قیز قلعه سی در رودبار/ابراهیم رشیدی
در نزدیکی رودبار روی تخته سنگی در داخل سفیدرود بنایی قرار دارد که یکصدوده سال پیش یاسنت لویی رابینو در کتاب «ولایات دارالمرز ایران» نامش را قیزقلعه نوشته و کتب دیگر همین نام را تایید کردهاند و اهالی رودبار، دشتکان، رستمآباد و لویه همچنان به آن قیزقله میگویند ولی دفاتر رسمی ایران نام این بنا را بارها به قلعه دختر، لویه، زهره، طاهر و عزیزطالقان تغییر دادهاند که از میان این نامها، اسامی «زهره و طاهر» از داستانهای ترکی دوره سلجوقی اخذ شدهاند.
این بنا در ادبیات شفاهی منطقه نماد عشق به فرزند و خانواده است و برایش داستانها ساختهاند که اربابی برای حفاظت دخترش از خطر مارگزیدگی این بنا را ساخته و دخترش را در آن ساکن کرد. با فرض قبول این داستان درمییابیم که این بنا هرگز قلعه نبوده و قیزقَله یا قیزقالا به معنی اقامتگاه دختر است نه قلعه دختر. همچنین میدانیم که ساخت قلعه در ته دره و داخل رودهای خروشان امری غیرعادی است و خصوصا قلعههایی که نام قیزقلعه دارند همگی در ارتفاعات دست نیافتنی هستند و اینجا نمیتواند قلعه باشد.
کمی بالاتر از این بنا به سمت جنوب، روی تپهای سنگی مشرف به رودخانه، یک امامزاده، یک قلعه و یک گورستان وجود دارد که به آن هم قیزلار قلعهسی و گووور قلعهسی (قلعه گبر) میگویند. چنانکه از نام گبر پیداست شاید گورستان و قلعه متعلق به قبل از اسلام بوده و به جهت قداستش مردم اموات خود را در آن دفن کردهاند و یکی از دفن شدهها احترام ویژه یافته و امامزاده شده است. پس به احتمال قوی قیزقلعهسی واقعی این بنا خواهد بود و بنای داخل سفیدرود، قیزقالا به معنی اقامتگاهی برای دختران و زنان بوده است اما چرا؟
در باور ترکهای قدیم، آب موجد باروری زمین و زنان است. دختران بعد از نوشیدن از آب چشمه قیزلار بولاغی زیباتر شده حس زنانگی پیدا کرده زنان نازا روی سنگی در کنار یا درون رود میماندند تا باردار شوند و آن سنگ نماد علاقه به فرزندآوری بوده است. در داستان مربوط به آفرینش قوم قرقیز، چهل دختر بعد از اتراق در کنار نهر متوجه میشوند که باردارند و از شرم به خانه برنگشته در جنگلی وضع حمل میکنند و طایفه قیرخقیز (چهل دختر) یا همان قرقیز بوجود میآید و در داستان اوغوز نیز فرزندان اوغوز، از ترکیب آب و نور آفتاب بدنیا میآیند و بنای قیزقالای رودبار نیز در چارچوب این باور کهن مفهوم مییابد.