صبغههای عقلانیّت تورکی، عقلانیّت عربی و عقلانیّت فارسی
در این بحث، عقل به معنی قوّة مدرکه، ممیزه و حافظِ تجربه در درونِ آدمی معنامیشود.
آغیل باشدان چیخار* قیزیل داشدان /آغیلسیز باش چیینه یوکدور /آغیلسیز باش دنسیز سامان
آغیلسیز باشا سؤز نئیلر دادسیز آشا دوز نئیلر /آغیللی ائگید ائلینه یئتیرر آغیلسیز ائگیت ائلینی ایتیرر
فهم ملّی (میللی دوشونجه) از عقلِ ملّی اندیش برمیخیزد و مصطلحاتی ملّی با محوریتِ زبان خلقمیکند. هر نوع پیشرفتی و توسعهای بدواً با داشتنِ عقل ملّی اندیش حاصلمی شود. عقلِ مستقل اندیش با مستغلات عقلیه اصولیین متفاوت است. فهم ملّی فهمی است که در معرفت، قائل به ملّی بودن و ملّی شدن مفاهیم باشد ملّی به معنای ساده اش یعنی، خودی و ملّت مجموعه انسان هایی است که با محوریتِ زبان دور هم گرد آمده اند تا اهداف، اغراض و منافع مشترک را دنبالکنند و ملّیت تعلّقداشتن، گرویدن به آن ملّت است. تورکانِ مسلمان برای برپایی مدینة فاضله و رسیدن به سعادت و فضیلت و توسعه حاجت به عقلِ ملّیاندیش دارند عقلِ ملّی اندیش سرمنشأ خریطة مدینة فاضله است.
ب) عقل تورکی:
از کلاغی پرسیدند بهترین بچه دنیا را بیاور رفت فرزند خودش را آورد این معنای ملّی اندیشی به زبانِ ساده است. پس در برابرِ ملّی، غیر ملّی یا ضدّ ملّی مینشیند. عقلانیّت تورکی هم بمثابه عقلانیّت عربی تطورات تاریخی داشته است روزگاری این عقلانیّت گرفتار عقلانیّت روسی بود روزگاری تحت تاثیر اندیشه های ماسونی اسلام را عامل عقب ماندگی می دانست. نخستین صفت یا وصفِ عقلانیّت تورکی اعتدالاندیشی بودهاست. عقلانیّت تورکی عقلی بوده که به اعتدال و بسط عدالت اهتمام ویژه داشته است؛ سخن نظامی در مخزن الاسرار: دولت تورکان که بلندی گرفت*مملکت از داد پسندی گرفت/ چونکه تو بیدادگری*تورک نه ای هندوی غارتگری. دومین ویژگی عقلانیّت تورکی عقلانیّت دولت ساز یا دولت اندیش است گفته اند اگر تنها یک تورک در یک جزیره باشد به برپایی دولت خواهداندیشید. سومین ویژگی عقلانیّت تورکی، زبان محور بودن آن است زبان تورکی زبانی است قاعدهمند و فاخر هزاران هزار اثر و نسخ خطی و کتاب به همین زبان نگاشته شده است یکی از این آثار کتاب ماناس است بر عظمت این زبان کفایت دارد (دربارة ماناس: حماسة ماناس، داستان قهرمانی و دلاوریهای ماناس است که بیش از5 میلیون مصراع تشكيل شده و طولانيترین حماسة جهانی است و در ردیف حماسه ماهابهاراتای هندی و حماسه حصار چینیها قرار دارد. در قرقیزستان کسانی وجود دارند که متن کامل اين حماسه را حفظ هستند. داستانهای ماناس و چهل همراه وفادار و قدرتمند او که تداعیکننده مفهوم عددی قرقیز (یعنی چهل) است، در پرچم این کشور نیز نمایان است.( ترکان سرآمد تمام این ملل می باشند، بطوریکه ترکان حماسه هایی از قبیل ماناس متعلق به ترکان قرقیز، آلپامیش متعلق به ترکان قزاقی، اوغوزنامه و دده قورقود و کوراوغلی متعلق به ترکان اوغوز و اویغور را خلق کرده اند که سرآمد دیگر ملل حماسه ساز جهان هستند. برای روشن تر شدن موضوع حماسه های ماناس، مهابهاراتای هندی ها و شاهنامه را باهم مقایسه می کنیم. منظومه ی ماناس مبارزه ی ماناس قهرمان ترکان را با چینی ها و مغولان را در بر می گیرد که حداقل دارای 1000.000 بیت می باشد. درحالی که مهابراتا که به سانسکریت هندی نوشته شده حداکثر دارای 440.000 بیت است و شاهنامه ی فردوسی فقط حداکثر 60.000 بیت را در بر می گیرد .حال اگر یک مقایسه ی دو دو تا چهارتا داشته باشیم خواهیم دید که منظومه ی ماناس که حداقل ابیات آن در نظر گرفته شده است 5/2 برابر منظومه ی مهاباراتا و 17 برابر شاهنامه است ، لازم به ذکر است که ماناس فقط یکی از حماسه هاس ترکان می باشد .)
چهارمین ویژگی عقلانیّت تورکی: دین پذیری عقلانیّت تورکی است از شامانیزم گرفته تا آیین مانی و یهودی و مسیحی و این اواخر اسلام لذا عقلانیّت تورکی با در آمدن اسلام اسلام پذیر و اسلاماندیش بوده است. عقلانیّت تورکی به مددِ روشنفکرانی چون علی بیگ حسینزاده، احمدبیگ اوغلو، اسماعیل گاسپیرالی، ضیاءگوکآلپ، حسن بیگ زردابی، علیمردان توپچوباشی، محمد رشید، عبدالله جودت، یوسف آقچورا، یحیی کامال، توفیق فکرت، مهمد امین یورداکول، عمر سیفالدین، نامیق کامال، نیهال آتسیز، محمّد امین رسول زاده، مصطفی کمال آتاتورک و در این اواخر نجمالدین اربکان عقلانیّت تورکی را با اسلاماندیشی و اسلامپذیری نه تنها معارض و مخالف ندیدهاند که همسو و هم افزا دانستند: فیالمثل
1)علی بیگ حسینزاده، فیلسوف، اندیشمند، حکیم، منتقد، رسّام، شاعر و مترجم از موسسین جمعیّتِ اتّحاد و ترّقی به زبانهای عربی و افکارِ غربی و روسی وارد بود و شعرِ معروف توران مال ایشان است در حوادث ۱۹۰۵ روسیه تنها توجه اش اتحاد مسلمانان و تورکان روسیه بود برای وی عقلانیّت تورکی دو صفت را می بایست داشته باشد ۱- اسلامی بودن ۲- اروپایی بودن . صفتِ دوم در اندیشههای ضیاء گوک آلپ و محمّد امین رسول زاده به معاصرگرایی تغییر یافت. علی بیگ حسین زاده دولت عثمانی را هسته تورک گرایی میدانست زبان تورکی دوران عثمانی را زبان ادبی همه ملّت های تورک زبان می دانست. 2- ضیاء گوک آلپ یکی دیگر از متفکران معاصر تورک بود که معتقد بود جامعه شناسی میتواند دولتِ عثمانی را زوال نجات دهد از بنیانگذاران ملّیت گرایی تورکی بود. وی می گفت عقلانیّت تورکی علاوه بر اسلامی بودن نوگرا هم باید باشد همان چیزی که در اندیشههای محمّد ارکون هم به نوعی طرح شده بود ملّت عثمانی به لحاظ فرهنگی تورک و مسلمان است به لحاظ تمدنی باید تابع پیشرفت های غرب باشد و این تمدّن یعنی، پذیرش فناوری در فرهنگ باید حلّ و هضم گردد فرهنگ منبع اتّحادِ یک اجتماع است . تورکان مسلمان نخست باید به کشفِ احساسات ملّی اهتمام ورزند سپس دنبالهرو تمدّن باشند. سرودة قیزیل آلمای وی و اسطوره ارگنه گون وی از آثار فاخر ادبیات تورکی اسلامی است. 3. اسماعیل گاسپیرالی روشنفکر تورک تاتار مهم ترین دغدغة وی وحدت تورکان مسلمان روسیه و کریمه بود و معتقد بود نوسازی تنها با آموزش و پرورش ممکن است و این ممکن نیست مگر با نوشتن به زبان مادری در آثار و اندیشه های گاسپیرالی آموختن و نوشتن به زبانِ مادری قدم نخستین در رهاسازی و حرّیت طلبی عقلانیّت تورکی بود همان حرّیتی که در اندیشههای حسن حنفی به نحوی طرح شد. وی میگفت دلیلِ اصلی عقبماندگی ما بیماری جهل است در سال ۱۹۰۷ از بنیانگذاران اصلی کنگره مسلمانان روسیه بود.4- حسن بیگ زردابی متفکر و مبارز بزرگ آذربایجانی تورک مسلمان قفقاز بود وی معتقد بود برای رسیدن به ترقّی و پیشرفت، نیازی به ترک میراث فرهنگی نیست مسلمانان تورک در روسیه به دلیل داشتن زبانِ واحد تورکی وحدت در فرهنگ دارند تاکیداً تورکان مسلمان را از فارسی نویسی برحذر میداشت از منظرِ زردابی عقلانیّت تورکی سواد اندیش و حافظ میراث خود باید باشد. 5- علیمردان بیگ توپچوباشی هم در جهتگیری عقلانیّت تورکی در دوران معاصر بیتاثیر نبود او در سازمانِ اتّفاقِ مسلمین شرکت داشت برای تورکان مسلمان تحت لوای تزار درخواست خودمختاری کرد. در سال ۱۹۱۷ کمیتة اجرایی موقت شورای ملّی مسلمانان را در باکو تشکیل داد، محمّد امین رسول زاده، فتحعلی خان خویسکی هم عضو آن تشکیلات بودند به رسمیّت شناختن جمهوری آذربایجان در جهان از خدمات و حسنات وی بود علیمردان بیگ عقلانیّت تورکی را عزتمند و مستقل و مختار می طلبید. پنجمین ویژگی عقلانیّت تورکی، تدبیر بقاست یعنی برای پرسش های جدید پاسخ جدید دارد راه حل های معاصر دارد. نمونه اش زلزله خوی که عقلانیّت تورکی در سامان آن چه تلاش ها که نکردند. ششمین ویژگی عقلانیّت تورکی تساهل، تسامح و رواداری است یعنی نسبت به سایر دین ها و زبان ها سخت گیر نیست. ظرفیت پذیرش دین های مختلف، عقاید گونه گون و زبان های دیگر را دارد.
ب)عقلانیّت عربی:
عقلانیّت عربی از سامی ها، فنیقی ها، بابلی ها حافظ تجربیات بود تا این که در میان عرب ها اسلام آخرین دین ظهور کرد. عرب ها در دوران معاصر به مدد روشنفکرانی دردمند چون1. دکتر حسن حنفی(کسی که با دکتر شریعتی دیدار داشت اخوانی ها به وی کمونیست، کمونیست ها به وی اخوانی می گفتند یک قرائتی از اسلام ملّی عربی چپ گرا را عرضه نمود امّا مهمترین دغدغه اش عقلانیّت عربی حرّیت اندیش بود یعنی، عقلانیّت عربی را متصف به صفت حریت نمود) 2. محمّد عابد الجابری( الجزایری ساکن فرانسه عقلانیّت را در دو دسته طبقهبندیمینمود ۱. عقلانیّت یونانی طبیعتگرا ۲. عقلانیّت عربی اخلاقگرا. مهمّترین دغدغة فکریاش متصّفنمودنِ عقلانیّت عربی به اخلاق بود کتاب عصبیّت در اندیشة ابنخلدون ایشان را من ترجمهکردهام و چاپ شده است) 3. راشدالغنوشی( معلّم فلسفه، اهل تونس با امام خمینی در نوفل نوشاتو دیدار داشت حزب النهضه را در تونس تاسیس کرد مدتی در سیاست ورود کرد مهمّترین دغدغة وی عقلانیّت عربی می تواند عقلانیّت دینی سیاسی اندیش باشد) 4. نصر حامد ابوزید ( کسی که در مصر نسبت ارتداد به وی دادند نقد الخطاب الدینی را نوشت درباره اسلام تاریخی و اعتزالی میاندیشید به عنصر هرمنوتیک و تاریخ در درک دینی و قرآنی قائل بود. عقلانیّت عربی از منظر وی یک عقلانیّت تاریخی بود) 5.
محمّد آرکون ( الجزایری مقیم فرانسه این که مسلمانان باید در عقلانیّتِ جهانی اشتراکورزند. عقلانیّت شرعی فقیهان را باید نقد کرد تقدّس زدایی از عقلانیّت عربی و گلوبالیزم در عقلانیّت عربی از دغدغههای فکری وی بود) 6. ادوارد سعید: ادوارد سعید را بیشتر با کتاب شرق شناسی می شناسند یک عرب مسیحی روشن اندیش، مسئله مهم وی هویت یا ایدینتیتی همن کیملیگ بود. چنین هویتی او را آزاد می داد. فلسطینی، مصری، آمریکایی، در کتاب اوت او پلیس که سال 2000 منتشر شد از چندگانگی هویّت خود می گوید یکی از سرآمدان عقلانیّت ملّی اندیشِ عرب به شمار می رود. ادوارد ضدّ غرب بود و منتقدِ نگاهِ استعماری غرب به عربها و اسلام بود. زادة اورشلیم است اما در میان مسلمانان فلسطین بیگانه در میانِ آمریکاییان یک عرب بیگانه. باورش این است که بی در کجایی حکایت و سرنوشت و غم و غربت انسان است، انسانِ قرن بیستمی اهل خاورمیانه که ملغمهای پیچیده است از کمونیسم، توتالیتاریسم، استبداد، جنگ های اول و دوم جهانی، جنگ سرد، میلیتاریسم، تکنولوژی غرب و جهانی شدن و خزعبلاتی از این نوع. در شرق شناسی میگوید: برخورد با شرق یک تضادّ دوگانه ای بود از یک سو تحقیر یعنی، پست شمردن غیر اروپاییها و قرار دادن آنها در موضعیت “بدوی” و در نقطه صفر تاریخ و پنداشتن آیندهای خیالین برای آنها که همان “حال” اروپا باشد و از این رو پنداشتن حرکت توسعهطلبانه اروپاییها به مثابه یک حرکت “عمرانی” و از سوی دیگر تحسین غیر اروپایی ها به داشتن حیاتی هماهنگ با طبیعت به برخورداری از خوشبختی بیشتر به دلیل دوری آنها از طبیعت و پیشرفت کاذب اروپایی که در شهرنشینی و تمدن تبلور می یافت که البته هر دو رویکرد به رغم ظاهر متناقضشان به نتیجه یکسانی می رسیدند که پست تصور کردن شرقی بود که رابطه سلطه و استیلای سودجویانه بود . ادوارد سعید وظیفهی روشنفکر را حقیقتگویی به قدرت میداند. زیرا اطاعت بی چون و چرا در دنیای امروز، یکی از بزرگترین تهدیدها برای یک زندگی روشنفکرانهی اثربخش و اخلاقی است. پس عربها اگر در دورانِ معاصر رشدی و پیشرفتی داشتهاند که داشتهاند کافی است نظری بر امارات، کویت، قطر و عربستان و …داشتهباشیم همگی به مددِ روشنفکرانی بود که عقلانیّت عربی را از وابستگی، عقبماندگی رهانیدند. عقلانیّت عربی صبغههایی داشت از جمله: ۱. زبان محور بود کتاب لسان العرب متجاوز از ۸۰ هزار واژه با زبانی فاخر و مصطلاتی بدوی. ۲. دین ساز بود عموما مفکوره اسلام در نقاله زبان عربی می چرخید. ۳. متون محور بود از جمله متن متین عقلانیّت عربی قرآن بود۴. تجارت اندیش بود عقلانیّت عربی تجارت مکه و مدینه را در دست داشت.
ج) عقلانیّت فارسی
میرسیم به عقلانیّت فارسی یا هندی مهمّترین ممیّزه و صبغة عقلانیّت فارسی وابستگی و وادادگی آن است. در متون ادبی پارسی، عموما هندی در برابر تورک می نشیند همانگونه که نظامی می گفت: در مخزن الاسرار: دولت تورکان که بلندی گرفت*مملکت از داد پسندی گرفت/ چونکه تو بیدادگری*تورک نه ای هندوی غارتگری. یا مولانا می گفت: رها کن حرف هندو را ببین تورکان معنی را*من آن تورکم که هندو را نمی دانم نمی دانم/به تورک ترک اولی تر سیه رویان هندی را*که تورکان راست جانبازی و هندو راست لالایی/ تاریخ عقلانیّت فارسی عقلانیّت مستقل نبودهاست خواستگاهش از هند وصلگاهش جهانِ صلیبی ماسونی و اولیگارشی یهودی بودهاست. عقلانیّت فارسی به جهت همین خصلت حاضرمیشود سرکردهای چون حسن صباح با مسیحیان صلیبی از در صلح و آشتی درآید تا بتواند به امپراطوری سلجوقیان تورک مسلمان ضربه ای زند. جانشین ابومسلم خراسانی همین الان هم هندوستان و ایران هردو متفقا به دلیل خیزشگاه واحد از ارمنستان حمایت می کنند سعدی اش هر چه دارد از متنبی شاعر عرب دارد حافظ هر چه دارد به دلیل مسیحی بودن اندیشه های مسیحیت را دارد. فردوسی اش مزدوری در دست انجمن شعوبیه بود روشنفکران معاصرش از سیّد جمال ، میرزا ملکم خان، محمد علی فروغی، سید حسین نصر و دکتر شریعتی و دکتر سروش و …در بستر جهان غربی اندیشیده اند یا ماسونی نام و نشان دار بوده اند چون ملکم خان. فروغی زرین کوب. و یا پیاده نظامانی برای شعوبیه مدرن یا پسا مدرن در سرکوب اسلام تورکی بوده اند چون دکتر شریعتی. که تفسیری معوج از تشیع صفوی و علوی میدهد هر چه بر تشیع صفوی گفته مصداقش تشیع فارسی هندی مجوسی است و هر چه بر تشیع علوی گفته مصداقش تشیع تورکی صفوی قزلباشی است .
دومین ویژگی یا صبغه عقلانیّت فارسی، نداشتن زبان است زبانی که به نام فارسی یا تاجیک یا هندی مجوسی نام دارد همان زبانی است که قریب به ۷۰ درصد واژگانش عربی است ۲۵ درصدش تورکی مابقی پشتو و پهلوی و …است همچنان که صنعت خودورسازی اش سراسر مونتاژ است زبانش نیز مونتاژی است واجد استقلال زبانی نیست چون در معرفت و فهم مستقل نبوده است تا زبانی مستقل داشته باشد یا زبانی ذمستقل نداشته تا به ادراکاتِ عقلی مستقل رهنمونگردد. همین زبان مونتاژ به تعبیر ابوریحان تنها به درد قصه های شبانه می خورد تاکنون جایزه ای مهمّ چون نوبل در ادبیات را اخذ نکردهاست. همین زبان الکن، بار فلسفه و حکمت و دین و عرفان و …را به دوش کشیده بار شتر را بر خر زده اند. بدیهی است عقیمی در زبان ابتری در معرفت ها را هم به دنبال دارد. لذا تلاشی الکن در ترجمه اسم های علم مناطق غیر فارسی دارند فی المثل: قوشاچای: میاندواب/ خانا: پیرانشهر/ ابتدا اسم فارسی شده (جدید)، سپس اسم اصلی و تركی شهرها نوشته شده است.1. ارسباران: قراجه داغ – در شمال آذربایجان-2. مشگین شهر: خیاو– در آذربایجان3. 3. نقده: سولدوز– در آذربایجان 4. بناب: بین اوؤ– در آذربایجان5. تكاب :تیكان تپه – در آذربایجان 6. میاندوآب: قوشاچای – در آذربایجان 7. تلخه رود : آجی چای – رودی كه از شمال تبریز می گذرد 8. ملكان : ملك كندی – در آذربایجان 9. سفید رود : قیزیل اوزن– در آذربایجان 10. سیاه چمن : قره چمن – در آذربایجان 11. سیمین رود : تاتائو چای– در آذربایجان 12. زرینه رود جغتوچای– در آذربایجان 13. سیه چشمه قره عینی – نزدیك ماكو14. شاهین دژ ایین قلعه – در جنوب دریاچه ارومیه 15. مهاباد ساوج بلاغ (سویوق بولاق) 16. مهران رود میدان چای – در تبریز 17. میانه میانج – در آذربایجان 18. هرزند هلاكو- یكی از ایستگاه های راه آهن آذربایجان سیاه دشت قره غان- یكی از بخشهای سقز كردستان19. سیاه گل قره گل- در كردستان20. سیاه گندم قره بوغدا- در كردستان21. سیاه ناو قره ناو- در سقز كردستان22. بودان قوتلو- دربخش سقز كردستان23. كلاچك قلعه جقه- دربخش سقز كردستان24. كوپلان ده قپلانتو- دربخش سقز كردستان25. كوچك قوجق- در كردستان…در این خصوص می توان کتابی نگاشت ما تنها به چند مورد بسنده کردیم. سومین صبغه عقلانیّت فارسی شعوبیگری است این عقلانیّت از منظر رهیافت تاریخی علیه اسلام محمدی براشفت دست به ترور خلفا زد اسلامی متناسب با سلطنت ساسانی می جست. لذا واجد اسلام حقیقی نشد زیرا به دلیلِ وابستگی و وادادگی، اسلام غیر ملّی یا ضدّ ملّی مورد پسندِ جهان مسیحی، صلیبی و غرب و پاگان ها را تبلیغ و ترویج می کرد و می کند و چنین اسلامی واجد و حاوی هویت شناسی و خویشتن یابی نبوده و نیست اندیشه ایرانشهری دقیقا در همین راستاست. چهارمین خصلتِ عقلانیّت فارسی، جاعلیت است. عقلانیّت فارسی در جعلِ وقایع و حوادث اهتمام تام دارد؛ از جمله جعل حادثه ازدواج دختر یزدگرد با امام حسین که مطلقا صحّت تاریخی ندارد پنجمین خصلت عقلانیّت فارسی مجوسیت، است. اعتقاد به ثنویت و گریز از اندیشه توحید رهیافت تاریخی دیگری از عقلانیّت فارسی بوده است. ششمین خصلت عقلانیّت فارسی، بیتدبیری است نمونه آن خشکاندن دریاچه اورمیه، آفریدن بحران آب، بحران خاک، بحران معیشت و از همه مهم تر بحران عدالت و حقیقت.
دکتر عبدالغفار بدیع