جایگاه زنان در حرکت ملی
این مطلب را با خاطره ای شروع میکنم: از دوران کودکی فعالیت شدید همراه با عشق و علاقه پدرم در حرکت ملی آزربایجان را شاهد بودم.
صادقانه که بگویم دلیل آنهمه تلاش و عشق به کشور و ملتش را نمیدانستم، آنهم در آن برهه زمانی از زندگیمان که سرشار از خستگی و ناامیدی ها بود… تعریف من از زندگی چیز دیگری بود، البته که برای درک مسائل سنی نداشتم.
بزرگتر که شدم دیدگاهم به دنیای تورک و ملت تورک تغییر کرد و گسترده شد. وقتی اشتیاق و علاقه پدرم را در این زمینه میدیدم،من هم بشدت دوست داشتم طعم این عشق را بچشم وقدم هایی در جهتش بردارم که البته قدمهایم نیز همانند سنم کوچک بود…
سوم ابتدایی که بودم، در بین همکلاسیهایم با قومیت و زبانهای مختلف که عموماً با یکدیگر فارسی صحبت میکردیم در بین همان کلمات عربی از کلمههای تورکی نیز استفاده میکردم تا رفته-رفته دوستانم بیاموزند و هم آن دسته از کم رویان که از صحبت به زبان مادری خود باک داشتند. زیرا که توسط سایرین نسبت به زبان و لهجه خود تحقیر شده بودند و ملیت و زبان خود را پنهان میکردند را بیدار و آگاه کنم. به یاد دارم معلمم متوجه این کار من شد و کاملاً تحقیرآمیزانه گفت:《شهبازی! برای چی مثل این تورکها با لهجه صحبت میکنی؟ حتی پسوندهاشونو هم به کلمههات اضافه میکنی!
من هم با غرور و البته کمی تقلید از پدرم گفتم: «برای اینکه من تورکم، دلیلی نداره تورک بودنم رو پنهان کنم، دوست دارم شیرینی این زبان رو به بقیه دوستانم نشون بدم».
شاید اولین دختر در آن شهر کوچک بودم که از همان ابتدای ورود به اجتماع با آن قدم های کوچک و سن کم در بین همسالانم از زبان و ملتم دفاع کرده و این قدمی شد برای قدمهای بزرگتر بعدی.
زبان تورکی استانبولی را اصولی فرا گرفته بودم، در دوران دبیرستان زنگهای ورزش که بیشتر اوقات اختیاری هم بود، برای خودم گرامرش را درتخته باصدای بلند تمرین میکردم که ناگهان متوجه حضور چندتن از دوستانم و تشویقشان برای ادامه و تدریس شدم که رفته-رفته به این جمع افزوده میشد و هر هفته زنگ ورزش جایش را به آموزش زبانهای تورکی استانبولی و آزربایجانی داده بود.
پدرم هر موضوعی را بصورت گسترده برایم باز میکرد و توضیح میداد. حتی سالهای پیش شروع به نوشتن مقاله های کوتاه در کانال تلگرامش(ایمضا) کرده بودم که خب دوران دبیرستان به سردرگمی ها و شکنجه های کنکور معروف است و همین باعث توقف کار من شد.
همان عشق و اشتیاقی که پدرم نسبت به ملتش داشت، در من شکل گرفت و الان من با حمایتهای مرحوم پدرم اینجا ایستاده ام، برای مقابله با تمام ظلم ها و شکنجه ها… با اینکه من یک زن هستم و البته که ما زن هستیم.
زنان، که از بدو تولد تحت انواع شکنجههای روحی و جسمی، تحقیرها و سرزنشها قرارگرفته اند و اما حال با رشد فکری و دیدگاه گسترده تر برای گرفتن حقوق پایمال شدهی خویش برخاسته اند. در این میان، هستند زنانی که با وجود وظایف فراوان در خانواده، از طرفی بخاطر جنسیت خود با جامعه مردسالار و از طرفی بخاطر هویتشان نیز با زور و ظلم و تبعیض دست و پنجه نرم میکنند… این دسته از زنان، زنان تورک نامیده میشوند که حتی در تاریخ های دور دوشادوش مردان فعالیت میکردند.
حال نیز دو دسته از مردان را معرفی میکنیم: دسته اول طیفی کژاندیش که با خانه نشین کردن و کشتار زنانشان برای خود جایگاه و اعتبار جعلی میخرند… دسته دوم مردانی که از قدرت زنانشان؛ تواناییها و نقش تاثیرگذارشان در هر ساحه باخبرند که نه تنها مانع آزادیشان نمیشوند، بلکه ازجزئی ترین کارها و حرکات گرفته تا بزرگترینشان مُهر شرف و غیرت در معنای واقعی را از آن خود کرده اند. اگر به هر یک از رفتارهای این دسته بنگریم، متوجه خواهیم شد. برای مثال در استادیوم صدای شعار «آزربایجان قیزلاری، گؤیلرین اولدوزلاری»شان را دنیا شنیده و آرزوی داشتن همچین پشتوانه هایی را میکنند. زنانشان با کلمه ی •خانیم•به معنی خان من خطاب میشوند…
این طیف، مردانه تورک هستند…
در تاریخشان که حتی در کتاب ها نیز ثبت شده این حمایت و ارزش پیداست. کتاب دده قورقود که در آن به جایگاه والای زن و برابریاش با مردان ذکر شده و به داستان های قهرمانانه زنانشان برای دفاع از حریم ایل و دیار خود پرداخته اند.
آن زنان توانسته اند با تربیت صحیح فرزندانشان شجاعت و روحیه ی مبارز خود را به آیندگانشان منتقل کنند که نسل هایشان در این زمان در حرکت ملی برای دفاع از خاک و هویت حقیقیشان ایستاده اند.
اما چرا باید در این حرکت تعداد کمی از ما خانمها حضور و فعالیت داشته باشیم؟
ما تورکان همواره تلاش کرده ایم با اتحاد و همدلی شعارها و خواسته های خود را به گوش تمامی اقشار جامعه برسانیم و الگوی سایرین باشیم. اما از دیدگاه بنده؛ حرکت ملی زمانی به اوج شگرف خود میرسد که: ۱-تمرکز خود را فقط روی یک موضوع نگذارد، بلکه به هویت و حقوق پایمال شدهی زنانش نیز بصورت اختصاصی رسیدگی کند.
۲- همانگونه که مرحوم پدرم (علی شهبازی) میگفت: «این حرکت زمانی موفق میشود که تلاشش نه در حرف و شعار، بلکه در عمل باشد».
حرکتی که در طی سالیان توانسته به جهت احقاق حقوقش برخیزد و حتی قشر جوانش را نیز به خود ملحق کند، قطعاً در داخلِ خود، پانها، فاشیست ها و خائنهایی را دارد که در لباس دوست نگران منافع خود شده و تنها کاری که از دستشان ساخته است بصورت آشکار تخریب یا به حاشیه کشاندن حرکت ملی است، علیالخصوص در حوزه زنان. چرا که آنان میدانند حضور پررنگ زنانی که در کنار هویت جنسی خود به هویت ملیشان نیز میپردازند، باعث رشد سریع و صد درصدی حرکت میشوند…
بسیار بوده اند اشخاص یا گروه هایی که دانسته یا ندانسته با ساز دشمنان دوستنما در حرکت ملی رقصیده اند و نه تنها زنان فعال در حرکت، بلکه زنان خارج از این حرکت را بجای دفاع یا حداقل سکوت، تخریب کرده و قضاوتشان را نیز سعی کرده اند به افکار دیگران تزریق کنند.
اینگونه افراد خودشان زنان را به مبارزه دعوت و خودشان از پشت خنجر میزنند…
از آنجایی که ما یک ملتیم و زنان هم جزوی از این ملت هستند، باید با حمایت و رسیدگی جلوی پیشبرد این افراد(دشمنان دوستنما) را گرفت تا بتوانیم حضور بیشمار زنانمان را شاهد باشیم.
سارای شهبازی