بوی سوختگی جمهوری اسلامی ایران میآید
به جز آدمیزاد که فیالنفسه سلطهطلب هست، حیوانات و نباتات نیز بصورت غریضی خواهان استعمار اطرافیان خویش بوده و هستند. درختان برای زندهماندن و با ریشهدوانی زیرزمینی منابع آبی-خاکی خارج از محدوده سایهی خویش را نیز میمکند، حیوانات هم علاوه بر تعریف حریم خصوصی برای خود، در وهله اول با متجاوزران به حریم منابع آنان سرشاخ میشوند، و در مرحله بعدی اگر زورش را داشتهباشند، بدون استثناء زیادهخواه میشوند؛ این قانون طبیعت است. اما در مورد انسان، مسئله فرق میکند.
اغلب روشنفکرنمایان ناسیونالیست کشورها(مجیزگویان درباری)، با استناد به تاریخ توهمی افسانهای که نه فیلمی ازش برجای مانده و نه اندک کتیبههای مغشوشی که به درستی هم رمزگشایی نشدهاند، برای اینکه استثمارگری کنند، با کلاه شرعی-تاریخی در صدد ایجاد حس حقانیت بر اعمال تجاوزکارانه خویش هستند.
این تجاوز هم میتواند از نوع داخلی در ایران باشد که، حقوق حقه و اولیه انسانی غیرفارسها را در همه ابعاد آن پایمال میکند و هم از نوع مداخلات خارجی در امثال یمن، لبنان، سوریه، عراق و فلسطین از طریق نیروهای نیابتیاش باشد.
چیزی که مایه تعجب و تأسف مینماید، آنست که مخالفان مثلا دمکراسیخواه این رژیم (منهای “حرکتهای هویتطلبان غیرفارسها”)، اعم از داخلی-خارجی نیز، علیرغم نقزنی بر حاکمیت تهران، با همان ایده توهمی-تاریخی به نوعی در خدمت ایدئولوژی مخرب ایرانگرایی با پوشش “ایران فرهنگی” به صورت نرم و در صورت ظهور و بروز فرصت، سوار بر اریکه قدرت، به صورت عملی میخواهند که یک دنیا- یک زبان- یک کشور بسازند! لابد نیازی به شرح و بسط نیست که اینها دنیا را برابر با ایران و تنها زبان مقبولشان را نیز “زبان ساختگی فارسی” میدانند.
در این میان، واقعیتهای میدانی چیزی نیست که به قول آن جاسوس اعظم غربی مصادره کننده انقلاب 57: « لکن دلخوش به این مقدار نباشند».
اکنون اتحادیه اروپا با تهدید هجوم میلیونها آوارهی سوری ساکن در ترکیه روبروست، علت اینکه براسرائیل فشار آوردند تا آتشبس با لبنان را قبل از قلع و قمع کامل نیروهای نیابتی ایرانی بپذیرد، اضافه نشدن آوارگان لبنانی به سوری بود. با همهی این تفاصیل، ظاهراً غربیها قانع شدهاند که در وانفسای زیادهخواهی روسها و تهدید فزایندهی شمالغرب اسکاندیناوی توسط پوتین، سر و سامانی به وضعیت پریشان خاورمیانه دهند و این کار ممکن نبود مگر با توافق و امتیازدهی خاص بر ترکیه. چرا که، اردوغان قبل از شروع حمله مخالفان دمشق، خیلی سعی کرد با بشار اسد به تفاهم برسند و یک دولت آشتی-ملی در سوریه تشکیل شود که آوارگان سوری به سرزمین مادریشان برگردند. اما از آنجایی که بشار اسد سرسپرده بیقید و شرط ایران و روسیه هست، از خود ارادهای نداشت تا در مسیر عقلانیت حرکت کند. فراموش نکنیم که در جنگ داخلی اول سوریه، اسماعیل هنیه برای مقطع کوتاهی در کنار همین مخالفان بشار اسد قرار گرفت و سبب شد که ایران در آن زمان دست از حمایت حماس بردارد.
بر همین اساس چراغسبز غرب برای مخالفان دمشق روشن شد تا ضمن تغییر معادله در سوریه، دست ایران و روسیه را نیز از منطقه کوتاه کنند. کوبیدن همزمان حوثیهای مورد حمایت ایران توسط انگلیس و متفقانشان نیز مبین آنست که، دنیای غرب مصمم است تا بال و پر ایران را در منطقه قیچی کند. اینک بهنظر میرسد که کردها نیز به عنوان ماشه در منطقه اهمیت خود را از دست دادهاند. اگر ایران با واقعیتهای جهانی کنار نیاید، بدون شک، با تحریمهای کمرشکن روبه تزاید و مشکلات حقوق بشری در داخل نیز به سرعت بر لبه پرتگاه و سقوط گام برخواهد داشت. با این سرعتی که نیروهای مردمی سوریه در جنگ با وفاداران رژیم بشار اسد پیشروی میکنند، بعید نیست که قبل از رسیدن به دمشق، ارتش سوریه جهت در امان ماندن از تبعات بعدی سقوط رژبم دیکتاتوری اسد، دست به کودتا بزنند.
اینجاست که مسئلهی حمایت از پ.ک.ک و بازوی داخلی آن(باندهای زیندشتی و سیمیتقو) بهانه لازم را برای ورود ترکیه به منازعات داخلی ایران هموار خواهد کرد و حرکت ملی تورکان ایران به همراه سایر ملل غیرفارس برای آنروز که چندان دور نیست، جهت فتح حلبگونه تهران باید از همین حالا آماده باشند.
نویسنده: حبیب ساسانیان (یاکاموز) ژورنالیست مستقل
11/30/2024 – 11: 30 دقیقه به وقت محلی