ایران و تبارشناسی شرق
تفکرات تجریدی و انجیوهای نظری، از نظر ساختار و آناتومی ایدولوژیک به یک فرایند متنابه چند بعدی و مشترک المنافع، شباهت ماهوی دارند.
نهادینه کردن کمال و ذات برهان پرور وخصوصیات زمانی متغیر و سیال در شان مترتب با آن به پیدایش ایدولوک فرانگر و رها میانجامد.
مهندسی و تحمیل ممیزی های متقاطع و غیرعامل و تهی از تمثیل های طیف بشری به یک نوع هجمه ی تاریخی می فرجامد که خروجی آن فرایند به استبداد مرجوع منتهی میشود.
قرائت روایی گونه از هویت و پندارهای مرتبت با آن به تعریف شفاهی و مغلته ی لسانی از دمکراسی بی خردمنتهی میشود که متاسفانه در جوامع سنت گرا و سخت ساختار به وفور یافت می شود دربسیاری ازموارد بدین سبب هویتهای شرقی، هویتهای جمعی متکاثر را به رسمیت نمی شناسند.
آسیب شناسی وپدیدارشناسی پندارها و پدیده های اینچنینی برای شناخت و، واکاوی تناقض و تنشهای بوجودآمده و چرایی زایش استبداد و یا داده های همگون وهمسان با آن، مارا به شناخت بهتر و جامع و جامعه شناسانه از این مسئله می رساند.
آمایش پولوتیک سرزمینی ایران به گونه ای است که،مستثنا از این امرنمی تواند باشد . التجا به مانیفست های تاریخ گذشته و خلط و تلفیق مبانی مندرس و پسماند، با لاپوشی های متعدد عقیدتی، سیاسی و نژادی همواره همراه بوده است که جلادت و قهاریت آن ما را به این بهت تاریخی میرساند که پنس هویتی ایران درتخاصم و مواجهه کور تاریخی محدود و محصور گشته و گویا به این زودی ها قصد و، اراده ای برای تغییر در این اتیک که متصور به هیچ چشم اندازی نیست.