داستان مار و پیرمرد یا ما و دولت
▪️ گویند در روزگاران قدیم در دهی پیرمردی با پسرش زندگی می کرد گاوی داشت، شیر آن را می دوشید و خود و پسرش از آن استفاده می کردند.
روزی در مزرعه شیر دوشیده را بر روی سنگی گذاشت تا آن را لحظاتی بعد به خانه ببرد، کارهایش را تمام کرد و وقتی به سراغ ظرف شیر رفت، آنرا خالی یافت ولی در ظرف یک سکه اشرفی بود.
چند روز به همین منوال گذشت، پیرمرد دیگر یک اشرافی شده بود، گاو و گوسفند های دیگری خرید و هر روز یک ظرف شیر به مار می داد و مار به او سکه ای طلا می داد.
وقتی پسرش از ماجرا آگاه شد، فکری کرد که یک سکه در روز چه معنی دارد؟
نقشه ای کشید و شمشیری آماده کرد تا به محض اینکه مار شروع به خوردن شیر کند، او را با شمشیر دو نیم کند و کل موجودی طلای مار را تصاحب کند!
وقتی شمشیر کشید، مار متوجه شد و در دَم پسر پیرمرد را نیش زد، اما در این اوضاع دُم مار نیز بر اثر شمشیر پسر پیرمرد کنده شد.
پیرمرد نمی دانست به مرگ فرزند بر سرش بکوبد و یا به قهر مار و قطع طلای روزانه گریه سر بدهد.
▪️ مدتی گذشت؛ پیرمرد به محلی که مار در آن لانه داشت رفت و وقتی مار را دید گفت: «دوست عزیز، پسر من حماقتی کرد و میانه ما را به هم زد، بیا دوباره رفیق شویم، من به تو شیر بدهم و تو به من یک سکه طلا، فرض کنیم اتفاقی نیافتاده و دوستی سابق ما بر قرار شود ».
مار به پیرمرد گفت :«برادر، تا تو را فرزند و مرا دُم به یاد است، دوستی ما بر آب است».
داستان ما و دولت است!
▪️ وقتی گشایشی در صلح اتفاق می افتد و کشورهای ارمنستان و جمهوری آذربایجان به هم نزدیک می شوند، پسر پیرمرد فریاد می زند که: « اگر این دو تا کشور هم بخواهند صلح بکنند ما آن صلح را قبول نخواهیم کرد !تا پیروزی تروریست های داشناک در اشغال مجدد آذربایجان از پا نمی نشینیم».
▪️ وقتی پسر پیرمرد به نام رائفی پور علنی می گوید که گویا خدائی دارند که وقتی دید دولت اردوغان روی آراز و دجله و فرات سد می زند و خشکی آن مناطق گردو خاک به سوریه و عراق می برد و بچه های بیگناه مردم سرفه می کنند، خوب به خشم می آید و زلزله ای می فرستد!!!
مایماخ! احمق!
زلزله درست در منطقه ای آمده است که باز بچههای کرد و عرب این مناطق ترکیه و سوریه سرفه می کنند!
چقدر مسخره است که کسی ادعا کند مسلمان و خدا شناس است، آنوقت در شرایطی که دنیا به این واقعه دردناک گریه می کند و حتی دشمنان دیرینه دولت ترکیه از جمله ارمنستان و یونان و روسیه و …. به کمک شتافته اند و حتی دولت ایران و مردم ایران نیز به کمک شتافته اند، این جرثومه تند رو و خدا شناس، حتی شده با تحریف سوره و آیه های قرآن موضوع را پروپاگاندای ضد تورکی قرار داده و به اربابان انگلیسی خود خدمت ارائه می کنند!
سوره زلزال اصلا مربوط به قیامت است و با زلزله و سیل و سونامی بی ارتباط!
▪️چند مدت است به این فکر می کنم، قسم حضرت عباس را قبول کنیم و یا دُم خروس را؟
یک نفر وقتی از حق جدائی ( استقلال )می گوید، دادو بیداد می کنید که وحدت و همه باهم، پس چطور وقتی اتفاقی می افتد که این اتفاق اصلا به ما مربوط نیست ؛بلدی در ظاهر یک تسلیت بگو، بلد نیستی، مردک بی شعور و احمق ،پسر تخس پیرمرد روستای ما، خفه خون بگیر!
آخر کم دین و قرآن و خدا را بازیچه پست فطرتی ها و کینه و نفرت خود قرار بدهید!
▪️ بعد بیست و هفت سال، مرز ترکیه و ارمنستان به خاطر این واقعه باز شد، ارمنی و تورک بعد سال ها با هم به تلاش برای کمک به مردم به پا خاستند، یونان دشمن دیرینه ترکیه از زمان آغاز زندگی در ترکیه، اولین کشوری بود که به کمک رفت، درست چند روز قبل ممکن بود هر لحظه بین دو دولت ترکیه و یونان جنگ شروع بشود!
آخر این چه نوع سیاستی است؟ از یک طرف شعار اتحاد می دهند و از طرفی هر کس از جدائی حرف بزند باید کشته شود و بعد دولت تلویزیون خود را در اختیار این چنین جرثومه های فساد و تباهی قرار می دهد.
▪️ پسر تخس پیرمرد ده ما، هم خود را نابود می کند و هم دُم مار را می کَند و پیر مرد انتظار دوستی دارد!
دوستی فدای سرتان، دشمنی را پرچم خودتان قرار ندهید!
این مملکت حیف است، متوجه خبط و خطای خود نیستید!!!
عیسی نظری – حقوقدان/ ژورنالیست