برعکس اینکه در مورد انقلاب57 اکثر نویسندگان مخصوصا چپها بر نقش فقرا و حاشیه نشینان شهری تاکید داشته اند و قشر پایین و فقیر را به عنوان گروههای انقلابی شمرده اند به ضرس قاطع باید گفت که قشر حاشیه نشینان فقیر و یا دهقانان هیچ نقشی در انقلاب ایران نداشتند.
اینجانب تمامی شماره های روزنامه کیهان را از اول فروردین سال 1357 تا بهمن1357که انقلاب پیروز می شود مورد بررسی قرار دادم این بررسی به روشنی نشان داد که طبقه تحصیلکرده و روشنفکر به همراه مذهبیون(مرکب از روحانیت و قشر مذهبی بازار) ستونهای اصلی انقلاب بوده و تقریبا کمتر راهپیمایی و تظاهراتی وجود داشته که این دو طبقه شرکت نداشته باشند اما حضور دهقانان و کارگران مخصوصا در ابتدا به هیچوجه دیده نمیشود البته به میزانی که به پایان رژیم نزدیک میشویم مخصوصا پس از خروج شاه از ایران در دی ماه 57 کم کم شاهد حضور دهقانان و حاشیه نشینان و کارگران میگردیم که دیگر چندان مهم نیستند چون شیرازه و اقتدار حکومت شاه از هم فروپاشیده است و خطری متوجه تظاهرکنندگان نیست.
پس دو گروه به ترتیب تقدم زمانی درانقلاب حضور فعال داشتند ابتدا طبقه تحصیلکرده (یعنی مدارس و طبقه دانشگاهی اعم از روشنفکران دینی و غیردینی)و بعد ترکیبی از بازار و مسجد بودند. بنابراین طبقه کارگر و یا حاشیه نشینان شهری و دهقانان شرکت نداشتند. دهقانان که در آن زمان پنجاه درصد جمعیت ایران را تشکیل میدادند بخاطر اجرای اصلاحات ارضی،بخش اعظم شان طرفدار شاه بودند حتی در برخی نقاط ایران مانند آذربایجان و گیلان، دهقانان در دفاع از شاه در مقابل انقلاب قرار گرفتند! علت کاملا روشن بود آنان انگیزه ایی برای جنگیدن نداشتند اگر میخواستند برای زمین بجنگند نیازی به آن نداشتند چرا که اصلاحات ارضی، زمین را به آنها داده بود! چریکها در سیاهکل هرگز به این تجربه تلخ و گرانبار توجه نکردند که آنان در واقع از دهقانان سیاهکل شکست خوردند نه از ژاندارمها و ماموران شاه. فداییان خلق را در سیاهکل، دهقانان با ابزارهای دهقانی مانند بیل، داس و تبر که برای چپها نماد مقدس بودند دستگیر کرده زخمی ساخته و تحویل ژاندارمها دادند! همچنین برعکس نوشته های چپها که همیشه برکارگران در آغاز انقلاب تاکید داشتند کارگران کوچکترین حضوری نداشتند و همچنین، کارمندان حوزه های خدمات عمومی مانند راه آهن، آب، برق، تلفن، پست و مخصوصا کارمندان شرکت نفت حضور نداشتند و تنها در مراحل بعدی به اعتصاب پرداخته و باعث فلج رژیم شدنداز طرفی، اولا نباید کارمندان را به اشتباه مترادف با کارگر (پرولتر)نامید که حزب توده و فداییان خلق از آن یاد میکردند. ثانیا خود این اعتصابات نیز پس از به راه افتادن کاروان انقلاب و تقریبا در اواخر انقلاب صورت گرفت و تنها سقوط رژیم شاه را تسریع کرد.کارگران و محرومین اگر چه در نوشته های چپ ها مقدس شمرده شده اند اما کمتر وارد صفوف کمونیستها شدند قشر محروم جامعه همیشه قربانی جهل و فقرند و غرق در خرافات و بتهای ذهنی. و در واقع، زمینه تمامی نظام های استبدادی را لایه هایی از تهیدستان فراهم می نمایند آنان به آسانی فریب میخورند چون فقر، خرد و اخلاقیات را از آنان ستانده در نتیجه غرق در شور و احساسات و افراط و تفریط اند…اگر چه آنها شایسته و مستحق زندگی بهتری هستند…
شایان ذکر است که در انقلاب مشروطه نیز همین گروههای مشابه یعنی روشنفکران و تجار آشنا به دنیای غرب به اتفاق علما فعال بودند با این تفاوت عمیق که روشنفکران انقلاب مشروطه نگرششان، غرب دوستی، دستاوردهای غربی، قانونگرایی، آزادیهای فردی، حقوق فردی، شهروندی، نوسازی و مدرنیزاسیون بود اما روشنفکران انقلاب57متاثر از رخداد تلخ کودتای 28مرداد و متاثر از اندیشه های چپ مارکسیستی، ضد غرب،ضد آموزههای غربی بود و آنها را مفاهيمي بورژوائی و ليبرالي و فراوردههای منحوس امپرياليسم سرمایه داری تعبیر میکردند! به همین خاطر تحصیلکردگان مشروطه برای پناهگاه و تحصن،سفارت خارجی را انتخاب میکردند اما تحصیلکردگان انقلاب 57سفارت خارجی را تسخیر میکردند…!
پس تفاوت و تضادشان در واقع به اندازه تفاوتِ آخوندزاده، طالبوف، رسولزاده و مستشارالدوله… با امثال جزنی، طبری، کیانوری یا آل احمد و شریعتی بود…
علی مرادی مراغه ای