تاملی در باب “آلزایمر تاریخی” در ایران و نقش کلیدی شاه عباس بزرگ
معاصرت در ایران یک تاریخ رسمی دارد اما روایتهایی از تاریخ تجدد در ایران وجود دارد که کمتر به آن پرداخته شده است. برای درک پیچیدگیها و غوامض این پدیده شاید تامل در باب چهار شخصیت معاصر ایران بتواند ما را در فهمی متفاوت از تجدد یاری کند.
یکی مرتضی کیوان است؛ دومی نورالدین کیانوری است؛ سومی احسان طبری است و چهارمی سید حسین نصر است. بیوگرافی این چهار شخصیت صرفاً روایت زندگی خصوصی این افراد و یا حتی گرایشهای سیاسیشان نیست بل نکات مهمی در باب تحولات فکری در نسبت با سنتهای اندیشهای در جهان اسلام و ایران میگوید.
مرتضی کیوان نوه عباسعلی کیوان قزوینی است که خود از علماء و دروایش و از احفاد شاه عباس صفوی بوده است. مرتضی کیوان از سوسیالیستها و عضو حزب توده در ایران بود که در زمان پهلوی اعدام شد.
احسان طبری تئوریسن حزب توده و نوه شیخ علی اکبر طبری مجتهد بود که این شیخ در مازندران در کنار دیگر علمای مشروطهخواه بر علیه استبداد قیام کرده بودند.
نورالدین کیانوری دبیر اول کمیته حزب توده در ایران بود که پدرش شیخ مهدی نوری از مشروطهخواهان ایران بود و پدربزرگش شیخ فضل الله نوری از بنیانگذران مشروعه در عصر متقدم تجدد بود که سرآخر جان بر سر ایده خود گذاشت.
شخصیت چهارم که تئوریسین سلطنت اسلامی در دوران پهلوی بود سید حسین نصر است. او نتیجه دختری شیخ فضل الله نوری بود و پدرش سید ولی الله نصر طبیب و فیلسوف بود و سید حسین نصر مانند پدر نخست در حوزه علوم طبیعی و سپس به فلسفه و فلسفه اسلامی پرداخت و سرآخر پیر طریقت مریمیه شد.
نکته جالب در علمالرجال این شخصیتها این است که از منظر خاندانی هر کدام به نوعی نماینده سنت فقهی، سنت فلسفی و سنت تصوف در ایران بودند ولی هر کدام از راهی از درون سنت فقهی و فلسفی و عرفانی به تجدد رسیدند.
به عبارت دیگر، معاصرت ایرانی عقبه فلسفی و فقهی و عرفانی عمیقی دارد که ریشه در اصلاحات شاه عباس صفوی در حوزه حکمرانی دارد که شصت و نه سال بعد از درگذشت شاه عباس کبیر در روسیه توسط پطر کبیر انجام شد و در ۱۸۰۴ در فرانسه به نام دستور ناپلئون رخ داد. حال این آلزایمر تاریخی را چگونه میتوان توضیح داد؟