ای اؤزوندن بی خبر غافیل اویان
حاقّا گل کی حاق دئییل باطیل اویان
اولما فانی عالمه ماییل اویان
معرفتدن نسنه قیل حاصیل اویان
به همه شما دوستان و هم مسیران سلام عرض می کنم از مباحث اسلاملیق و تورکلوک به قسمت 15 و از عنوان حکمت ملی تورکی اسلامی : قوتادغوبیلیک به قسمت سوم رسیدیم ایسلاملیق و تورکلوک یا اسلامیت و تورکیت راهی است حقیقت جو، دعوت و اعلانی است برای بیداری، نو کردن حافظه، بازخوانی یادداشت ها ، نوعی فذکّر است زیرا تورکان مسلمان در طول تاریخ با گفتن الله اکبر دروازه تمام فتوحات را می گشودند سلاطین تورک مسلمان در دل تمدن اسلامی هیچکدام به مفهوم غربی سکولار نبودند این ها همگی از تحفه ها و هدیه های جریان شعوبیه بوده است اسلام و تورک بسان گوشت و استخوان پیوسته باهم بوده اند از هم گسسته نبودند تا ما از جدایی این دو سخن گوییم به تعبیر مولانا :
از جدایی می رانی سخن
هرچه خواهی کن و لیکن آن مکن
در گوشت و پوست و خونمان چنان این دو درهم تنیده اند این دو به دو مولفه کلان در هویت ما تبدیل شده اند این مسلک و مکتب با کسی ستیزه ندارد نه کینه ای دارد نه انتقامی و نه حقدی و حسدی به همه آدمیان باران محبّت می باراند اگر کسی یا کسانی در این مسیر سنگ نهند محترمانه سنگ را برداشته ربّ یسّر و لا تعسّر گویان کنار جاده نهاده و بر سر کسی آن را نمی کوبد. در هوسِ قدرت و شهوت و ثروت نیست زیرا یکپارچکی اندیشه اسلامیّت و تورکیّت خود قدرتی است سترگ و ثروتی است لایقف. ایمانی است ژرف و اعتمادی است خلل ناپذیر . راهی است حقیقی به تعبیر مولانا:
چون که حقّ است اقرب از حبل الورید
تو فکنده تیر فکرت را بعید
ای کمان و تیرها برساخته
تیر نزدیک و تو دور انداخته
ما از میراث تورکان به جهان اسلام سخن می گفتیم از میراث دوم حکمت یا فلسفه عملی سخن می گفتیم از کتاب قوتادغو بیلیک قدیمی¬ترین رمان جهان که به زبان تورکی است سخن می راندیم این کتاب محصول مباحثه، مکالمه و بعضا مناظرة چهار شخصیّت است. ۱. گوندوغدو: یعنی، زاده آفتاب، همان پادشاه که نماد عدالت و قانون یا توره را تمثیل می کند شخصیّتِ نخست، هویّت خود را از خورشید یا شمس می گیرد مگر نمادی بالاتر از خورشید در اندیشة تورکان وجود دارد که بتواند نور، گرما، زایش، حرارت و قدرت را تمثیلگری نماید؟ مگر در مفکورة اخلاقی تورکان، فضیلتی بالاتر از عدالت و مراعات توره وجود دارد؟ شاه بسانِ آفتاب، عدالت و توره را تمثیلگری می نماید. فراموش نکرده ایم زن دوم اؤغوز خان با شعاع آفتاب خلق می شود. شاهی که خود آفتاب است به تعبیر مولانا:
شاه آن باشد که از خود شه بود
نی به مخزن ها و لشگر شه شود
۲. آی تولدو: یعنی، ماه کامل همان وزیر که نماد دولت و سعادت را تمثیل می کند. وقتی مولانا می گفت:
شمس و قمرم آمد سمع و بصرم آمد
چیز دگر ار خواهی چیز دگرم آمد
شمس و قمر در مفکورة تورکی خصوصا در عرفان جایگاهی تامّل انگیز دارند پیوسته در پرچم های تورکان درخشیده اند. در رمان امیر ارسلان رومی شاه دو وزیر دارد به اسم های قمر وزیر و شمس وزیر
۳. اوگودولموش: ستایش یافته و تربیت یافته، ترجمة تورکی حضرت محمّد(ص) است نماد عقل است. مولانا می گفت:
عقل باشد در اصابت ها فقط
وهم افتد در خطا و در غلط
عقل خطا نمی کند
خطا از وهم برخیزد
۴. اودقورموش: بیدارشده باز گشته، فرزند دیگر وزیر که نماد زهد و قناعت بوده و سرانجام در اثر مناظره با برادر خویش از زهد به عرفان سوق پیدا کرده به تعبیر مولانا:
زاهد باترس می تازد به پا
عاشقان پرّان تر از برق و هوا
زاهد حداکثر کارش دویدن است عاشق می پرد و میان دویدن و پریدن فرق است.
به تعبیر نسیمی:
زاهدین افسانه سین قؤی، سؤیله عشقین حالینی
عاشقین سمعینه سیغماز زاهدین افسانه سی.
تمثیلگر عاقبت و بازیچه¬بودن دنیا می گردد.
یوسف خراسانی از بیت 351 وارد این موضوع می گردد:
کیتابا قوتادغو بیلیک آدینی وئردیم
اوخویانی اوغورلاتسین، الیندن توتسون
انسان هر ایکی دونیانی عقل ایله توتسا
خوشبخت اولار بو سؤزوم گرچکدیر
اوّلجه ائلیکدن بحث ائتدیم
ای یاخشی کیشی بونو ایضاح ائده¬رم
سونرا آی دولدودان سؤز آچدیم
مبارک گونشی اونلارلا پارلادارلار
بو گوندوغدو دئدیگین باشدان، باشا توره دیر
بو آی دولدودو دئدیگین دولتدیر
باخ، سونرا اؤگودولموشو بیان ائتدیم
او، عقلین آدیدیر انسانی یوکسلدیر
اوندان سونرا اودقورموش گلیر
اؤنودا عاقبت کیمی گؤتوردوم
من سؤزو بو دؤرد شیء حاقیندا سؤیله دیم
اؤخوسان بیلرسن، دقّت ائت
این چهار شخصیّت، گفت و گویی دهشت انگیز را در این کتاب عرضه می دارند سراسر گفت و گو است هر کجا گفت و گو باشد فلسفه تنفّس می کند جان دارد سرزمین مباحثه ای حاصل خیزترین جا برای رشد بذر فلسفه است. اگر گفت و گو نباشد فضا برای دگماتیسم، جزمیّت باز می شود.
مگر مولانا نمی گفت:
گفت و گو کن گفت و گو کن گفت و گو
جست و جو کن جست و جو کن جست و جو.
ما مجبور به گفت و گو هستیم گفت و گو که به دنبالش جست و جو آغاز می گردد. چهار شخصیّت این گفت و گو را پیش می برند یکی می پرسد دیگری پاسخ می دهد. قرآن، قوتادغوبیلیک و مثنوی سراسر گفت و گو است. قوتادوغوبیلیک: اگر قوتادوغوبیلیک، به معنی حکمت سعادت آفرین است که هست نگارنده خود در بیت 350 می گوید: کتابین آدینی قوتادوغوبیلیک قویدوم اوخویانا قوتلو اولسون و اونا یول گؤسترسین(عنوان کتاب را قوتادوغوبیلیک نام نهادم تا بر خواننده مبارک و سعادت زا باشد و بر وی راه را بنماید) مع الوصف از این منظر که در زبان و ادبیات ترکی چنین اثری در نوع خود بی نظیر است. می بالد که در ترکی این کتاب تک است «بیزیم دیلیمیزده بوتون حکمتلری توپلایان یالنیز بو دور/ بونون قدرینی آنجاق بیلیجی بیلر، بیلگی قیمتینی ده آنجاق آنلاییشلی بیلر / بو تورک دیلینده بیتلری سنین ایچین نظمه چکدیم ، آی اوخوجو اوخویارکن اونوتما منه دعا ائت»(کتب مشابه در زبان های مختلف فراوان است اما در زبان ما ترکی کتابی که بتواند بار حکمت را بر دوش کشد تنها همین است و قدر منزلت این را شخص عالم داند و قدر زر را زرگری ، این اثر را به زبان ترکی در قالب ابیات به نظم کشیده ام (ای خواننده وقت خواندن ما را از دعای خیرت بی نصیب مگردان ) تک بودنش بی شکّ دلالت بر بداعت دارد و مبرّا از تلقین و منزّه از تقلید.
زبانی که در دلش حکمت داشته باشد حکایت از قدرت و قوّت یک زبان و غنای مفکوره دارد. زبان واجد حکمت، واجد تجربه ای سهمگین و تاریخی از زیست بشری است. زبانی که حامل حکمت باشد یعنی حکیمان ارج و قرب داشته اند مردم حکمت را با جان و دل می خریدند و در زندگی به کار می بستند. زبان تورکی و عربی پیش از اسلام هر واجد حکمت بوده اند. هر دو در اثر مراوده و تجارت از حیث واژگان و مفاهیم و حکمت غنی هستند این یک ترسه فهمی است از تیرهای زهرآگین شعوبیه است عرب پیش از اسلام را وحشی، بیابانگرد و بی فرهنگ و بی تمدّن معرّفی نماید. حال آن که این گونه نیست معلّقات سبعه که بر دیوارة کعبه آویخته می شد خصوصا اشعار زهیر بن ابی سلمی، امرؤالقیس آکنده از حکمت است.سموئل شاعر حکیم عرب پیش از اسلام که بنا به نقلی پیامبر به دیدارش می رفت قصیده نغز سراسر حکمت را دارد که پاره هایی از آن جهت آشنایی با حکمت عرب پیش از اسلام تقدیم می گردد: اذا المرء لم یدنس من اللؤم عرضه* فکلّ رداء یرتدیه جمیل(هرگاه آبروی انسان به پستی آلوده نگردد* پس هر لباسی بپوشد زیباست.) بیر اینسان ابریسینی آلچاقلیغینان چیرکینندمه¬سه نه¬جور پالتار گی¬سه گؤزلدیر. تعیّرنا انّا قلیل عدیدنا* فقلت لها انّ الکرام لقلیل : همسرم به من ایراد می گیرد و می گوید شما تعدادتان کم است من به او گفتم بزرگان تعدادشان کم است (بؤیوک اینسانلارین سایی ائله آز اولار) و ان لم یحمل علی النفس ضیمَها*فلیس الی حسن الثناء سبیلُ(اگر آدمی ستم را بر نفس خود روا ندارد* به حسن ثنای مردم راهی ندارد.) بیر اینسان اؤز نفسینه تس¬دئمه¬سه نفسین قاباغیندا دایانماسا دیگر اداملارین تعریفینی قازانابیلمز. (گرک نفسین قاباغیندا دایانا)
نسیمی دئمیشکن:
کیم کی بیلدی نفسینی، بیلدی حقی
بیلمیه¬نلر نفسینی، اولدو شقی.
مولانا دئمیشکن:
نفست اژدرهاست او کی خفته است
از غم بی¬آلتی افسرده است
سلی ان جهلتِ الناسَ عنّا و عنهم*فلیس سواءً عالمٌ و جهولُ(از من بپرس اگر درباره ما و آنان نمی¬دانی* زیرا دانا و نادان یکی نیستند) منیم حیات یولداشیم! بیزیم باره¬میزده اونلاریندا باره¬سینده بیر زاد بیلمیرسنسه آیری اداملاردان سؤروشجونان بیلن آداملارلا بیلمین آداملار هئچ واقت بیر دئییللر. و اسیافنا فی کلّ شرق و مغربٍ* بها من قراع الدارعین فلولُ(شمشیرهای ما در تمام شرق و غرب به خاطر برخورد با جنگاوران زره پوش کند و شکسته شده هر جا لازم بوده جنگیده ایم. )حکمت در مفکوره تورکی، عربی وزن سنگین و سهم سهمگین دارد.
پیش از اسلام نزد اهل الفرس حکمت نبوده حتا حکیمی به نام بزرگمهر یا بوذرجمهر شخصیت ساختگی و جعلی در تاریخ است وجودش در زیر خروارها شبهه نهفته است برای این که حتا کتاب الفهرست ابن ندیم که کتابی سفارشی از جانب شعوبیه بوده می بایست نام این حکیم را در کنار حکمای باستان نقل می کرد که نکرده است. قومی که در مفکوره خود حکمت نداشته باشد نمی تواند نظام حاکمیتی عادلانه خلق کند دست و پایش در حاکمیت خواهد لغزید به سوال های جدید پاسخ های کهنه خواهد داد و به انهیار و اضحمحلالش سلام ها خواهد گفت .
پایان سخن را با ستایش خداوند از زبان قوتادغوبیلیک متبرّک و مزیّن می کنیم:
1. قادر و یگانه اولان تانری هامیدان اوستون
اونا چوخلو حمد و شکرلر اولسون
2. او، اولولوق یییه¬سی¬دیر، قادر و جلال¬لی دیر
یارادان، تؤره¬دن، قدرتلی و کامل¬دیر
3. یئرین گؤیون صاحبی¬دیر، بوتون خلایق¬له بئله
هامیه روزی یاراتمیشدیر سنده گوله-گوله یئ
4. فرق قویمادان هر کسه وئره¬ر روزی
هامینی یئدیره¬ر،آنجاق یئمه¬ز اؤزو
5. بو کیتاب چوخ عزیز بیر کیتابدیر
قانانلار اوچون علم دریاسی¬دیر
6. بونلارین هامیسی حکمتلی سؤزدولر
اینجی کیمی سیرا ایله دوزولر
7.هر اوخویان –یازان اونو آنلاماز
اونو آنجاق اوخویوب دویان باشا دوشر
8. چونکی جاهل اونون قیمتی نی آنلاماز
آنلایان آدام گئری قایتارماز
9. بو کیتاب هامییا خیر وئره¬ر
ملک¬لره خوصوصیله فایدالی اولار
10. اؤلکه نی کیم لر اداره ائدیر
اونلارا نه¬لر لازیم دیر؟
11.حکمدارلاری نه¬دن قورومالی
حکمدارلیغین شرط لری نه¬لردیر؟
12.دولتین خراب و باقی اولماسی نه¬دن دیر؟
حاکمیت نئجه گلیب-گئدیر؟
13.اردو عسگر آت نئجه ییغیلیر؟هاردا توپلانیر،سفره نئجه چیخار؟
14.مملکت الینده محکم توتان آدام
هر ایشی او ایشین اوستاسینا تاپشیرمیشدیر
15. آی نئجه چیخار کیمی یولو ایشیقلاندیریرسا
هر بیر ایش اوچون ده اویغون آداملار لازیم دیر
16. حکمدارین خلق اؤزه¬رینده حقی اولدوغو کیمی
خلقین ده اونون اوزه¬رینده عینی درجه ده حقی واردیر
17.رعیت اونون حقوقونو قبول ائتمه¬لی
حکمدار دا رعیتین مالینی و جانینی قورومالی دیر.