ورود به قرن پانزده برای جوامعی که با سال شمسی گذشت روزگار را محاسبه می کنند و چه به هر باور و مشی دیگر بر گذشت زمان می نگرند ، بیش از آنچه فخر دستاوردهای اعجاب انگیز علمی و فن آوری نوع بشر را به رخ بکشد بی شک ننگ سبعیت و و حشیگری انسان مدعی تمدن را در گوشه و کنار جهان خاکی تداعی می کند.
طمع سیری ناپذیر انسان مهار گسیخته برای دستیابی به قدرت و ثروت علاوه بر تحمیل خسارات حیاتی برای محیط زیست بشری در روی کره ی پر هیاهوی خاکی ، حتی اخلاق و فهم این برترین جنس خلقت را وجه المعانده قرار داده است و تاریخ مملو از ددمنشی های فاجعه بار و جنایت های دردناک حاصل از آن است !
مسابقات رعب انگیز تسلیحاتی ، تکنولوژی های ضد محیط زیستی ، دست درازی های جنون آمیز به طبیعت ، تعدی بی رحمانه بر حقوق مظلومان و سوداگری های لجام گسیخته ی بی اعتناء به تبعات خسارت بار از بروز توانمندی های حیرت آور تهی از اخلاق انسان ، در کنار خودخواهی ها و خودکامگی ها ی سرمستانه ی قدرت موجب آن است که جامعه ی بشری بیش از آنچه از لذت دست آوردهای شگرف علمی و فناوری های اعجاب انگیز قرن متلذذ گردد ، از رویکردهای غیر انسانی و غیر اخلاقی بشر ملقب به اشرف مخلوقات مکدر شود !
وحشیگری انسان فراتر از جهان مدعی و منادی مدنیت و رهیده از قرون وسطا حتی بر ساحه ی برخی تابعان شریعت و معتقدان معاد تسری پیداکرده و بر خلاف وحی و فرامین اللهی که خلقت انسان ها را در شعبه ها و نژادهای مختلف حاصل اراده و حکمت خالق هستی تبیین می نماید و او را به شنیدن تمام اقوال و تبعیت از بهترین آنها دعوت می کند ، چه جنایت های دهشتناکی که در پس فرقه گرایی های جاهلانه و باورهای متحجرانه و خرافی رقم نمی زند !
اگرچه تغییر قرن بر حسب تقویم جوامع مختلف یک امر قراردادی بین انسان هاست و جهان پر معمای هستی بی اعتناء به تفاوت محاسبات میلادی و هجری و قمری و شمسی و هر باور دیگری راه خویش را می پیماید و عجبا در گردش یکسان روزگار جماعتی طلوع قرن پانزده را تصور می کنند و در تلقی جمعیتی با همان گردش یکسان روزگار قرن بیست و یک در حال گذر است و هکذا در زعم جماعتی دیگر زمان بر حسب مبنایی در قرن متفاوت سیر می کند ، فلذا ماه و خورشید و فلک فارغ از این محاسبات در همان کار خویشند و آنچه می ماند نقشی از عملکرد انسان بر روی زمین و قلمرو توان و سیطره ی اوست .
و اسفا در زمانه ای به هر نام و قرن و عصری که بشریت به اوج درجات شگفت علم و فن و مدنیت نایل شده است و اتم را می شکافد ، مغز را جراحی می کند ، دهکده ی جهانی را محقق می سازد ، اعماق زمین و آسمان رامی کاود و صنع و مکاشفه ها ی معجزه آسا ی او هوش از سر خویش می برد ؛ بحران اخلاق و معنویت بر جهان سایه گسترده است و خوی وحشی گری و توسن سرکش خودخواهی و جاه طلبی و چه بسی تحجر و بی خردی انسان هایی فجایعی را رقم می زند که حیوان از آن شرم و ننگ دارد .
چه باید گفت و چه باید کرد و چه چاره ای باقی است جز آن که همچنان به سوسوی فطرت و خمیره ی والای نهفته در ذات و خلقت بشرِ دارای تفکر و تعقل امید بست و سیطره صالحان و عاقلان را در فراسوی بربریت انسان متمدن آرزو کرد و ظهور موعود رهایی را به انتظار نشست و بر تحقق آن در حلول سال جدید دست بر دعا برداشت تا مگر این اشرف مخلوقات ، روزگاری ولو بَس دور ، دل از شقاوت و شهوت جنون آمیز خودکامگی و تن از اسارت زخارف دنیای فانی و گوش از کاسبان شرور جهالت برکَند و توان و همت و عزم بر نشر عدالت و نشو مهربانی و سعادت انسانی جزم کند.
ابوالفضل وصالی