حرکت ملی در آستانه عبور از لمپن و مرید پروری به عقلانیت محوری
در طول تاریخ همیشه عده ای خود را رهبر و پیشرو برای یک ایدئولوژی، هویت طلبی، حق طلبی و… دانسته و خویش را در رأس دیده اند، عده ای آن فرد را در رأس قبول کرده و دنباله رو و مرید وی شده اند.
حال اینجا دو نکته یا بهتر بگویم سوال مهم وجود دارد؛
اولا آیا فرد مرید با آگاهی، تفکر، قدرت تحلیل و دانش دنباله رو و مرید فرد در رأس شده یا همینگونه بدون تمام موارد گفته شده فقط با هیجان و دیدگاه یک بعدی و کورکورانه دنباله رو شده است؟ اگر اینگونه باشد که همه مان با خطرات این مریدان برای حرکت و جامعه مبارزه آگاهیم و مثالهای زیادی در این باره وجود دارد
به عنوان مثال: وقتی قاضی از قاتل انور السادت (رئیسجمهور مصر) که عضو گروه جهاد اسلامی بود میپرسد:چرا او را کشتی؟ قاتل جواب میدهد: او یک سکولار بود. قاضی میگوید: آیا معنی سکولار را میدانید؟ قاتل میگوید: نه نمیدانم!
در مورد دیگر قاضی از قاتل نجیب محفوظ نویسنده مشهور مصری می پرسد چرا او را کشتی؟ قاتل میگوید چون کتابهایی برای گمراه کردن کودکان مینوشت. قاضی میپرسد آیا کتابهایش را خوانده ای؟ قاتل می گوید: خیر!
یا در مثال دیگری که به دفعات همه شنیده ایم
قاضی از قاتل فرج فوده، متفکر مشهور مصری میپرسد: چرا او را کشتی؟ قاتل میگوید: او کافر است. قاضی به قاتل میگوید: چطور به این نتیجه رسیدی؟ قاتل: از کتاب هایش. قاضی میگوید: آیا کتابهایش را خوانده ای؟ قاتل جواب میدهد: خیر، من اصلا سواد ندارم!
“من اصلا سواد ندارم” و متاسفاته این خطرناکترین قسمت ماجرا برای مریدان است، کسانی که هیچ دانش، قدرت تحلیل و اندیشه، تفکر و… ندارند و یک نفر را به عنوان خدای خویش در زمین میپرستند و هرچه او میگوید چشم و گوش بسته چشم گفته و هرکسی خارج از دایره شان به فرد در رأس اعتراضی بکند سریعا جوابش را با اهانت، دشنام و… میدهند.
خیلی عجیب است! آیا این افراد تا کنون حتی نیم ساعتی وقت نگذاشته اند تا کمی تأمل کنند و بفهمند کارهایشان چقدر به ضرر حرکت و آزربایجانمان است؟ آیا اصلا در این مورد فکر نکرده اند؟ یا آزربایجان برایشان فقط شعاری بیش نیست تا فقط بتوانند عقده های حقارتشان را خالی کنند و کمبودهایشان در هر زمینه را با مطرح شدن تو خالی و نمایش گونه در حرکت جبران کنند؟
دوما آیا فردی که در رأس است واقعا از هر لحاظ لیاقت در رأس بودن را دارد؟ و واقعا در رأس است؟ یا توهم در رأس بودن را دارد؟ و با نگاهی از بالا به پایین هرکسی که از هربابت کمی به جایگاه او نزدیک شد را زیر پای تخریبات له کرده و به بیرون دایره حرکت پرت میکند؟
و آیا این فرد هم مانند مریدان خویش حتی نیم ساعتی در طول عمر خود وقت نگذاشته که کمی تأمل کند و ببیند کارهایش چه ضرری برای حرکت دارد؟ چه ضربه های جبران ناپذیری با مرید پروری به تن مبارزات وارد میکند و با آن سیاهی لشکران به جای جذب، باعث دفع عموم از حق طلبی خویش میشود؟
ما واقعا در زمان حال چه چیزی برای حرکت نیاز داریم؟ سربازان صفر پادگانی یا مبارزانی که هر کدام صاحب ایده، تفکر، تحلیل و آگاهی باشند؟
سربازان صفر لمپن و مریدان کور از خطرناکترین افراد کره زمین هستند، چرا؟ چون در جهالت زندگی میکنند، افرادی که حتی بعضیهایشان پنج کلاس سواد ندارند، کور کورانه و بدون آگاهی حرکاتی را انجام میدهند و مانند ماشه ای هستند در دستان افراد اپورتونیست( فرصت طلب) که هرموقع خواستند برای نابودی افراد دیگر اینها را شلیک میکنند.
واقعا “حرکت” این افراد را میخواهد؟ نه، حرکت افرادی صاحب اندیشه و ایدئولوژی را میخواهد که ظرفیت همکاری و همدلی و تعامل با همگان را داشته باشند تا در پیش برد اهداف برای آزادی و رسیدن به حق برای آزربایجانمان مفید واقع شوند.
حرکت ملی در آستانه عبور از لمپن و مرید پروری به عقلانیت محوری/ایرج شیرزاد