رسم شکل «با دست پس زدن و با پا پيش کشیدن»
بعد از چندین ماه جَو ناهماهنگ جامعه بر سر حوادث جانسوز از نگاه «ولی دشمن شناس» و ایجاد تلنگری قوی تر از قبل برای مردم، با انعکاس پرتوی چشم نواز «راه حق» که با آلودگی موجود در آن جو حاصله با از حرارت افتادن هیجانات دوباره مانند سالهای اخیر به بن بست رسیدن آن عاید جامعه شد؛ اما برای چندمین دفعه یادآور اصل حق خواهی و شناخت درست خواسته هایمان بود.
ولی این به بن بست رسیدن ها حامل چنین پیامی است که در واقع از وجود «موانعی» برایمان میگوید که باید با دیدگاه صحیح آن را دید وگرنه مجدداً همان «اصل حق خواهی» در کوتاه مدت جان دوباره ای نخواهد گرفت. بزرگ ترین مانع تبدیل هدف از مردم محوری به چهره پرستی، بولد کردن سلبریتی ها و استفاده از رسانه های آلوده و لابیگری غیر شفاف است.
اما کماکان نظارهگر آن هستیم که عوامل تخیلی افکاری با ۲۰ گرفتن از دیکته دیکتاتوری سابق اصل سازماندهی ملی را به قهقرا هدایت نمودند و در ارائه گزارش از فعالیات خود و دستاورد سازی همایونی به ظاهر، ادعای برقراری اتحاد میان تمام گروه و احزاب موجود را دارند و با روشنفکری نمایی و به آغوش گرفتن یکدیگر در نشست تبلیغاتی سلطنتی درصدد تأمین منفعت یک شخص و یک تفکر یک حزب میباشند.
از سالها قبل با صحبت از آزادی برای ایران سکانس هایی را برنامهریزی نمودند که در گذر زمان یک به یک از آنها توسط اکثریت جامعه ابطال شدند، و اما حال که بخشی از جامعه به آگاهی سطحی ای از وضعیت موجود کشور و دلسوزی برای آینده رسیده اند بسیار خوب است، اما باز هم در جریان موج سواری جناب شاهزاده و دارودسته ایشان در طی سالهای اخیر مسیر بن بست هنوز هم پابرجا مانده است. با نقش آفرینی غلط آن شخصیت محبوب فاشیستان خود برتر بين، در سکانس های مذکور شاهد دفاعیاتی از سوی ایشان بوده ایم که بارها چنین ديالوگ هایی را بازگو کرده است که: (وکیل مردم ایران هستند… اصلا به سلطنت فکر نمیکنند، در کنار مردم اند، درد مردم را حس میکنند و…) هنوزم مردمی سطحی نگر و کم قدرت همان قسم حضرت عباس را باور می کردند که بالاخره دم خروس بیرون زد. در حقیقت این رضا با آن رضا چه فرقی دارد؟ آن رضا چگونه شاه شد و این رضا چگونه و به کجا میرسد؟ از منظر دارودسته منتظرالسلطنه روزی او به شاهی می رسد و به گمان آنها باید هم برسد، اما چگونه شاهی می شود که تحصیل به زبان مادری برایش قابل درک نیست؟ او چگونه شاهی خواهد بود که از بدو خروج از ایران و حال که به پا به سن گذاشته صاحب بیزینسی حتی در سطح متوسط هم نیست و کماکان از پول های خارج شده از کشور که به دست پدر و پدربزرگش انجام شده است استفاده می کند؟!! او که با شعار دموکراسی پارلمانی و “آزادی” برای تمام احزاب و مذاهب ساکن ایران پا به عرصه حکومت داری گذاشت، دقیقا چه چیزی پشت گفته های تازه اش در کنفرانس خبری مونیخ نهفته است؟!! “آیا برای دموکراسی اش همان آزادی استبدادی” خودکامه رأس هرمی” را میگوید؟” اگر بخواهیم در ظاهر به قهقرا رفتن سازماندهی ملی ایران را مشاهده کنیم میتوانیم در میتینگ های آنچنانی جناب (شاهزاده نام) را نظاره نماییم، از اجاره نمودن اتوبوس ها تا تغییر شعار ها در تجمعات صورت گرفته و پرخاش داردسته سلطنت طلبان به دیگر اقشار حضور یافته در فراخوان های خارج کشور؛ همه و همه این کارها از قراری پیش و پا افتاده است که در زمان حال و بهتر است بگویم در ظاهر دیده ایم، واقعاً سکانس های ساخته شده در اصل چه حسنی برای منتظر السلطنه داشتند که پیاپی از طرف مردم ابطال شدند؟ یعنی این سلطنت اینقدر برای او جاذبه دارد که برای به دست آوردنش حاضر است دست به هر ترفند عوامفریبانه بزند؟؟ در سخنرانی پیشین هم شاهد پیشنهاد بسیار جالبی با عنوان سلطنت انتخابی بودیم. سلطنت انتخابی یعنی چه؟اعلا حضرت آیا باید هر چهار سال برای خود شاه انتخاب کنیم؟
اصلاً سلطنت و سلطنت طلبی یعنی چه؟ پادشاهی یا سلطنت (Royalisme- Monarchy) شکلیاست از نظام حکومتی که در آن فردی به عنوان رئیس کشور به نام پادشاه یا ملکه دارد. این عنوان معنای خاص نمادی دارد. مشروعیت پادشاه با توجه به معنای خاص دینی و نمادی مقامش ممکن است منزلت «پدر» ملت را به او بدهد. آیا غیر از این است که دیدگاه سلطنت طلبان بر این مبنا می باشد که مردم را جز نوکران شاه میدانند؟ و از نظر آنان، شاه هم باید سلطنت کند و هم حکومت، آیا آن مردم در سرنوشت سیاسی کشور حق مشارکت هم دارند؟ یا ملت باید عنوان رعیت و بندگان شاه را براساس ادبیات سیاسی حاکم بر شاهان سرمه چشمانشان کنند و جز اطاعت و جان نثاری وظیفه ای ندارند و مجاز نیستند که در امور مملکت دخالت کنند. پس کجاست آن دموکراسی خواهی جناب منتظرالسلطنه و حامیانشان؟
با دنباله روی از افراد مجهول الهویه و موج سواری سیستم تبلیغاتی فاشیستان و پذیرفتن یک رژیم سلطنتی و سلطنت طلب شدن در واقع به زبان ساده (دوباره قبول کردن نظام استبدادی و ساخت مطلقه بر کشور و عقب ماندگی مدرن) را می پذیریم و روز بدتر از نو و روزی قطع… حال میبینیم افرادی با لفظ بازی و بکار بردن “دموکراسی تاج دار” فقط پا فشاری بر تطهیر نمودن دیکتاتوری می نمایند.
“چرا نسل جدید به خودباوری نرسیده اند و پیوسته بدنبال یک منجی برای آزادی هستند؟ چرا نسل مدرن مسئولیت«حیات حق» خود را به دوش نمیگیرند؟ ما خوبی شاه و شیخ را هم دیده ایم…”
سخن آخر؛ خودباوری نگرشی در مورد مهارت ها و توانایی های شماست. این بدان معناست که شما خودتان را می پذیرید و به آن اعتماد دارید و در زندگی خود احساس کنترل دارید. شما نقاط قوت و ضعف خود را به خوبی می شناسید و دیدگاه مثبتی نسبت به خود دارید.
انسان با خودباوری در اصل اهداف واقع بینانه تعیین میکند، قاطعانه ارتباط برقرار مینماید و می تواند آینده را مدیریت کند.
با خودباوری برای آینده کشور دموکراسی را انتخاب میکنیم و در اصل آن دموکراسی منتخب در کشور با المانهایی که در ادامه ذکر میشود هویت خود را پیدا میکند: یک دموکراسی نیمه مستقیم، اهمیت حقوق شهروندی، حقوق سیاسی و پایهای و بیطرفی در سیاست خارجی و سیاست داخلی، به تقسیم قدرت احترام گذاشته میشود، که این امر پاسخگوی ضرورت توافق گروهی با توجه به تفاوتهای فرهنگی و مذهبی در کشور میباشد، و این مورد به وسیله نمایندگی متعادل(فرهنگهای مختلف) در داخل نهادها و موسسات عمومی محقق میشود.
به این صورت استبداد سر هرم حذف میشود و مردم اصل اول کشور می باشند. شکستن هرم پایه ریزی برای رقم زدن یک دموکراسی حقیقی است نه اینکه معنی اضمحلال کشور و جامعه را به خود بگیرد هر موقع در برابر آزادی حقیقی از طرف اشخاصی چنین توجهی را شنیدید مطمئن باشید ترس و وحشت سلطنت طلبان و منتظرالسلطنه را بر انگیخته اید. ایران آزاد بدست مردم ساخته و مدیریت میشود و دیگر رنگ و روی استبداد و دیکتاتوری را به خود نمیبیند. جوانان و مخصوصاً ملت سرافراز تورک خراسان بیدار و هوشیار باشید چرا که بیداری هویتی شاخصه اصلی تأمین بقاء ملت است. با حفظ هویت با روشنایی پر قدرتی راه مان را پیدا و طی مینماییم.
دمیر گوجو