چندی پیش انتشار یک عکس توسط یک مهاجر ساکن ترکیه در فضای مجازی، به سوژه خبری برخی از رسانهها تبدیل شد. ماجرا از این قرار بوده که مغازهداری در شهر دنیزلی ترکیه با چسباندن پوستری به درب مغازه خود ورود اتباع افغانستان، سوریه و ایران به مغازه را ممنوع و در صورت عدم توجه، شخص را به کُتک زدن تهدید کرده بود. نهایتا در عرض مدت کوتاهی مغازهدار ۲۳ ساله توسط پلیس بازداشت و بازجویی شد و پوستر مذکور برداشته شد. فضای مجازی اما پُر شد از پیامهای اعلام حمایت از مهاجران و پناهجویان ایرانی و افغان و سوری و تلوزیون و خبرگزاریهای دولتی ترکیه هم ماجرا را پوشش خبری دادند. روشنفکران و اساتید دانشگاهی بسیاری از طریق فضای مجازی عمل صورت گرفته را شماتت کرده و به دلجویی از پناهجویانی که مورد بیاحترامی واقع شده بودند پرداختند. رسانههای فارسی زبان حکومتی و غیر حکومتی ایرانی هم به پوشش اخبار حادثه پرداختند. پوشش خبری رویداد در رسانههای فارسی زبان عموما مانند تصور اشتباه و غالب مردم کوچه و بازار بر اساس نگاه از بالا به ترکیه انجام پذیرفت. برای مثال جملاتی از قبیل اینکه توریستهای ایرانی اصلیترین عامل پیشرفت اقتصادی ترکیه هستند و اگر پول ایرانیان نباشد اقتصاد ترکیه فلج خواهد شد را میشد در متن اخبار دید. ادعاهایی که هیچگاه با دادههای آماری نه تنها سنخیتی ندارد حتی قرابتی هم نداشته است اما غالب ادبیات ایرانیان در مواجهه با ترکیه را تشکیل میدهد. نشر فارسی چنین اخباری برای تحریک دوباره ترکیهستیزی و دیگری ستیزی کافی بود و برای مثال کسی به اینکه شهر کوچک دنیزلی آن هم در این وقت سال مقصد تقریباً هیچ توریست ایرانی نیست نیاندیشید…
رسانهای شدن چنین رویدادی مرا بران داشت تا مقایسهای خلاصهوار بین ایران و ترکیه در مواجهه با مساله پناهجویان و مهاجران ساکن این دو کشور داشته باشم. هر دو کشور ایران و ترکیه به لحاض موقعیت جغرافیایی و همسایگی با کشورهای جنگ زده میزبان میلیونها مهاجر و آواره بودهاند. آوارهگانی که بعضاً سالهای سال در این کشورها زندگی کردهاند و به بخشی از واقعیت ترکیب جمعیتی کشورهای میزبان تبدیل شدهاند. حاکمیت هر دو کشور ایران و ترکیه از سیاستهای خود در قبال این میهمانهای ناخوانده دفاع کردهو تلاش شده آن را به عنوان بخشی از پرستیژ بینالمللی خود نشان دهند. اما این کجا و آن کجا؟!
کارگر جنگی عاقبت شوم مهاجران گریخته از جنگ
با روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران و طرح شعارهایی مثل “مسلمان، برادر مسلمان” و “اسلام مرز ندارد”، چشمانداز امیدوارکنندهای پیش روی مهاجران افغان که عازم ایران بودند قرار داد. مهاجرانی که پس از ورود سپاه چهلم ارتش شوروی سابق در دسامبر ۱۹۷۹ و بعدها با شدت گرفتن جنگ طالبان راهی جز مهاجرت به ایران و پاکستان نداشتند.
اما واقعیت چیز دیگری از آب درآمد. جنگ هشت ساله ایران و عراق و مشکلات اقتصادی و هرج و مرج ناشی از آن خیلی زودتر از آنچه پیشبینی میشد ایرانیان را نسبت به همزبانان همسایه بدبین کرد. فشار فقر و بیکاری هر روز بیش از پیش مهاجران افغان را در مظان اتهام قرار داد. در مقابل مهاجران که نه راه پس داشتند و نه راه پیش برای رفع این نگاه بدبینانه تا میتوانستند فداکاری به خرج دادند. مهاجرانی که از جنگ و خونریزی آواره کشور همسایه شده بودند این بار راهی جنگ دیگری شده بودند، جنگ هشت ساله ایران و عراق. مقامهای ایرانی تعداد کشته شدگان تبعه افغانستان در جنگ عراق را بیش از دو هزار نفر اعلام کردند. صدها نفر دیگر نیز با شرکت داوطلبانه در جبهههای جنگ مجروح و معلول شدند.
امروز هم جمهوری اسلامی از سربازان افغان در قالب لشکر فاطمیون برای پیشبرد اهداف نظامی خود در سوریه استفاده میکند. برابر آمار منتشر شده ۲ هزار نفر از افغانهای فاطمیون در سوریه کشته و ۸ هزار نفر دیگر نیز زخمی شدهاند. این فداکاری ها اما همیشه در ایران بدون پاسخ ماند و مهاجران افغانستان در طول چهار دهه گذشته موفق به حل ابتداییترین احتیاجات خود در ایران نشدند. بر اساس آمار مدیریت کل اتباع سازمان تأمین اجتماعی ایران یک میلیون و ۷۵۰ هزار اتباع خارجی دارای اقامت در ایران سکونت دارند. اما آمار غیررسمی جمعیت اتباع خارجی ساکن در کشور ۳ تا ۵ میلیون نفر تخمین زده میشود. اولین نتیجهگیری که میتوان از این ارقام گرفت این است که عمده مهاجران ساکن در ایران بدون هیچ مدریت مشخصی رها شدهاند. به طور طبیعی با جمعیتی میلیونی مواجه هستیم که از ابتداییترین امکانات درمانی، آموزشی و تامین اجتماعی بیبهره هستند چرا که گام نخست اعمال سیاستهای حمایتی ثبت و به رسمیت شناختن مهاجران است. برابر اعلام مراجع مربوطه بیش از ۹۵ درصد جمعیت مهاجران در ایران را اتباع افغانستان تشکیل میدهد. برای سهولت مقایسه سیاستهای دو کشور ایران و ترکیه در قبال مهاجران سری به عملکرد حکومت آنکارا در موارد مشابه خواهم زد.
جمعیت پناهجویان ساکن در ترکیه
با آغاز جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱ سیل مهاجران سوری به طرف همسایه شمالی خود شروع شد. وضعیت اقتصادی ضعیف و عدم مصاعدت دیگر همسایهها باعث شد ترکیه اولین ترجیح جنگزدههای سوری باشد. بر اساس آمار در ژانویه ۲۰۱۸ بیش از چهار میلیون و سیصد هزار نفر پناهجو از کشورهای مختلف در ترکیه ساکن هستند. اگرچه چیزی حدود سه و نیم میلیون این تعداد را پناهندههای سوری تشکیل میدهد ولی پناهجویان افغانستان، عراق، پاکستان و البته ایران نیز آمار قابل توجهی از این تعداد را تشکیل میدهند. طبق آمار منتشر شده 35هزار پناهجوی ایرانی در ترکیه اقامت میکنند. اگرچه ترکیه از سیستم منسجم و شفاف سرشماری برخوردار است اما میتوان پیشبینی کرد که به هر حال تعدادی نیز خارج از حلقه سرشماری شده بوده باشند و مجموع جمعیت مهاجران ساکن در کشور را بیشتر از این آمار و ارقام فرض کرد.
ترکیه در سالهای اخیر حضور نظامی محدود و شفافی در مرزهای جنوبی خود، در خاک سوریه داشته است. با این حال طرح احتمال استفاده ارتش ترکیه از پناهجویان (به هر شکل ممکن) در سوریه بیشتر شبیه به یک لطیفه مینماید تا حتی یک ادعا؛ پس مقایسه ترکیه و ایران از نظر استفاده از مهاجران به عنوان نیروی نظامی عملاَ وجود ندارد.
از طرف دیگر دشواریهای امنیتی که خصوصاً مهاجران سوری برای ترکیه ایجاد کردهاند هیچ گاه باعث تغییر رویکرد حمایتی دولت از پناهجویان نشد. برای درک بهتر فرض کنید اگر یک تبعه افغانستانی ساکن ایران در عملیات ترور و یا خرابکارانهای حضور میداشت، رویکرد دولت جمهوری اسلامی ایران چگونه میتوانست باشد؟
این در حالی است که به کرات حضور اتباع سوریه در عملیاتهای تروریستی در خاک ترکیه اثبات شد ولی اینها باعث تغییر رویکرد عمومی دولت در برابر مهاجران سوری نشد. اکنون با کمی فاصله از راهروهای سیاسی به بررسی مقایسه موضوع در بدنه اجتماع خواهم پرداخت.
جایگاه اجتماعی مهاجران
گام نخست کسب مقبولیت اجتماعی در دنیای امروز به رسمیت شناخته شدن هویت فردی و جمعی در جامعهی مبدا است. بدین منظور باید ابتدا به ساکن جایگاه شهروندی شما در جامعهای که حضور دارید تعریف شده و مشخص باشد. با بررسی سیستم ثبت احوال ایران میتوان دریافت که یک مهاجر از همان پله اول با چه مصائبی دست به گریبان است. فقط درصد محدودی از مهاجران (عموماً افغانستانی) ساکن ایران دارای برگه اقامت رسمی هستند و بقه در هیچ جایی از سیستم به ثبت نرسیدهاند. پس به طور طبیعی در مسائلی چون بیمه درمانی، آموزش، کار و … دچار مشکل جدی هستند. هرچند اگر هم ثبت شده باشند ظرفیت خدمات اجتماعی ایران محدود و از استانداردهای بسیار پایینی برخوردار است.
سابقه اخبار رفتار تبعیضآمیز و نژادپرستانه با مهاجران افغان در ایران به قدمت حضور آنها در این کشور است. در سالهای اخیر اخبار متعددی از ممنوعیت اقامت و اخراج اتباع افغانستانی از شهر و استانی خاص با حکم حکومتی تا عدم ثبتنام آنان در مدارس انتشار یافته است. دردسرهای ثبت ازدواج اتباع خارجی با شهروندان ایرانی نیز یکی دیگر از دشواریهای زندگی یک مهاجر افغانستان در ایران است. علاوه بر اینها آتش کینه و بیگانهستیزی بعضی اوقات آن قدر داغ میشود که بلای جان این مهاجران خسته از خشونت میشود. در آخرین موردی که خبررسانی شد تیر ماه ۱۳۹۱ بر اساس شایعهای در یزد خانههای مهاجران توسط مردم شهر به آتش کشیده شد. اگرچه فرهنگ دیگر ستیزی و خشونت طلبانه در ایران محدود به مهاجران افغانستان نبوده ولی گستره این حجم از خشونت بر علیه گروهی خاص در سالهای اخیر عموما دامان مهاجران افغان را گرفته است. علاوه بر این دیدن بنرها و پوسترهای با محتوای نژادپرستانه بر علیه اتباع خارجی و عربها و ترکهای ایران هم سابقهی طولانی دارد که ذکر تک به تک آن از حوصله این متن خارج است.
اما اگر به عملکرد یک ساندویچ فروشی در شهر دنیزلی ترکیه بازگردیم میتوان به نمونههای مشابه در ایران برخورد. با این تفاوت که ممنوعیت فروش مواد غذایی به اتباع خارجی(افغانستان) در ایران نه از طرف یک فروشنده کوچک که با دستورالعمل حکومتی به اجرا درآمد. مدیرکل اتباع و مهاجران خارجی استانداری فارس در سال ۱۳۹۱ طی بخشنامهای فروشگاههای اغذیه فروشی استان را از فروش مواد غذایی به اتباع خارجی منع کرد. پس از رسانهای شدن ماجرا مسئول مربوطه نه تنها دستور مذکور را لغو نکرد بلکه آن را اقدامی در راستای جلوگیری از بیماریهای واگیردار عنوان و از آن دفاع کرد.
در مقابل اما پلیس ترکیه فرد خاطی را بازداشت و بازجویی کرد، فعالان مدنی ترکیه در چشم به هم زدنی اقدام فردی و محدود این فروشنده را محکوم کردند ولی در مقابل هیچ صدای فراگیری از دولت و جامعه ایران در خصوص نژادپرستی سیستماتیک چندین و چند ساله به گوش نرسید. در مورد مثال ترکیه رسانهها و افکار عمومی این کشور هیچگاه انگشت اتهام را به سوی مردم و حتی کشور ایران دراز نکردند. کسی در ترکیه علت حضور صدها هزار پناهجوی ایرانی در کشورشان و برخورداری از امکانات تحصیل و درمان رایگان را نپرسید ولی در مقابل رسانههای فارسیزبان دولت و ملت ترکیه را به نژادپرستی متهم کردند. حتی رسانههایی که از جور حکومت جمهوری اسلامی ایران راهی ترکیه شدهاند و خیلیهایشان در آنجا فرصت تولد و رشد پیدا کردند نیز هیچ تلاشی برای روشن شدن ماجرا در نظر مخاطبان فارسیزبان نکردند…
انستیتوی مطالعاتی تبریز