بربادرفته با مسعود پزشکیان
بسیاری از اهالی مطالعه و قلم، رمان مشهور برباد رفته اثر مارگارت میچل را احتمالا خوانده و یا حداقل اسمش را شنیدهاند. هرچند موضوع کتاب خانم میچل، عاشقانه است، اما باید اعتراف کرد که، متن و ماجرای قهرمان داستان با مردم ایران شباهت عجیبی دارد. کتاب بر باد رفته داستان زندگی عاشقانه و پر فراز و نشیب یک دختر زیبای جنوبی را روایت می کند که در شرایط نابسامان جامعه و جنگهای داخلی توانسته روی پای خود بایستد و کسب و کار خودش را راه بیندازد. وی در زندگی خصوصی اش سه بار ازدواج می کند، با چالش های عاشقانه متعدد روبرو می شود و روابط نا موفقی را تجربه می کند در حالی که تا پایان کتاب بار یک عشق شکست خورده روی قلبش سنگینی می کند.
در این کتاب تصور جامعه جنوب از جنگ به خوبی بیان شده و افراد فرصت طلب از جنگ به عنوان فرصتی برای افزودن سرمایه و ثروت خود بهره برده و خود را به خوبی با شرایط متفاوت جامعه پس از جنگ سازگار می کنند.
به همین دلیل نیز ملل ایران آرزوهای خود را این بار با دست پزشکیان بربادرفته میدانند.
اینک فصلی جدید از زندگی مردم ایران با قهرمانی مسعود پزشکیان گشوده شده است، اما مشاهدات عینی و مرور اخبار و حواشی کابینهپیشنهادی دولت آینده پزشکیان، سرابی بیش نیست.
اخبار ضدو نقیض در این مورد هر انسان عاقلی را به تأمل و نگرانی وادار میکند.
از میان گزینههای وزراء پیشنهادی، نامزدی محسن هاشمی رفسنجانی به ریاست صنایع، معادن و تجارت صمت، از وجود تضاد افکار پزشکیان با وعدهای صادقش نسبت به مردم و حتی در سیاست کلی نظام خبر میدهد. گماردن فرزند مرحوم علیاکبر هاشمی رفسنجانی معروف به «اکبرشاه» به وزارت صمت از بدترین تصمیم ممکن در تشکیل هیأت دولت پزشکیان بوده و هست. اولا هر شهروند ساده روستایی نیز میداند که، همین محسن هاشمی رفسنجانی در اوج اقتدار پدرش با تاراج آثار و گنجینههای تاریخی کشور مشغول بود. ثانیا ماجرای زیرآبی رفتن پدر ایشان در استخر فرح مستقیما با سفارش رهبر انقلاب علی خامنهای بود و بس. حال با توجه تأکید پزشکیان مبنی بر عدم تخطی وی از منویات رهبری و اجرای سیاست کلی نظام، چگونه چنین فردی را به وزارت برمیگزیند؟ از طرفی، او که با تکیه بر عدالتمحوری و تأکید بر تورک بودن خودش، توانست بزرگترین ملت ساکن ایران از نظر آماری و تاریخی یعنی تورکها را که سالها با نظام و پانایرانیستها قهر کرده بودند را به پای صندوق های رأی بکشاند و برای رژیم مشروعیت مجدد کسب کند، چطور با وجود افرادی مثل دکتر علی نظری شیخاحمد با تحصیلات و سوابق مرتبط در امور معدن و تجارت، فرزند کسی را به این مسولیت بگمارد که وزیر امور خارجه اش، علیاکبر ولایتی معتقد بود که سرمایه گذاری در مناطق و استانهای تورک نشین را به صلاح مملکت نمیداند!
اینک با وجود فاشیستهایی امثال رضوان حکیم زاده بانی و مجری طرح تحقیرآمیز بسندگی فارسی در ترکیب شورای تعیین هیأت دولت مسعود پزشکیان، آب سردی بر سر معتدلاندیشان حرکت ملی آزربایجان جنوبی نیز ریخته شده است.
در مورد برپایی مناسبات در مسائل خارجی و مخصوصا حکومتهای هژمون منطقه مثل جمهوری آزربایجان و تورکیه نیز، وضعیت چنگی به دل نمیزند. البته واضح و مبرهن است که، دولت پنهان ایران را غربیها تعیین و اداره میکنند.
برای همین است که، در اولین تماس با مسولان رسمی و غیر رسمی خارجی، برای گرم نگهداشتن بازار سلاح در خاورمیانه، او با رهبر گروه تروریستی حزبالله لبنان تماس گرفت و بر ادامه حمایت همهجانبه ایران از محور موسوم به مقاومت تأکید کرد.
سبحانی سفیر ایران در ارمنستان نیز برای ارامنهی فراری از قاراباغ نقش دایهی مهربانتر از مادر را بازی میکند و نگران حقوق کسانیست که روزگاری نه چندان دور، از چهار گوشه جهان با وعده ایجاد بهشت شرق با نام جعلی «جمهوری قاراباغ کوهستانی»، تمامیت ارضی آزربایجان را به خطر انداخته بودند.
حتی برخلاف انتظار بسیاری از فعالین ملی و شهروندان آزربایجان، مسعود پزشکیان تورک آزربایجان، در تماس تلفنی با الهام علییئو، دیگر رئیسجمهور تورک آزربایجانی، به زبان فارسی و از طریق مترجم صحبت کرده است. با تحلیل موارد فوقالذکر، میتوان گفت که، آرزوهای مردم ایران، برای یک دوره چهارساله دیگر نیز توسط پزشکیان برباد رفتهاست.
نویسنده: حبیب ساسانیان (یاکاموز)