واژه «ایران» در قرآن و سنت سابقه ای ندارد
محمد حکیم پور ، نویسنده کتاب ” اعتدال در قران) سئوال : استاد ، اگر نام ایران وجود نداشته چرا در قران به پیروزی بر آن خبر داده شده و نام ایران کنار روم آمده و پیامبر به خسرو پرویز نامه نوشته است؟!
* استاد حکیم پور: ” واژه «ایران» در قرآن و سنت سابقه ای ندارد. در قرآن نام روم آمده و نام «ایران» نیامده، چرا که چنین نامی در آن هنگام وجود نداشته تا قرآن هم به آن اشاره کند. در عوض در قرآن از پیروزی رومیان در آینده بر «کسانی که کفر ورزیده اند» و تقدیرا منظور «پارسیان» بوده است، استقبال و ابراز رضایت شده است. و این حتما به خاطر نزدیکی مسیحیان به مسلمانان در مقایسه با زردشتیان فارس بوده است که قرآن از شکستشان در برابر روم مسیحی استقبال می کند.
اصطلاح «ایران»، نه تنها در قرآن نیامده، بلکه در نامه مشهور پیامبر اسلام به خسرو پرویز پادشاه ساسانی نیز به آن هیچ اشاره ای نشده و خسرو پرویز در آن نامه نه پادشاه ایران بلکه «عظیم فارس» یعنی «بزرگ فارس» نامیده شده است. از این موضوع نیز می توان فهمید که در صدر اسلام، کشوری به نام «ایران» وجود خارجی نداشته است. پس از فتح اسلام نیز خلفای راشدین و از جمله علی بن ابیطالب(ع) هیچگاه امیری به نام امیر ایران به سرزمینی که امروز ایران نامیده است، نفرستادند، بلکه آنها معمولا امیران مستقل سه گانه به فارس، آذربایجان و خراسان می فرستاده اند. و تنها قرن ها بعد از آن بود که با شکل گیری امارت های غیر عربی وابسته به خلافت عباسی نظیر سامانیان ، غزنویان و سلجوقیان بود که سرزمین های فارس، خراسان و آذربایجان زیر حکومت های واحد قرار گرفتند که باز آن هم دلیلی بر وجود یگانگی فرهنگی و نژادی و ملی آنها نبود. بلکه علت آن استیلای نظامی قبایل یا ایل هایی مشخص نظیر قزل باش های صفوی از طریق قوه قهریه بر همه آن سرزمین ها بود، بدون اینکه این سرزمین های یک دست شده، دلالتی بر پیوند تاریخی ملی آنها با یکدیگر داشته باشد.
فردوسی هم که لفظ «ایران» را در «شاهنامه» به کار می برد، آن را در مقیاسی بسیار کوچک برای تسمیه شهری میان زابل و کرمان به کار می برد، آنجا که می گوید: «ز ایران به کرمان و زابل شدم»! که اگر کرمان و زابل و شهرهای دیگر جزو ایران می بودند، معنی نداشت که فردوسی چنین سخن بی معنایی بگوید. این مثل آن است که کسی بگوید: من از ایران به تهران و کرج رفتم!!!
تنها قرن ها بعد بود که پان فارس ها این مقصود فردوسی از واژه «ایران» را «تطور مفهومی» بخشیده و آن را به نفع ایدئولوژی خود، در مفهومی متفاوت و وسیع به کار بردند و قلمرو امپراتوری های قبایلی و ایلی مانند هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان را نیز «ایران» نامیدند تا از آن ملغمه ای برای تاریخ سرایی های نژادپرستانه بعدی بسازند. در حالی که «امپراتوری هخامنشی» چیزی است و «حکومت ملی ایران» – که مفهومی کاملا متحدث و متعلق به عصر ناسیونالیسم است – به کلی چیز دیگری است .