سلام بر سوریه، مرحبا بر ترکیه
تاریخپژوهان معمولاً کمتر دربارۀ وقایع جاری روز مینویسند. علت اصلی آن احتیاط از درافتادن به ورطۀ عجله و قضاوت نادرست است. همچنین وقتی تغییرات و تحولات کلان «تاریخ» و «تاریخمند» میشوند، از سویی هیجانات و احساساتی که ضمن هر تغییر و تحول کلان بروز میکند، فرومیخوابد و از سوی دیگر ابعاد و اعماق ماجرا و بیشتر از آنها، اسناد و نتایج آن آشکار میشود. اسناد و نتایج مورخ را یاری میکنند تا ارزیابی دقیقتر و قضاوت صحیحتری داشته باشد.
تاریخ همانند آزمایشگاهیاست که محقق واقعی تاریخ، تحولات تاریخی را یک به یک به آنجا میبرد و با به کار گرفتن تمامی ابزارهای لازم و توان خود، آنها را مطالعه و ارزیابی میکند. تحولات و تغییرات جاری روز به هیچ وجه قابل انتقال به آزمایشگاه تاریخ نیستند. برای این کار گذشت زمان لازم است.
برخلاف آزمایشگاه علوم تجربی که مواد مورد مطالعه در آن ثابت و متغیرهای آن همواره تحت کنترل هستند، شبهآزمایشگاهی که در علوم انسانی با عنوان رشتههای مختلف مانند جامعهشناسی، علوم سیاسی، تاریخ و امثال آنها شناخته میشود و محقق در آنها به مطالعۀ مسائل، ویژگیها و تحولات جوامع انسانی میپردازد، همواره با پدیدههای تک و منحصر به فرد، مواد جدید و متغیرهای غیر قابل کنترل سروکار دارد که تنها «تاریخمند شدن» و از تکاپو افتادن موضوعات تا حدی امکان تحت کنترل درآوردن و مطالعۀ علمی به معنای پوزیتیو آن را فراهم میکند.
مورخ معمولاً محافظهکار است و کالبدشکافی یک بدن مرده را به جراحی یک بدن زنده ترجیح میدهد، اگرچه هیجان و جذابیت دومی بسیار بیشتر از اولیاست. او معمولاً از اظهار نظر عجولانه دربارۀ مسائل و تحولات جاری احتیاط میکند. چون اسناد، ابعاد و نتایج موضوع (تغییر یا تحول جاری) هنوز در دسترس نیست، ارزیابی و قضاوت نادرست بسیار محتمل است اما در عین حال چون موارد مشابه تاریخی را او بهتر از دیگران مطالعه کرده و میشناسد، میتواند با مشاهده و مطالعۀ آن مقدار از ویژگیها، اسناد و ابعاد ماجرا که در دسترس است، تحلیل، ارزیابی و قضاوت بهتری ارائه کند.
تحولی که طی چند روز اخیر در سوریه رقم خورد و امروز 18 آذر 1403 به سقوط حکومت بشار اسد انجامید، دقیقاً یکی از آن تغییرات مهم و بزرگ است که همۀ ما تاریخپژوهان وسوسه میشویم در این هیجان بزرگ شریک شویم، چیزی بگوئیم و چیزی بنویسیم اما «تاریخ» به ما میگوید اندکی صبر و احتیاط لازم است.
واقعیت آشکار این است که تمامی سرمایههای جانی و مالی که از طرف ایران برای حفظ بشار اسد صرف شد، بیهوده بوده و هدر رفت. اگر دفاع از حرم بهانه بود، تمامی ایرانیان و جهانیان دیدند که نهتنها حرمی آسیب ندید بلکه به همۀ بشاریون نیز امان داده شد. پرسشی که اکنون سراسر ایران و تمامی ایرانیان را درگیر خواهد کرد، این خواهد بود؛ چرا آن همه مال و جان از ما مایه گذاشته شد و هدر رفت؟
برای جواب دادن به این سوال که اوضاع خود سوریه چگونه خواهد شد، هنوز زود است اما به نظر میرسد آن قدر هم که ذهنیت شعوبیزدۀ ایرانی تخیل و تبلیغ میکند، بد نخواهد بود. تا اینجای کار، انقلابیون بلوغ و عقلانیت بسیار خوبی از خود نشان دادهاند. نخستوزیر بشار اسد هنوز بر سر کار خواهد بود. هیچ کُشتار و انتقامی صورت نگرفته و همۀ گروههای سوری دستاندرکارند مگر اینکه چیزی مانند کودتا از درون رخ دهد که احتمال آن نیز با توجه به صاحب نقش بودن تُرکیه، بسیار بعید است. تجارب تاریخی نشان میدهند در ماجراهای مشابهی که تُرکیه حَکَم و صاحب نقش بوده، نتیجه موفقیتآمیز بوده است، از جمله ماجرای قبرس. این واقعیت از فرهنگ دولتمداری تاریخی تُرکها نشات میگیرد.
همان قدر که حکومت ایران در موضوع سوریه کارنامۀ ناموفق و غیر قابل دفاعی دارد، کارنامۀ تُرکیه تا امروز درخشان و موفقیتآمیز بوده است. تُرکیه با خودداری از دخالتهای غیر اصولی، تنها به سازماندهی و تربیت سیاسی مخالفین کوشیده است. بعید است این تربیت سیاسی به نتایج سیاهی که ایرانیهای شعوبی آرزو میکنند بینجامد.
حرف آخر، درس آخریست که از تاریخ باید گرفت. تنها پشتوانه و پایگاه واقعی هر دولتی، تنها و تنها ملت آن است وگرنه مستبدین وابسته چنان تنها میمانند که جایی برای رفتن نیز نمییابند، چنانکه بشار نیافت.
شرق میانه در عرصۀ سیاسی، بیش و پیش از هر چیز محتاج دو چیز است؛ دولتهای واقعاً ملی که با وفاقی بینالمللی زیر چتر سه اتحادیۀ بزرگ گرد آیند؛ اتحادیۀ جهان اسلام، اتحادیۀ جهان عرب و اتحادیۀ جهان تُرک. جالب اینکه تنها کشور دارای پتانسیل عضویت در هر سه اتحادیه، ایران است اما دیرگاهیاست مسیری تماماً برعکس طی کرده، به دیگران صدمه زده و خود نیز بیاندازه زیان دیده است.
نویسنده: سیدمرتضی حسینی