شاید باور نکنید که محمدعلی فروغی پدر باستانگرایی ایران کتابی دست نویس دارد به نام « طغیان ارامنه ». اصل این کتاب در سازمان اسناد ملی ایران مضبوط می باشد و جای تعجب هست تا دی 1396در هیچ یک از کتب مربوط به بیوگرافی فروغی اشاره ای جدی به این کتاب نشده است. در شناسنامه این کتاب محل ثبت کتاب « کتابخانه دولت علیه ایران » به شماره 2987 درج شده است. بجز اسم کتاب و نویسنده آن یعنی « محمدعلی ذکاءالملک » متاسفانه هیچ اطلاعاتی از تاریخ تحریر، اسم محرر و غیره ثبت نشده است. در باب اینکه این کتاب توسط محمدعلی فروغی نوشته شده یا نه گفتنی است که روز پنجم آبان 1286 محمدعلي شاه قاجار طي حكمي محمدعلي فروغي را به رياست مدرسه علوم سياسي، منصوب كرد. در اين انتصاب به فروغي لقب « ذكاءالملك » داده شد لقبی که قبلا از آن پدر فروغی بود. بنابران بی هیچ شکی نویسنده کتاب محمدعلی فروغی می باشد.
فروغی علاقمند ترجمه مطالب علوم سیاسی و تاریخ از زبانهای فرانسه و انگلیسی بود و سپس در مدرسه علوم سیاسی به معلمی آنجا نائل شد و کتاب های ثروت ملل و تاریخ ملل مشرق را در خلال تدریس در مدرسه علوم سیاسی تالیف کرد.
اوج منصبهای وی پس از انقلاب مشروطه و تاسیس پارلمان در ایران شروع شد و به وکالت و حتی پست عضویت در هیئت رئیسه مجلس هم رسید. وی در دوران پس از جنگ جهانی اول، عضو هیئت اعزامی ایران به کنفرانس صلح پاریس (۱۹۱۹) بود کنفرانسی که گرچه ایران به آن را داده نشد ولی شاید فشار نظرات فروغی بود که سبب شد ایران نیز همراستا با عثمانی در مقابل عناصر افراطی ارمنی– آسوری برای تشکیل مملکت آسوری و ارمنی در خاک دو کشور موضع تندی بگیرد. خاطرات و نوشته های وی از این سفر پرماجرای بی¬نتیجه برای درخواستهای اغراقانه ایران در سال 1398 در تهران چاپ شد.
وی در انقراض دولت قاجاریه و انتقال آن به پهلوی نقش کلیدی داشت و در ترسیم افق ملی گرایی باستان در ایران دوره پهلوی نقش بی بدیلی داشت. فروغی اندیشه پرداز سلطنت پهلوی بود. نطق فروغی در مراسم تاجگذاری رضا خان، تمامی عناصر شووینیسم شاهنشاهی و باستان گرایی را، که بعدها توسط پیروان و شاگردان فروغی پرداخت شد، در بر داشت. او در نطق خود رضاخان میرپنج را پادشاهی پاک زاد و ایران نژاد و وارث تاج و تخت کیان و ناجی ایران و احیاءگر شاهنشاهی باستان و غیره و غیره خواندهمه این اقدامات یک هدف داشت؛ ترویج اندیشه و روانشناسی مبنی بر ضرورت ایجاد یک حکومت مقتدر و متمرکز که در شاه نه انسانی مانند سایر انسان ها، بلکه ابر مرد و حتی”نیمه خدا” است متجلی است. زیرا، تنها چنین شاهی است که می تواند به عنوان یک دیکتاتور مطلق العنان بر تودۀ عوام فرمان راند و سلطۀ سیاسی- فرهنگی نو استعمار را تأمین کند.فروغی شخصا چنین باوری داشت و شکل حکومتی پادشاهی را تنها فرم مناسب با فرهنگ و روان ایرانی جماعت می دانست. در خرداد سال 1306 رضاشاه وی را با سمت سفیر کبیر ایران در ترکیه رهسپار آنکارا کرد و مقدمات دوستی نزدیک رضاشاه با آتاتورک را برپا نمود. با اقدامات وی روابط استراتژیک دو دولت برپا گردید و همکاریهایی نظیر سرکوب سیمیتقو، محدود کردن فعالیتهای مخرب ارامنه داشناک، سرکوب شورش احسان پاشا در آغری و خلاصه همکاریهای مرزی انجام شد.
بطورخلاصه می توان گفت وی نرم افزار و برپاکننده باستانگرایی، سره نویسی، شاهنامه گرایی، معادل سازی کلمه در زبان فارسی و بانی روابط براساس تفاهم و منافع ملی ایران و ترکیه می باشد. تمایلات ضد ترکی وی نیز که اظهر من الشمس است.
فروغی علت اصلی نوشتن این کتاب را پاسخ به سوالی « در باب اینکه آیا طغیان ارامنه بخودی خود واقع شده یا نه؟ » قید کرده که مقدمات آن را از روزنامه های خارجی از هشت سال قبل تحریر کتاب آغاز نموده است. فروغی از بررسی ماوقع اتفاقات شورش عثمانی و بیان اینکه « من همیشه ارامنه آسیا را مردمان خوب، مطیع، طالب امنیت و باهوش و عاقل دیده¬ام» به نتایج درخور توجه می رسد و آن اینکه : « طرح طغیان ارامنه در بعض از کلوبها و در گوشه بعضی از انجمنهای پلتیکی لندن ریخته می شود و بعد از آن برحسب فرمایش مخصوص به محل و مقصد معین خود فرستاده می شود». وی از عناصر نادان داخلی عثمانی هم گلایه می کند که با انگلیس همداستان شده و برطبق نظریات انگلستان رفورمهایی در مملکت انجام می دهند. رفورم مورد نظر فروفی قانون مشهور مدحت پاشا بوده که در اصل تقلیدی از پارلمان انگلی بوده که از روی نادانی در عثمانی قبول شده بود. وی همچنین از سلطان عبدالحمید که با لغو این قانون به ظاهر حقوق بشری، نقشه انگلیسها را نقش بر آب کرده بود تمجید می کند.
دکتر توحید ملک زاده