یاشار کالافات، نویسنده دائرهالمعارف ده جلدی «باورهای عامه ترک، از بالکانها تا ترکستان بزرگ» (ج2، ص19) مینویسد که «قشقاییها خطی ویژه و مخصوص به خود داشتهاند که از چهل حرف تشکیل میشد و تا زمان نادرشاه هم این خط معمول و مرسوم بود». آیا عجیب نیست که از آن خط ویژه و آثار تقریر شده بدان، اثری در دست نیست و محققان تنها الفبای آن خط را، از نقش و نگار حاشیه فرشهای قشقایی استخراج میکنند؟
در ادوار گذشته رسم بوده که نویسندگان و شعرا کتاب خود را به والی، امیر یا ایلخان خودشان تقدیم میکردند و تقدیم کتابهای شاعران بزرگ به سلاطین در همه منابع ذکر شده است. اگر سلطان یا ایلخان مدنظر شخص فرهنگدوستی بوده در طول چندین نسل، قسمتی از عمارت وی به کتابخانه موروثی تبدیل میشد که برای مثال پرفسور علیار صفرلی در زمان سفارتش در ایران، دیوان مسیحی را از کتابخانه یکی از بازماندگان صارمالدوله قاجاری (نوه ناصرالدینشاه) یافت و نسخه کشف شده اخیر «کتاب ددهقورقود» نیز از قرار توسط یکی از نوادگان قاجاری نگهداری شده بود.
در چهارصد سالی که نوادگان جانیخان، ریاست ایلات قشقایی را در دست داشتهاند مجموعه بسیار نفیسی از آثار مولفین قشقایی و سایر کتب ذیقیمت در خانه آنها گرد آمده بود، بطوریکه در صفحه 214 کتاب «واسموس در میان دلاوران تنگستانی و قشقایی» میخوانیم که «در حمله عمال رضاشاه به خانه صولتالدوله نُه هزار جلد کتاب خطی و چاپی نفیس به یغما رفت».
آیا در میان آن نُه هزار جلد کتاب مسروقه، آثاری به خط ویژه ترکی قشقایی نیز بوده است که میراثداران فرهنگمان، آنها را به خط ویژه خود نگاشته و به خاندان ایلخانی اهدا کرده باشند؟ اگر آن آثار گرانبها به سرقت نمیرفت شاید ما امروزه با نویسندگان و سرایندگان قشقایی بسیاری آشنا بودیم.
و فراموش نمیکنیم زمانی که نیروهای ستارخان و باقرخان، غریبانه در تهران خلع سلاح شدند تنها فردی که به آن عمل خائنانه اعتراض کرد صولتالدوله قشقایی بود که در تلگرافی به تاریخ سی اسد به وزارت داخله اعتراض کرده و گفت «آیا با این قاعده، حقوق سردار و سالار ملی را ادا مینمایید؟» و حالا وظیفه ماست که بپرسیم «آیا با این قاعده، حقوق قشقاییها را ادا مینمایید؟»
ابراهیم رشیدی