غرب مدتهای مدیدی است که راه رشد و ترقی را در پیش گرفته است. جنگ های جهانی و امپریالیستی اول و دوم مدتی مانع ترقی آنها شد و نه تنها غرب، بلکه شرق را هم مدتی به کام نابودی کشاند. بعد از این دو جنگ بود که جهان غرب به سر عقل آمد و جنگ ها را بین خود مخرب و نابود کننده ارزیابی کرد.
ولی همچنانکه سیاست استعماری خود را در شرق ادامه می داد بعد از جنگ های اول و دوم هم، سیاست استعماری نوین خود را با عناوین و شیوه ها و متودهای مختلف ادامه می دهد.
در شرق، ژاپن و کره جنوبی و چین و سنگاپور و امارات و چند کشور دیگر منافع ملی خود را درک نموده و راه رشد و ترقی را در پیش گرفتند، ولی مثل اینکه قرعه و بختِ بدِ فلاکت و نکبت به اسم برخی کشورهای شرقی بخصوص خاورمیانه ای مثل افغانستان و سوریه و یمن و عراق و کشورهایی که امکان دخالت خارجی به انواع مختلف آن، در آنها می رود افتاده است.
خلق گروه های افراطی ویرانگر مثل طالبان و داعش و بوکو حرام و غیره، جهت آشفته نمودن ممالک اسلامی و سودبری از این طریق، جهت صدور بحران و عقب نگهداشتن آن کشورهاست و به نظر هم نمی رسد به این زودی ها پایانی برای آن باشد. چون عقل سالم در بدن سالم، وقتی که جامعه ای بیمارگون است امکان بهبود یافتنش هم بطور عاجل متصوّر نیست.
بیماری جوامع اسلامی همان عدم قبول حضور غیر هم اندیش است، یا من یا هیچکس! در واقع شعار اصلی گروه های افراطی جوامع متفاوت خاورمیانه است و بزرگ ترین و بیشترین مشکلات و نابسامانی های اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی را هم، همین کشورهای جهان سومی دارند که بر هیچ چیزی بر نمی تابند الا گفته ها و آموزه های خود، که مطمئناً بر روی منافع اقتصادی عظیم خاص خود ایستاده اند.
منصور جدی