میتینگ بروکسل اهداف و دست آوردهایش!؟
مقدمه:
از همان فردای به قدرت رسیدن دارو دسته مرتجع و وابسته خمینی و شکل گیری دولتی بنام جمهوری اسلامی، مخالفت با آن نیز آغاز گردید.
ابتدا ملتهای غیر فارس و بویژه سنی ها با حاکمیت به مخالفت پرداختند چرا که عملا در قانون اساسی، زبان و تاریخ فارس و مذهب شیعه، رسمی و غیر فارس زبانها و نیز غیر شیعیان عملا شهروندان غیر رسمی شناخته شده بودند!
به همین خاطر اولین جرقه های مقاومت و مبارزه در برابر رژیم از آزربایجان، کردستان، اهواز و ترکمن صحرا زده شد. اما به مرور و با بر ملاشدن چهره واقعی و نیز عملکرد فوق ارتجاعی رژیم، دیگر اقشار و طبقات جامعه نیز وارد میدان مبارزه شدند.
مقاومت خونین ملتها در طی 45 سال، به یمن فداکاری و رشادهایشان ، نه تنها فروکش نکرد، بلکه هر بار بزرگتر و رادیکالتر از قبل سر بر آورد. قیامهائی که هر کدام لرزه بر اندام رژیم و مزدورانش افکند.
چند ماه قبل نیز ملتهای به جان آمده از ظلم و ستم رژیم، مرگ دختری را بهانه کرده و آتش قیام جدیدی را شعله ور ساختند. قیامی که متاسفانه همانند انقلاب بهمن از مسیرش منحرف شد.!
یکی از رهبران کومله (علیزاده) بعد از شکل گیری اعتراضات خیابانی، در مصاحبه تلویزیونی اعتراف کرد که تمامی اتفاقاتی که به بهانه مرگ مشکوک مهسا امینی رخ داده با برنامه ریزی و مدیریت آنها بوده!؟
دولتهای غربی و مدیاهایشان نیز طی این مدت سنگ تمام گذاشته و علاوه بر حمایت تمام قد از مخالفان!!؟؟، همه نوع کمک و پشتیبانی از شکل گیری تجمعات را نیز در دستور کار خود قرار دادند ، تیتر اول همه روزنامه ها و تلویزیونهایشان نیز مربوط به رویدادهای زندانی بنام ایران شد!؟.
حمایت همه جانبه دولتمردان غربی و نیز شکل گیری تظاهراتهای چند ده هزار نفری بویژه در برلین ، امر را بر مخالفان رژیم مشتبه ساخت که سرنگونی جمهوری اسلامی حتمی و نزدیک میباشد. و تنها کمبود و مشکلی که باقی مانده ارائه آلترناتیویی است که مورد حمایت غربیها باشد.
احزاب و جریانات اصلی در بین اپوزیسیون، تلاش کردند تا تمامی مخالفان را زیر یک چتر جمع کرده و نشان دهند که آمادگی جایگزین شدن را دارند اما موفق نشده و خط همه با هم شکست خورد!؟.
به همین خاطر و با توصیه برخی دولتهای تاثیر گذار، قرار شد چند طیف تشکیل و به سازماندهی خود و مردم بپردازند. مجاهدین و سلطنت طلبان زودتر از دیگر طیفها دست به کار شدند.
مجاهدین با دلگرمی از حمایت همه جانبه بخش پرنفوذ غرب و بویژه امریکا و انگلیس (حمایت بیش از 160 نماینده سنا و پارلمان امریکا و نیز بیش از 250 نفر از نمایندگان مجلسین عوام و اعیان انگلستان) شورای ملی خود را به عنوان تنها آلترناتیو معرفی و با ارائه طرح 10ماده ای تلاش کرد تا خود را جریانی دمکرات و کثرت گرا نشان دهد!؟
رضا پهلوی خوب میدانست که در رقابت با مجاهدین نه حمایت آنچنانی غرب را دارد و نه توان سازماندهی و مدیریت مجاهدین را به همین علت دست به دامن سلبرتیها شد تا شاید از محبوبیت آنها استفاده و با همراه کردن اکثریت جامعه با خود علاوه بر حمایت بخشهائی از بدنه دولتهای غربی بخش غالب را نیز جذب نموده و خود را به عنوان تنها نیروی جایگزین معرفی نماید.
منشور به اصطلاح مهسا نیز برنامه ای بود در مقابل طرح ده ماده ای رجوی تا نشان دهد که آنها نیز برای فردای سرنگونی دارای برنامه میباشند.
اما ماهیت ارتجاعی و فاشیستی هواداران سلطنت با توهین به ملیتها، چپ و مجاهدین و نیز تاکید بر سلطنت و هژمونی رضا پهلوی، باعث گردید بسیاری از جریانها از نزدیکی و همکاری با آنها خودداری کنند.
رونمائی از سر شکنجه گر ساواک و حمایت تمام قد هواداران رضا پهلوی از وی و اعدام و شکنجه مخالفان توسط ساواک، تیر خلاصی بود بر پیکر طیف سلطنت طلب که گمان میکرد میتواند با فریب مردم و تحریف تاریخ بار دیگر نظام پادشاهی را احیا نماید.
در حالی که جریانهای مدعی رهبری، برای جلب نظر دولتهای خارجی به تخریب هم و بزرگنمائی از خود مشغول بودند، جمهوری اسلامی با سرکوب اعتراضات داخل، در یک ضد حمله غافلگیرانه با عربستان، امارات و بحرین مناسبات دیپلماتیک برقرار کرد.
سه دولتی که بیشترین کمکهای مادی را از مخالفان رژیم کرده و با صرف میلیونها دلار رسانه ای همانند ایران انترنشنال را راه اندازی کرده بودند که بی هیچ شک و شبهه ای بیشترین تاثیر را در شکل گیری اعتراضات و مدیریت آن داشت.!؟
تغییر سیاست غرب در مقابل رژیم
دولتهای غربی که از همان آغاز اعتراضات خیابانی تمام قد از آن حمایت میکردند، به مرور و با گذشت زمان کم کم سیاست خود را تغییر داده و لحن ملایمتری را بکار میبرند. برای درک چرائی تغییر رفتار دولتهای غربی میتوان دلایل زیادی را برشمرد که مهمترین آنها عبارتند از:
1-بخش عمده سیاستگزاران غربی بر این باورند که رژیم بهترین حافظ منافع آنها میباشد!
2-غرب هنوز نیروی جایگزینی را که بتواند در نبود جمهوری اسلامی منافع آنها را تامیین نماید نیافته!
3- ترس از استقلال ملتها و عدم کنترل و مدیریت آن!
5- اختلاف و چند دستگی در بین اپوزیسیون ایرانگرا !
6- عدم همراهی اکثر ملتهای ساکن در زندانی بنام ایران با به اصطلاح انقلاب مهسا!
7- جنگ اوکراین: غرب که فکر میکرد روسیه را در تله از پیش ساخته شده گرفتار کرده و در مدت کوتاهی توان نظامی و اقتصادی آن را متلاشی و با دامن زدن به نارضایتی مردم میتواند روسیه را فلج کرده و مطیع خود گرداند . با گذشت یک سال از آغاز جنگ متوجه گردید که بر خلاف آنچه که می اندیشید، این اروپا هست که دچار مشکلات اقتصادی، سیاسی و امنیتی شده!؟ ، طبعا در چنین شرایطی جنگ و درگیری در خاورمیانه میتواند طبعات زیانبارتری داشته باشد.
میتینگ بروکسل!
درست درهمین ایام و در حالی که دامنه اعتراضات ایرانیان در اروپا و آمریکا روز به روز کمتر میشود. به یکباره جریانی در حرکت ملی شکل گرفت که معتقد بود، بهترین زمان برای ارائه قدرتی بنام ملتهای غیر فارس به عنوان سنتز فراهم شده.
به همین خاطر با گردهم آوردن تعدادی از فعالان ملی در واتس آپ، استارت تظاهرات بزرگی در بروکسل زده شد. گردهمائی که در صورت جذب حداکثری ترکان ( آزربایجان جنوبی ، ترکمنها، قشقائیها ، ترکهای خراسان ) و نیز همراهی ترک های ترکیه و ترکان آزربایجان شمالی و دعوت از اعراب اهواز، بلوچها و… و به میدان آوردن کمیت و کیفیت مورد قبول، میتوانست هژمونی احزاب سراسری را شکسته و با نشان دادن توان و قدرت احزاب ملی ،دولتهای تاثیر گذار را به تغییر استراتژی مجبور سازد.!
طراحان این برنامه با استفاده از تمامی امکانات( تلویزیونهای ماهواره ای، تلویزیونهای انترنتی، واتس آپ، کلاب هاوس، تلگرام و…) طی حدود دو ماه فعالیت شبانه روزی تلاش کردند تا با جذب حداکثری فعالان ملی و نیز همراه کردن احزاب و سازمانها و جلب حمایت برخی چهره های شاخص حرکت در داخل این میتینگ را تبدیل به نمایش قدرت نمایند.
هرچند محوریت این حرکت با 4 حزب و سازمان ( حزب مرکز، حزب دمکرات، آذوح و دیرنیش) بود. اما به مرور حمایت و همراهی تقریبا اکثر احزاب وسازمانها را بدست آورد :
1- گاموح
2- گایب
3- گاماج ( احمد اوبالی)
4- فرقه دمکرات
5- قورتولوش حرکاتی
علاوه بر این احزاب، شخصیتهای شناخته شده ای همچون مهندس راشدی، عظیمی قدیم و … نیز از آن پشتیبانی کردند .
این شور و هیجان وقتی به اوج رسید که برخی چهره ها ، احزاب و مدیاهای آزربایجان شمالی نیز از این تجمع حمایت کرده و شرکت در آن را وظیفه ملی قلمداد کردند!؟.
طبعا چنین شور و شوقی( باور به برگزاری میتینگ با کیفیت و کمیت بالا) سبب گردید تا فعالان ملی به این باور، بیش از گذشته ایمان بیاورند که هیچ تحول بنیادینی در زندانی بنام ایران بدون مشارکت ملت تورک آزربایجان( احزاب و سازمانهای ملی!!؟) ممکن نمی باشد و گمان کردند بعد از نمایش قدرت غرب نیز مجبور به پذیرش آن خواهد بود!.
نقاط قوت و ضعف میتینگ بروکسل:
الف- نقاط قوت:
- بعد از جلسه آمستردام، این میتینگ بزرگترین گردهمائی آزربایجانیها در اروپا بود.!
- شعارهای کاملا ملی و انعکاس خواست فعالان داخل بود. به همین علت قابل تقدیر میباشد.
- عدم دعوت از گروههای ایرانگرا و احزاب تروریست از دیگر نقاط قوت این میتینگ بود!
- شرکت حداکثری احزاب موجود در حرکت ملی با وجود اختلاف سلیقه هایشان نیز قابل تقدیر و امیدوار کننده و از نقاط مثبت این تجمع بشمار می آید.!
- تبلیغات مشترک و نیز انعکاس خبر نیز دیگر دست آورد مثبت این تجمع میباشد.
ب-نقاط ضعف :
- بی نظمی و نبود هدایتگران حرفه ای : اگر مسئولان تظاهرات، شرکت کنندگان را همانند رژه ارتشیها ردیف بندی کرده و در هر ردیف 4 نفر را با فاصله 3 متری سازماندهی میکردند هم جمعیت زیاد دیده می شد و هم تماشاگران را به تحسین وامیداشت.
- اگر چند نفر مسئول و هماهنگ کننده شعارها بوده و همزمان تمامی تظاهرکنندگان یکصدا شعار میدادند تاثیر گذاری بیشتری داشت.
- اگرحداقل به 3 نفر فیلم بردار حرفه ای مسئولیت داده می شد که از تظاهرات فیلم تهیه کرده و ارتباط مستقیم با تلویزیونها را هماهنگ کنند شاهد صحنه های غیر حرفه ای نبودیم.
- انتخاب روز تعطیل و نبود نمایندگان کشورهای اروپائی از مهمترین نقطه ضعف این میتینگ بود.
نقد میتینگ:
از فردای به حاکمیت رسانده شدن رژیم ، موج مهاجرت و پناهندگی آغاز و تا به امروز همچنان ادامه دارد . هرچند آمار دقیقی از تعداد پناهندگان در دست نمیباشد اما هر از چند گاهی برخی موسسه ها و یا مسئولان آمارهائی ارائه میدهند، برای نمونه:
دبیرخانه شورای عالی امور ایرانیان!! خارج از کشور (1) در سال 1399 تعداد کل ایرانیان!! خارج کشور را 4037،258 برآورد کرد. در حالی که دو سال قبلتر یعنی 1397 مجید حلاج زاده (2)، دبیرکل شورای عالی امور ایرانیان!! خارج از کشور این تعداد را ۷ میلیون اعلان کرده بود. و البته مخالفان نیز این رقم را تا ده میلیون بالا میبرند.
در آماری که شورای عالی امور ایرانیان!! ارائه داده اروپا بعد از امریکا بیشترین مهاجرین را دارد(1184552) ، حال آنکه این رقم مطمئنا بیش از دو میلیون میباشد.
اگر رقم دو میلیون را که به واقعیت نزدیک تر است را مبنا قرار داده و ادعای فعالان ملی را که معتقدند در زندانی بنام ایران بیش از 40میلیون تورک زندگی میکنند را قبول نمائیم ، ( تقریبا نصف جمعیت) پس با این حساب میبایستی نصف مهاجران و پناهندگان تورک آزربایجانی، قشقائی و تورکمن باشند ، یعنی 1 میلیون نفر.
ایرانگراها با بکار گیری تمامی امکانات اهدائی بعد از گذشت 45 سال توانستند تظاهرات بزرگی را در برلین سازماندهی نمایند که با اغراق و بزرگنمائی 100 هزار تن اعلام شد. که تقریبا 5 درصد را شامل میگردد. به عبارتی کسانی که خود را آلترناتیو معرفی نموده و ادعای حمایت مردمی را دارند و همانند رضا پهلوی مدام از صندوق رای و اراده آزاد شهروندان دم میزند. در آزادترین کشورها و در بین 2 میلیونی که همه مخالف رژیم میباشند تنها توانستند 5 در صد مردم را جذب نمایند ( در بهترین شرایط و تمامی جریانات و نه یک سازمان و یا شخص!؟).
بر خلاف باور و تصور بسیاری و بویژه مسئولان و دست اندرکاران مراسم، تعدادشرکت کننده در میتینگ بروکسل بسیار کم بود (250-300نفر)، حجم بالای تبلیغات، دو ماه زمان و نیز حمایت اکثر احزاب و سازمانهای حرکت ملی این تصور را بوجود آورده بود که حتما تعداد شرکت کننده بسیار بیشتر از این خواهد بود اما نشد.!!؟؟
در حالی که انتظار میرفت بعد از مراسم، نشستی برگزار گردد تا علاوه بر تقدیر و تشکر از مسئولان مراسم، نقاط ضعف آن و علل ناکامی احزاب ملی در جذب ملت آن هم در کشورهای تقریبا دمکراتیک بررسی گردد. به یکباره شاهد جلسه ای در کلاب هاوس بودیم که با بزرگنمائی چنان مراسم را به تصویر کشیدند که انگار حماسه ای خلق شده!
حال آنکه واقعیت هر چند تلخ، چیز دیگری است. متاسفانه جوامع استبداد زده و اندیشه های مطلق گرایانه هر شکستی را پیروزی دانسته و اگر مجبور گردند اعتراف نمایند که خطائی صورت گرفته آن را بر گردن دشمن و خائنین می اندازند.
برای نمونه مجاهدین خلق با عملیات موسوم به فروغ جاویدان هزاران تن از بهترین و زبده ترین نیروهایش را از دست داده و استراتژی ارتش رهائی بخش و مبارزه مسلحانه اش با شکستی خونین مواجه گردید اما با گذشت سالیان هنوز نیز آن را نقطه عطف و پیروزی میداند.
و یا هنوز هم اکثر سازمانهای سیاسی ایرانگرا نمی خواهند قبول کنند که در شناخت ماهیت و توانائی رژیم دچار خطا شده اند، حال آنکه در طی 45 سال حاکمیت فاشیستی- راسیستی رژیم، این احزاب و سازمانها بودند که از یک جریان اجتماعی به محفلهای شبهه روشنفکری جدای از مردم تبدیل شده اند که حتی توان اداره محفل خود را نیز ندارند چه برسد به اداره و رهبری جامعه!؟
حرکت ملی نیز میبایستی با نقد عملکرد و تغییر در گفتمان و تاکتیکهایش خود را از بن بست و دور تسلسل نجات دهد.
- در حالی که ملتمان در داخل به فراخوانهای احزاب و سازمانها پاسخ نداده و با عدم همراهی با آنها نشان دادند که عملکرد آنها را قبول ندارند!.
- در حالی که حتی در ترکیه که ایرانگراها میتوانند با بسیج چند صد نفری تجمع برگزار نمایند، احزاب آزربایجان توان چنین کاری را ندارند!
- در حالی که در اروپا با وجود حداقل یک میلیون تورک آزربایجانی و میلیونها تورک ترکیه امکان برگزاری تظاهرات چند هزار نفری و نه چند ده هزار نفری را ندارد!.
- در حالی که تورکان آزربایجانی شرکت کننده در راهپیمائیهای سازمانهای ایرانگرا از تعداد فعالان ملی بیشتر است!
- در حالی که در میتینگ بروکسل نتوانستیم حتی 1 درصد آزربایجانیهای ساکن اروپا را با خود همرا سازیم!( یک در صد 10 هزار نفر میشود)!
چگونه میتوانیم از عملکرد هایمان راضی بوده و از خود انتقاد نکنیم. تا کی میبایستی چشم بر ایرادات و خطاها بسته و اجازه دهیم حرکت هر روز وزن و جایگاه خود را از دست بدهد.
بالاخره چه کسی و کدام سازمان و تفکری مقصر در جا زدن و عقب گرد حرکت میباشد؟. تا کی به هم دروغ گفته و فکر کنیم که میلیونها آزربایجانی پشتیبان ما هستند در حالی که در دهها فراخوان حتی صد نفر نیز شرکت نکردند.
و این هم از خارج کشور که هیچ محدودیت و ترسی هم وجود نداشت!؟
اگر به راهمان ایمان داریم که مطمئنا تمامی فعالان باورمند هستند، پس چرا نمی توانیم ملتمان را با خود همراه سازیم؟
آیا زمان آن نرسیده که خود محور بینی و تعصب را کنار گذاشته و برای رهائی ملتمان تلاش کنیم؟
آیا زمان تغییر گفتمان و سازماندهی فرا نرسیده؟
میدانم که از فردا عده ای بدون آنکه متوجه باشند که اینجانب چرا و به چه علت خواستار خانه تکانی در حرکت ملی هستم، توهین و تهمتهای بیشماری را نثارم خواهند کرد، اما چه باک اگر مردم متوجه گردند که پادشاهشان لخت بوده و آنها گرفتار خودفریبی شده اند!
آیدین مارالانلی
29.03.2023