برای نمونه سرگیی بریین یکی از بنیانگذاران گوگل در شش سالگی به همراه خانواده اش به آمریکا مهاجرت کرده، پییر امیدیار پایه گذار شرکت eBay از نسل دوم مهاجران ایرانی به آمریکا است، پدر بیولوژیک، استیو جابز مهاجری از سوریه بود، نمونه های بسیاری از این قبیل وجود دارد.
پرسش اساسی این است که چه عواملی موجب جلب و پرورش چنین استعدادهایی میشوند و جامعه چه شرایطی باید ایجاد کند تا شهروندان توان جهش و تغییر شکفت آور دنیای پیرامون خود را داشته باشند.
یکی از شاخص ترین تفاوتهای کشورهای توسعه یافته با کشورهای در حال توسعه، باز و پویا بودن جوامع آنان و مبارزه با انحصار، خشونت و تمامی اشکال تبعیض است.در جامعه باز استعداد افراد به جای دور زدن موانع انحصار طلبانه و دستیابی به رانت، صرف نو آوری و خلاقیت میشود.
تجربه بشری نشان داده است که اقتصاد باز و دسترسی برابر همه شهروندان به امکانات، موجب شکوفایی ایده های برتر و ارتقای کمی و کیفی زندگی شهروندان میشود.از سوی دیگر، تفاوت و گوناگونی، که خود برآمده از پیشینه، فرهنگ و زبان متفاوت است، موجب زایش دیدگاه ها و محصولات نوین می شود.معماران شهرسازی کشورهای پیشرفته بر عامل برخورد آرا و نظرهای گوناگون به عنوان یکی از عوامل مهم نوآوری و پیشرفت حساب میکنند، ریچارد فلوریدا در کتاب ” ?Who’s Your City” به عامل چندگرایی به عنوان پایه و عامل خلاقیت اشاره میکند.
چند گرایی و تنوع نه تنها به عنوان زیربنای توسعه، بلکه به عنوان بزرگترین سد و مانع در مقابل انحصار طلبی و خودکامگی نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
جامعه متنوع در برابر تبعیض و استبداد مقاومت میکند، از همین روست که بخش عمده تلاش خودکامگان بر یکدست ساختن ساختار قدرت و جامعه است.یکسان سازی فرهنگی، زبانی و پوششی از مهمترین ابزار سرکوب هر گونه تفکر و صدای متفاوت است. ایدیولوژیهای منکر فردگرایی و حقوق شهروندی، بهترین ماشین همگون سازی جامعه در دست مستبدان هستند.بزرگترین آسیب استبداد، ایجاد جامعه تکصدا و بی تنوع است. جامعه تکصدا، عمدتا دچار واماندگى و ایستادگى فرهنگى و علمى شده و توان انطباق با تغییر را از دست میدهد. از همین روست که مستبدین نیرومند به دست خود افول و انحطاط جامعه خویش را رقم میزنند.
حقوق و مسئولیت های شهروندی در دنیای امروز بخش مهمی از زندگی انسانها را شکل می دهند. به نظر می رسد اهمیت این موضوع در سال های اخیر در کشورمان نیز روشن شده است.شهروند در ایران امروز کسی است که علاوه بر جنبه ملی جنبه جهانی نیز یافته است، هویت جهانی مسئولیت های جهانی هم بوجود می آورد.
شهروندی که در قرن بیست و یکم زندگی می کند، دیگر مثل شهروند عهد عتیق نیست؛ او به محافظت از محیط زیست، کاهش نابرابری، مبارزه با فقر و تبعیض و جلوگیری از جنگهای خانمانسوز هم به عنوان مسئولیت های جهانی خود توجه می کند.شهروند امروزی کسی است که کاملا به وضعیت خودش و جامعه و جهانی که در آن زندگی می کند آگاه باشد.ما هم اکنون در دنیایی زندگی می کنیم که پیش از پیش جهانی شده است. لازمه پیشرفت در دنیای امروز، ورود به چرخه نوآوری، تخصص و تعامل می باشد.
کشورهای پیشرفته و بسیاری از کشورهای در حال توسعه، به سرعت در حال برچیدن موانع داد و ستد و مهاجرت و ایجاد اتحادیه های سیاسی و اقتصادی هستند. این خود موید ناکامی بستن مرزها واتخاذ سیاست مقابله با جهان است.
برچیدن مرزها و تلاش بر ایجاد اتحادیه های منطقه ای (در یک چهار چوب دمکراتیک) نه تنها امنیت کل جهان را ارتقا میدهد، بلکه با ایجاد بستری مناسب برای حفظ و شکوفایی تنوع قومی، دینی و زبانی فضای مناسب برای رشد و برخورد اندیشه های گوناگون را نیز فراهم می آورد.
فرهنگ میانراهکار در یک محیط چندگرا و متنوع رشد میکند
خرد جمعى در یک محیط چندگرا و متنوع است که مجال رشد و یافتن راههاى بهتر را دارد. برترین راه دستیابی به زندگی بهتر برای شهروندان، همزیستی مسالمت آمیز و بدون تبعیض تمامی افراد یک جامعه است.برای دوام چندگرایی، خرد ورزی و تعامل، نخست بایستی ساز و کار یافتن میانراهکار و حل مسالمت آمیز و بدون خشونت اختلافات را یافت و بر پا کرد.
نبود ساخت و ساز مناسب برای حل و فصل اختلافات و رسیدن به میانراهکار یکی از بزرگترین موانع پیشرفت سیاسی و اجتماعی جامعه ایران است، از این رو است که فعالین سیاسی و مدنی میباید توسعه فرهنگ خشونت پرهیزی، دگر پذیری و گفتگو را به عنوان مهمترین رسالت خود تلقی کنند.باید به این امر واقف بود که اصل مبارزات مدنی هیچ وقت در سطح خیابان صورت نمی گیرد، شالوده مبارزه مدنی باید بر کمک به بلوغ فکری، توسعه پرسشگری انتقادی، رواج نو اندیشی در میان شهروندان و توسعه و ارتقا اخلاق مدنی و مسئولیت پذیری استوار باشد، آنگاه میتوان به بلوغ اخلاقی و پرورش و بالندگی جامعه مدنی و نهایتا مهار قدرت امید بست.
برای این کار باید دستور زبان اجتماعی جدیدی را تبیین و تدوین کرد که با تک اندیشی و تک گفتاری که نمودارهای قدرت مطلقه و خشونت عریان هستند مبارزه کند.
هم اکنون خشونتی که جامعه ایران و به خصوص اقلیتهای دینی، عقیدتی و قومی آن را گرفتار خود ساخته است فقط محدود به حوزه سیاست و قدرت نیست، بلکه در سطح فرهنگی و فکری هم، فشار، خفقان، خود سانسوری و تک پنداری ظرفیتهای جامعه و شهروندان را زمینگیر و تلف کرده است.مهمترین ویژگی جامعه مدنی، شفافیت سازی و پاسخ گویی نهادهای ملی و قدرت در مقابل ملت است. یکی از مهمترین جنبه های سیاست در یک جامعه پیشرفته، مهار قدرت و به کار گیری آن برای از میان برداشتن موانع پیش روی شهروندان برای دستیابی به سعادت است.
مراقبت از تنوع قومى از دیدگاه حقوق فردى
مراقبت از تنوع قومى در وحله نخست از دیدگاه حقوق فردى است که اهمیت دارد، سخن گفتن و آموزش به زبان مادری حق انسانی هر شهروند است، ورود به توافقهای اجتماعی نبایستی موجب خدشه دار شدن هویت قومی و فرهنگی بخشهایی از جامعه شود.
نبود آزادى و امنیت فردى موجب ایجاد هسته هاى تنش قومى می شود، از همین رو، باید پذیرفت که هیچ قرارداد اجتماعی که موجب پایمال شدن حقوق فردی و یا اجتماعی افراد شود پذیرفتنی نیست.
ایران کشوری است متشکل از اقوام مختلف، حکومت به عنوان ساختاری قراردادی میان شهروندان و فارغ از شکل آن (جمهوری، فدرال، مشروطه ،…) میباید متضمن آزادیهای فردی و اجتماعی بوده و با تمامی اشکال انحصار و تبعیض مبارزه کند. کلیت فرهنگی کشور وابسته به بالندگی تمامی بخشهای متنوع آن است، چیرگی فرهنگی و برتر دانستن گروهی بر گروه دیگر بی معنی، مضر و بی فایده است.
اکثریت قومی و زبانی در یک کشور ممکن است تغییر کند، همانگونه که در آمریکا مهاجران و اسپانیایی زبانها بر دیگر اقلیتها از لحاظ جمعیت پیشی گرفته اند. مرکز آمار آمریکا پیش بینی میکند که طی چند دهه آینده در آمریکا، سفید پوستان از لحاظ جمعیتی در اقلیت قرار خواهند گرفت.
تنوع قومى و زبانى در ایران یک فرصت است نه یک تهدید
شکل حکومت به تنهایی تضمین کننده بهروزی اقوام جامعه نیست، همانگونه که در تاریخ سرکوبترین و بسته ترین حکومتها ادعای فدرالیسم، سکولاریزم و یا جمهوری نیز داشته اند.
تمرکز ما میباید بر رفع موانع ترقی و بالندگی تک تک افراد جامعه، صرفنظر از جنسیت، قومیت و دین و سایر موارد متمایز کننده آنها باشد.
بنابراین به جای چانه زنی بر سر شکل حکومت، نخست باید برنامه مبارزه مدنی را بر پایه احقاق حقوق شهروندی، رفع تمامی اشکال تبعیض و انحصار و ضمانت برای پاسداری از حقوق تمامی اقلیتها قرار داد.
جدایی طلبی، برنامه ای برای بهروزی و ترقی جامعه نیست، در بسیاری از موارد تحقق آنچه که جدایی طلبان ادعا میکنند حاصلی جز بازتولید خودکامگی و انحصار در شکلی کوچکتر را نخواهد داشت.
جدایی طلبان هیچ برنامه ای برای از میان برداشتن چالشهایی که جامعه فرضی آنها پس از جدایی خواهد داشت ندارند، به عنوان نمونه حقوق زنان، اقلیتها و دگرباشان از گفتگوی آنان غایب است. این به معنی انکار ستمی که بر اقلیتها رفته است نیست، ولی راه رسیدن به سعادت از جاده جدایی طلبی نمیگذرد، باید با موانع ترقی تک تک افراد جامعه مبارزه کرد.
جامعه خوشبخت جامعه ای است که حق دسترسی همه شهروندان به بهروزی را پاس بدارد، کسانی که با پوشاندن لباس قومی و زبانی بر تن بخشی از جامعه و کوس جدایی زدن، نوید آینده بهتری را برای پیروان خود میدهند آن ها را گمراه می کنند.
از آن سوی کسانی که تلاش میکنند منکر وجود تنوع زبانی و قومی در جامعه ما شوند یا آنرا کمرنگ و بی اهمیت جلوه دهند نیز در عمل به رشد تکصدایی و ایجاد فاصله میان اقوام مختلف کمک میکنند.
تنوع قومی، زبانی و دینی بزرگترین سرمایه ایران است و مراقبت از آن و رشد و بالندگی تمامی اقوام و اقلیتها متضمن پیشرفت کشور می باشد.مبارزه تمامی فعالین سیاسی و اجتماعی باید بر برچیدن موانع ترقی و رشد تمامی افراد جامعه و اقوام تشکیل دهنده کشور استوار باشد.
راه نجات کشور توسط ایدئولوژیها و شخصیتها شکل نمیگیرد، این راه با کوشش اخلاقی همه شهروندان و گفتگو و همکاری تمامی فعالین اجتماعی و سیاسی است که ساخته میشود.
آنچه که موجب خوشبینی به آینده میشود روند رو به رشد آگاهی یابی میان نسل جوان ایران است. این روند آگاهی یابی است که موجب شده تا انقلاب دیروز به اندیشه انتقادی فردا تبدیل شود و خطاها و تجربه های نسلهای گذشته بتواند دستمایه ساختن فردایی بهتر برای کشورمان شود.