دیکتاتوری بعد از دیکتاتور
هر انقلابی دلیل بر پایان استبداد نیست
هاننا آرنت می گوید: «در نظام های دیکتاتوری همه چیز تا ۱۵ دقیقه قبل از فروپاشی خوب به نظر میرسد».
در سال ۱۹۶۹ میلادی وقتی محمد ادریس سنوسی پادشاه خود کامه لیبی برای درمان خارج از کشور سفر کرد، معمر قذافی به همراه چند افسر جوانِ ارتش علیه وی کودتا کرده و او را از سلطنت خلع کردند.
این گروه که از دیدگاه جمال عبدالناصر تحت تاثیر قرار گرفته بودند شعار «ناسیونالیسم اسلامی و اختیارات تنها از آن مردم است» را برای خود برگزیدند.
قذافی ابتدا که رهبری انقلاب لیبی را بر عهده داشت بعد از ثبات قدرت رئیس جمهور لیبی شد و پس از اتمام ریاست جمهوری اعلام کرد که کاملاَ از قدرت کناره گیری میکند و به عنوان رهبری معنوی و نمادین راهنمای ملتش خواهد شد و خود را رهبر برادرانه خواند، ولی این فقط یک شعار بود وی در تمام امور کشور دخالت داشت.
کم-کم قذافی روی مستبد خودش را نشان داد یک حکومت توتالیتر به معنای واقعی به ارمغان آورد هر چند لیبی در سرانه توسعه انسانی در رتبه اول آفریقا قرار داشت ولی آنهم به لطف فروش نفت زیاد و جمعیت کم لیبی حاصل میشد.
دیکتاتور لیبی خود را به سوی مسکو سوق داد و این کار به ذائقه غرب مخصوصا آمریکا خوش نیامد تا جایی که آمریکا چندین بار با بمباران و قصد ترور خواستار حذف او بود ولی در اثر فشارها و تحریم های شدید اقتصادی که توسط ایالات متحده و سازمان ملل بر او تحمیل شد کمی ملایمت پیدا کرده و با غرب همکاری کرد. تا جایی که به بازرسان سازمان ملل اعلام کرد:«خوشحال میشود تا در مورد عدم وجود سلاح های کشتار جمعی لیبی تحقیق کنند».
این دیکتاتور که از لحاظ آداب معاشرت نیز فردی جالب نبود به گونه ای که او دائم نفخ بود و بدون خجالت و اینکه بخواهد جلوگیری کند باد شکم خود را رها میکرد و میخندید.
در نهایت ثروت اندوزیهای بسیار زیاد خودش و خانواده و اطرافیان او فساد اخلاقی شدید و تجاوز به زنان و دختران و حتی پسران جوان، سانسور شدید مطبوعات
اعدام مخالفان و… تا جایی که اعلام کرد:«هرکس حزب سیاسی بر پا کند اعدام میشود و هیچ کس حق ندارد با افرادی از سایر کشورها مباحثه کند»! او حتی آموزش زبان های خارجی را نیز ممنوع کرد بود.
ترور افراد مخالف وی و عقایدش، اعدام های بیشمار در ملاءعام که دائم از تلوزیون پخش میشد و ایجاد رعب و وحشت در بین مردم و مخصوصا مخالفان و جنایات بسیار دیگر باعث شد تا بالاخره مردم لیبی که انقلابهای مردمی تونس و مصر را میدیدند و امیدوار بهار عربی بودند کم-کم به خیابان ها سرازیر شدند و در مقابل شدیدترین سرکوبها عقب نشینی نکردند و کوچه ها و محلات را یکی_یکی تصرف کردند و تا سرنگونی کامل این دیکتاتور از پای ننشستند.
قذافی تا اواخر سقوط خود شعار میداد و میگفت:«من در راه وطن میجنگم و شهید میشوم».
پ.ن(نتیجه اینکه) استبدادِ استعمار رفت، رهبری مستبد آمد انقلابی شد و دوباره دیکتاتوری خطرناکتر برقرار گشت.
سر انجامِ ملتی که دنبال یک فرد خاص برای حکومت باشند بهتر از این نخواهد شد.
امیر بخشی