اکنون نزدیک به 5 سال و 5 ماه از نقطه آغازین داستان ما و روحانی گذشته، و همچنان که در طول 8 سال ریاستجمهوری محمود احمدینژاد، در سایه خیانتهای مسئولین محلی و بیتوجهی محض دولت و مجلس نسبت به بزرگترین دغدغه آذربایجان، تنها کاری که از دستمان برمیآمد اشک ریختن بود، در طول این سالهای سخت، سیاه و لعنتی نیز اشک چشمان ما برای سرنوشت تلخ دریاچهمان پیوسته بر گونههایمان جاری بوده است. اما اثری از دولت شعور ندیدیم، هر چه دیدیم و شنیدیم شعار بود و بس! گفته بود “دریاچه اورمیه را احیا خواهیم کرد و نخواهیم گذاشت خشک شود”، اما احیا نشد که هیچ، بلکه خشکتر هم شد. نیازی به آمار و بازی با ارقام و اعداد و سطح تراز و… نیست، این را خود آقای روحانی در سفر هفته آتی خود به غربآذربایجان، هنگامی که سوار بر هواپیما از فراز دریاچه به سمت اورمیه خواهد گذشت، با چشمان خود خواهند دید!
داستان ما و دکتر روحانی از حوالی ساعت ۱۵ بیستم خرداد ماه سال ۹۲ در ورزشگاه شهید آهندوست اورمیه آغاز میشود. رفته بودیم به میتینگ انتخاباتی – تبلیغاتی ایشان و درست پس از یک سال از فروکش کردن دو سال پیاپی اعتراضات خیابانی و میدانی مردم آذربایجان نسبت به بیتوجهی دولت و مجلس به خشکشدن دریاچه اورمیه و تهدید حیات آذربایجان، یکصدا شعار میدادیم “اورمو گؤلو جانوئریر”، “دریاچه اورمیه، احیا باید گردد” و “گلین گئدک آغلیاق، اورمو گؤلون دولدوراق”. پس از این شعار آخری بود که دکتر روحانی خطاب به مردم حاضر در ورزشگاه گفت: “دولت آینده، دولت شعور است نه شعار؛ دریاچه ارومیه را احیا خواهیم کرد و نخواهیم گذاشت خشک شود. شما گفته بودید که دریاچه را با اشک چشمتان پر میکنید. من به فدای چشمان همه آذربایجان هستم. بدانید که من به شما قول میدهم اگر بار مسئولیت اجرایی بر دوش من قرار گرفت در اولین روز دولت دریاچه ارومیه در دستور کار خواهد بود. در مرکز تحقیقات استراتژیک مدتهاست کارگروه ویژهای برای دریاچه ارومیه تشکیل دادهایم و اگر دریاچه ارومیه خشک شود، زندگی ۱۴ میلیون در معرض خطر قرار خواهد گرفت. در نتیجه باید آب دریاچه خزر به ارومیه منتقل شود. من به شما قول میدهم که در دولت تدبیر و امید احیای دریاچه ارومیه جزو اولین برنامه ما خواهد بود و پیشبینی اولیه ما این است که انتقال آب خزر به اردبیل، تبریز و ارومیه تا ۲٫۵ میلیارد خرج دربردارد اما با ایجاد دریاچههای وسط راه و رونق کشاورزی بیش از ۷۰ درصد از هزینهها قابل جبران است.”
اکنون نزدیک به ۵ سال و ۵ ماه از نقطه آغازین داستان ما و روحانی گذشته، و همچنان که در طول ۸ سال ریاستجمهوری محمود احمدینژاد، در سایه خیانتهای مسئولین محلی و بیتوجهی محض دولت و مجلس نسبت به بزرگترین دغدغه آذربایجان، تنها کاری که از دستمان برمیآمد اشک ریختن بود، در طول این سالهای سخت، سیاه و لعنتی نیز اشک چشمان ما برای سرنوشت تلخ دریاچهمان پیوسته بر گونههایمان جاری بوده است. اما اثری از دولت شعور ندیدیم، هر چه دیدیم و شنیدیم شعار بود و بس! گفته بود “دریاچه اورمیه را احیا خواهیم کرد و نخواهیم گذاشت خشک شود”، اما احیا نشد که هیچ، بلکه خشکتر هم شد. نیازی به آمار و بازی با ارقام و اعداد و سطح تراز و… نیست، این را خود آقای روحانی در سفر هفته آتی خود به غربآذربایجان، هنگامی که سوار بر هواپیما از فراز دریاچه به سمت اورمیه خواهد گذشت، با چشمان خود خواهند دید! بستری تماما سفید رنگ و نمکین، عاری از آب و نشانهای از حیات! آقای روحانی خردادماه سال ۹۲ نیز از فراز دریاچه گذشته است، کافیست تا مقایسهای بین تصویر ثبت شده از دریاچه در سال ۹۲ با تصویر زنده فعلی انجام داده و به یاد آن وعدههای شیرین و فریبندهشان بیفتند، کلاه خود را قاضی کرده و به این فکر کنند که پس از گذشت این مدت طولانی و دوبار اعتماد تورکها به قولها و وعدههایشان، چه پاسخی به افکار عمومی مردم آذربایجان خواهند داشت؟
توجیه و بهانهتراشی برای مردمی که سرزمینشان درست مقابل چشمانشان جان داده و میمیرد، هیچ فایدهای نخواهد داشت و این مردم خواهان پاسخگویی دولت در قبال خلف وعدههای مکرر در قبال احیای دریاچه اورمیه هستند. دو دولت با دو گفتمان و خط مشی مجزا، مجموعا تاکنون بیش از ۱۳ سال برای احیای دریاچه اورمیه فرصتسوزی کرده و سرنوشت و آینده میلیونها آذربایجانیرا به بازی گرفتهاند. این گناه نابخشودنی در یادها مانده و خواهد ماند.
یولپرس – رضا اصغری