تئوری جدائی طلبی یا استقلال
🔸برای پرداختن به مطالبات مدنی ملل ایران و بررسی تئوریهای مد نظر آنها، گرچه نیازمند بازیگرانی مدنی از ملیت های مختلف ایران است، ولی در مرحله ثبت نظرات و تئوریهای مدنی افراد این مجموعه می تواند کلید راه گشای این معضل اجتماعی باشد.
دیگر سیاست انکار مشکل و ندیدن آنها غیر قابل کنترل شده است. بخصوص که عدم مشارکت حکومت در طرح تئوریهای اجرا شده در ممالک دیگر و سکوت توطئه وار مجامع دانشگاهی و آکادمیها و فرهنگ سراهای مختلف و رادیو و تلویزیون کشور روز به روز طرح آن تئوریها را از حالت مدنی و شفاف خارج نموده و به نوعی حالت زیر زمینی و شبنامه ای به آن تئوریها می دهد .
🔸امر زیر زمینی و شبنامه ای را تمام کسانی که در سن من هستند و آن را به چشم دیده اند، می دانند که چه نیروهای صادق و جان باز در یک رزم مخفی و زیر زمینی، جان باختند و به خود و خانواده خود و به ملت و دولت خود، آتشی را روشن نمودند که دوست و دشمن را، خلقی و غیر خلقی را به یک میزان سوزاند.
🔸مردم ایران حق دارند تمامی تئوریهای مطرح در کل جهان را و بخصوص تئوریهای موجود در داخل کشور خود را به شکل مدنی و شفاف و در داخل کشور قبل از خارج و خارجی ها بررسی و نقد و نقادی کند!
تشکیل احزاب غیر قانونی و حتی محفلهای با رَویههای غیرمدنی و گاه مسلحانه، ناشی از نبود فضای باز برای طرح و بررسی آنهاست.
🔸زمانِ جارو کردن مشکلات و معضلات به زیر فرش به سر آمده است .آتشهای در زیر خاکستر، همواره پتانسیل شعله ور شدن را در خود پنهان می کنند .امروزه شعارهای ما هیچ مشکلی باهم نداریم، تنها برای عدم طرح خواستهای قانونی و مدنی مردم است .ما امر بی اعتمادی در خود را به سر حد رسانده ایم.
من در طول عمر خودم یک نفر فارس را می شناسم که معتقد به زبان و فرهنگ سایر ملل غیر فارس بوده و حق زندگی آنها را در این مملکت به رسمیت می شناسد که، آنهم ضد انقلاب و در خارج است!
🔸در زمان حکومت سازندگیها، آخوندی در انتخابات ریاست جمهوری گفته بود :«فقط هاشمی رفسنجانی صلاحیت رئیس جمهور شدن دارد که، آنهم ریش» ندارد !!!
اگر هم اخیراً برخی روشنفکران مرکز از حق زیستن زبان مادری ما نظر مثبت دارند، بیشتر برای جلوگیری از طرح تئوریهای مهم تر است . در حوزه فضای زندگی من در آذربایجان، راجع به حق تعیین سرنوشت خود، سه نظر عمده وجود دارد:
۱- آن ها که خواهان همین زندگی برابر با سایر ملل ایران در چهارچوب همین ایران فعلی است با شرط پرداخت برابر کلیه حقوق انسانی و شهروندی و ملی از جمله زبان مادری و فرهنگ و رسوم ملی و دارا بودن رادیو و تلویزیون به زبان مادری مردم به تعداد آنچه و آنکه به مرکز داده شده، به پیرامون مملکت هم داده شود؛.بدون هیچگونه تمایزی به فارس و تورک و کرد و لر و عرب و …تمامی کشور های توسعه یافته با برگزیدن سیاست ضد تمرکز و یا غیر متمرکز به این خواسته حقوق بشری نایل شده اند.
۲ – انتخاب یکی از انواع حکومتهای فدرال و یا ایالتهای خودمختار داخلیبا عنوان ایالات متحده .
۳ – جدائی طلبی و یا همان استقلال خواهی برای ملت های خود .
در این سه تئوری موجود، فرد به عنوان اعلام نظر مشارکت می کند، تبلیغ نظر است و تمام؛ تصمیم گیرنده در این مباحث ملتها و مردم هستند، یعنی با طرح این تئوری نه اتفاقی می افتد و نه کشوری متلاشی می شود .
یک تئوری شرح داده می شود و تمامی کسانی که نظری دارند در مباحث مشارکت می کنند و درستی و یا نادرستی امری آشکار می شود و به قولی سره از ناسره معلوم می شود .
🔸هان اگر مثل حداد عادل بگویید که:« اگر شما با زبان مادری خود تحصیل کنید کشور متلاشی می شود و زبان فارسی از بین می رود»! شما را به گفته مادرم ارجاع می دهم؛می گفت: «خانه ای که با آبگوشت پختن از بین برود، پلو بپزید تا درب و داغون بشود، چون معلوم می شود شما خانه ای نداشته اید.
در ثانی گفتن و طرح یک نظریه به معنی اجرای آن نیست، به این معنی است که نظر سیاسی دیگر تبدیل به جرم سیاسی نمی شود، دیگر کسی را نمی توان به اتهام تجزیه طلبی یا همان استقلال خواهی به زندان انداخت و در زندان یارو تبدیل به شورشی بشود.
این تئوریها باید در مجامع علمی و آکادمی و محفلهای مدنی به شکل روشن و شفاف مطرح و در صورت لزوم عملی شود.
برادری با زور ممکن نیست، اگر می خواهیم باهم باشیم، باید تمامی حقوق مردم در پیرامون مملکت دقیقا همانند حقوق مرکزنشینها پرداخت و حتی بیشتر از مرکز پرداخت شود. در این صورت مردم به مرکز متمایل می شوند و خواهان برادری .امید که این پیشنهاد حقیر در این برهه بتواند مردم را به همدیگر نزدیک کند و برادری به شکل واقعی اجرا شود .من بارها گفته ام که، خواهان زندگی برابر با تمام ایرانیهای موجود در این کشور هستم، نه تنها استقلال طلب نیستم، حتی فدرال هم نمی خواهم ولی تمامی حق و حقوق ملی خودمان را طالب و خواهانم؛ اما معتقد هستم تمامی فدرال خواهان و استقلال طلبان حق طرح تئوریهای خود را به شکل مدنی دارند و مزاحمت برای آنها، چه به صورت قانونی و چه غیر قانونی، آشفته کردن بازار و مخدوش نمودن امر مدنی و بلند نمودن سازی است که بعدها صدای آنرا می شنویم
زمان نعمت بزرگی است که گذر از آن می تواند قابل اغماض نباشد .زمان های از دست رفته فقط حسرت است و بس .
سیز ساغ، من سلامت. عیسی نظری / روزنامهنگار -حقوقدان