نقدی بر بیانیه اخیر جمعی از آزادیخواهان پان فارس
فاشیست ها روزگاری با یک دست لباس رسمی و یک «بازوبند صلیب شکسته» و تاکید بر نژاد برتر شناخته میشدند و از فاشیست نامیده شدن هراسی نداشتند! اما امروز پشت نقاب آزادی خواهی و به بهانهی دفاع از تمامیت ارضی و یکپارچگی ملی پنهان گشته و الگویی از فاشیسم را ساخته و پرداخته اند.
خردگریزی، بی عدالتی، سنت گرایی، خودبرتربینی مفرط، تحقیر و میل به جنگ دائمی با دیگر ملل واقوام و … از ویژگی های شاخص فاشیزم ملی گرایی فارس محور است که، این بیماری هر روز دور و بر ما درحال قوام و گسترش است.
مایه ی شرم و تعجب است که این جماعت در این قرن و عصر و در شرایطی که خود زیر پای صاحبان قدرت و حاکمیت در حال له شدن هست و برای رهایی از شرایط بنبست سیاسی فعلی، شدیداً نیازمند به یاری دیگر اقوام و ملل هستند، اینگونه بر طبل دیکتاتوری میکوبند!
بیانیه ی اخیر ماهیت پنهان این جماعت را بهتر از هر شرایط دیگری نمایان میسازد.
از حاکمیت پهلویها تا کنون ایران تحت رهبری پان فارسها و ایدئولوژی نژادی آنها، مسبب بی عدالتی اقتصادی و مرگ فرهنگی-زبانی میلیونها گویشور غیر فارس شده اند؛ مهاجرت میلیونها انسان و نابودی هزاران روستا و اعمال سیاستهای آسیمیلاسیون و فراموشی زبان مادری غیر فارسها و تحمیل و آموزش و تعلیم و تدریس و تغییر به زبان فارسی تنها بخش کوچکی از جنایات این قشر به اصطلاح آزادیخواه پان فارس به ظاهر وطنپرستِ خائن به وطن هست.
امروزه خطری که تمامیت ارضی و همچنین زبانهای محلی را در کشور تهدید میکند، گسترش رسانهها و برتر بودن زبان رسمی فارسی است. در رسانههای امروزی تنها زبانی که مورد استفاده قرار میگیرد، زبان رسمی(فارسی معیار) است. این اتفاق باعث شده که زبانهای محلی کم-کم دچار آسیب شده و به مرور زمان واژهها و ساخت اصلی خود را از دست بدهند و همچنین تجمیع ثروت و قدرت سیاسی در ید شهروندان فارس تبار است. به جرأت میتوان گفت که، در نهادهای حاکمیتی بالادستی و هسته ی مرکزی قدرت، به تناسب ملتها صندلیهای قدرت تقسیم نگردیده است؛ بلکه اگر نگوییم همهی صندلیها اما اکثریت مطلق با جریان فارس تباران است!
وحدت ملی با حاکمیت اجباری یک زبان ایجاد نمیگردد، بلکه متضمن وحدت ملی، میوه و خروجی و اجرای کامل عدالت فرهنگی- اجتماعی – اقتصادی و سیاسی در یک کشور است.
تحمیل زبان فارسی به شهروندان غیر فارس و بالا بردن آن در حد زبان ملی ومحروم نمودن دیگر گویشوران از «تحصیل به زبان مادری » برای ملل غیر فارس این کشور نه قابل قبول است ونه قابل پذیرش.
این تفکر یک تفکر ارتجاعی وفاشیستی و پان فارسیستی هست که با نام مثلا گروهی آزادیخواه! نوشته شده است.
سرازیر شدن ثروت و بودجهی کل کشور به چند استان فارس نشین و تخصیص بودجه برای ترویج و تبلیغ و آموزش فقط زبان فارسی چه در داخل و چه در خارج از کشور و بالعکس ممنوعیت دیگر گویشوران از «تدریس به زبان مادری» نمیتواند وحدت ملی را به ارمغان آورَد.
این فاشیست های پان فارسِ مدعی آزادیخواهی، شاید دیروز در قدرت بودند؛ اما امروز به هر دلیلی از بدنه حاکمیت رانده شده اند و چنانچه دوباره به قدرت برگردند و تریبونها – اسلحه – پول – کلید زندان و طناب دار دستشان باشد، هر کسی که با تک صدایی زبان فارسی مخالفت نمایند، بخاطر تحکیم وحدت ملی شان با زبان اسلحه یا طناب دار با او سخن میگویند یا پشت میله های زندان حبسش مینماند.
اینها باید بدانند که، اگر در میان دیگر اقوام و ملتهای غیرفارس، امروز سخن از استقلال یا تجزیه به میان می آید، قطعاً محصول معلول تفکرات پان فارسیستی هست.
سیاستهای زبانی و فرهنگی منعکس شده در بیانیه ی این جماعت به اصطلاح آزادیخواه پان فارس با حقوق شهروندی و اکثر قوانین بین المللی در تضاد آشکار است.
با «ماده 27 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب 1996 مجمع عمومی سازمان ملل متحد و همچنین ماده 30 کنوانسیون حقوق کودک 1989 مجمع عمومی سازمان ملل و ماده ۵۲ اعلامیه جهانی حقوق زبانی مصوب ۱۹۹٦ نیز به حمایت از زبان اقلیتها و تکالیف دولتها تاکید شده است. یکی از اسناد مهم دیگر که توسط یونسکو تهیه شده است، منشور زبان مادری است که مطابق آن همه شاگردان مدارس باید تحصیلات رسمی خود را به زبان مادری خویش آغاز کنند»؛ تناقض فاحشی دارد.
طاهر نقوی/ حقوقدان