی و اغراض آلودهای هستند با ظاهری فریبنده و با باطنی خبیث، سعی در اثرگذاری بر تصمیمات رئیس جمهور هستند. جواب من به این گروه ملت فریب در فصای مجازی چنین است:
تنها راه برقراری عدالت و توسعه متوازن، حکمرانی و اداره کشور به صورت فدرالیسم است. عدالت زبانی، توسعه متوازن و متناسب اقتصادی، زمانی میسر می شود که یک زبان، یک تفکر، یک گروه، یک اقلیت، یک یا چند استان، تعیین کننده سرنوشت 88 میلیون ایرانی و 12 میلیون مهاجر ساکن در آن نباشد. کانونهای ایرانشناسی در واقع پاتوقهای ایرانشهری یا دخمه های ویرانشهری تمام هم و غم شان یک لهجه شده است. این کانونها هیچ علاقهای به توسعه ایران، حذف نابرابری توسعهای، حذف یا کاهش فقر، گسترش فرهنگهای اصیل ملتهای تُرک، کُرد، لُر، بلوچ، گیلک و… نداشته و ندارند. تعریف واقعی کثیرالمله تنها در سایه فدرالیسم تحقق می یابد.
کانونهای آریابازی برای غالب کردن یک لهجه، در طول 103 سال گذشته، حاضر شدهاند ایران را به این سطح از فلاکت برسانند. آریابازی چه از نوع بی.بی.سی (وحید چاقوکش/ وحید بهمن)، و چه از نوع حداد عادل، یا از نوع رحمانیان، یا از نوع دانشگاه تهران، فقط یک هدف و یک محصول دارد و آن : له کردن و قربانی کردن 87 درصد به پای یک لهجه 23 درصدی.همه ملتها در ایران باید حق یکسانی داشته باشند. آن بلوچ مظلوم و قربانی شده به پای فقر، یا آن تُرک قربانی شده به پای زبان و فرهنگ غنیاش، دقیقا همان قدر حق دارند که لهجه اقلیت غالب شده بر سرنوشت 88 میلیون ایرانی؟
فدرالیسم دقیقا متضاد و مخالف تجزیه است. آنچه که ناامیدی 88 میلیون ایرانی را سبب شده، دو چیز است: شوونیسم زبانی، شوونیسم ایدئولوژیک.
این بیانیه از نظر من، بیانه ای ملت فریب، ضد ملی، مغرضانه، جهت دار برای انتقام گیری از رئیس جمهور و غالب جمعیت و ساکنان اصلی ایران است.
ملّت نئجه تاراج اولور اولسون نه ایشیم وار
دشمنلره محتاج اولور اولسون نه ایشیم وار
قوی من توخ اولوم، اؤزگه لرایله نه دی کاریم
دنیا و جهان آج اولور اولسون نه ایشیم وار.
(میرزا علی اکبر صابر)