واژه ایران نباید به معنای وجود کلیتی جامعهای در سطح نظام اجتماعی انگاشته شود/حمیرا صبری
واژه ایران نباید به معنای وجود کلیتی جامعهای در سطح نظام اجتماعی انگاشته شود. این واژه در دوران مورد نظر [دورهی قاجار] به جغرافیای سیاسی اطلاق میشد که رعایای سلطان قاجار بودند، نه چیزی بیش از این، رعایا مجموعهای از گروههای اجتماعی متعارضی بودند که در «رعیت سلطان بودن» – آن هم به نحو سمبلیک – اشتراک داشتند. جغرافیای سیاسی ایران نیز پس از گسترش روابط خارجی و در جریان برخورد حکومت با سیاستهای قدرتهای بزرگ آن روزگار معنا و مفهوم یافت. به کار بردن اصطلاح «ممالک محروسهی ایران [۶۸]»، گواه این واقعیت است که دستکم در سطح اجتماعی – و هویت عام جامعهای – چنین طرز تلقی وجود نداشته است و به طور واقعی پارههای مختلف اجتماعی، همانطور که بودند، به رسمیت شناخته شدند. همچنین در نوشتههای مورخان ایرانی واژهی مملکت علاوه بر ایران به ولایات مختلف مانند آذربایجان، خراسان و امثالهم نیز اطلاق شده است.
سرانجام به سخنان پولاک معلم طب دارالفنون باید استناد کرد، که نوع و گسترهی همبستگیهای جمعی را به روشنی معلوم میدارد. وی در این باره مینویسد: «ایرانی تا آن اندازه در خانواده ریشه دارد که هر کاری از دستش بر آید برای آن میکند، کارش با خانواده بالا میگیرد و با آن سقوط میکند و کاملاً در احساس افتخار و سرافکندگی هر یک از فامیل خود شریک است. درست مانند این که ماجرا بر خود وی رفته باشد. پس از خویش و قوم و طایفه و پس از آن ولایت برایش اهمیت دارد و سرافرازانه میگوید که خویش و قوم و طایفه دارم. وی تمام مردم برجستهی طایفهی خود را میشناسد و هر گاه یکی از افراد آن مدعی تاج و تخت شود به خود میبالد، حتی اگر ماجرا با سرافکندگی هم پایان پذیرد. از لفظ وطن مراد وی همیشه ولایتی است که در آن به دنیا آمده است، از یک وطن جامع و کامل خبری ندارد [۶۹]».
—————————
[۶۸] ظاهراً این اصطلاح را صفویان رسمیت بخشیدند و در ادبیات دیوانی به کار بردند. برای اطلاع بیشتر ——> مینورسکی، سازمان اداری حکومت صفوی یا تعلیقات مینورسکی بر تذکرةالملوک، ترجمهی مسعود رجبنیا
[۶۹] یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامهی پولاک (ایران و ایرانیان)، مترجم کیکاووس جهانداری، ص ۱۶۰
منبع. محمدعلی اکبری. تبارشناسی هویت جدید ایرانی، عصر قاجاریه و پهلوی اول. صص ۴۰ و ۴۱