گر حکم شود مست گیرند / در شهر هر آنچه هست گیرند
جرأت و اعتماد بنفس پسر محمد رضا پهلوی برایم شگفت انگیز و حیرت آور است. خیز ایشان برای به چنگ آوردن اقتدار عالی سیاسی و تأسیس دوباره سلطنت سرنگون شده پهلوی باعث تعجب انسان می شود. آیا ایشان بی گدار به آب زده است؟ یا بر اساس محاسباتی قدم در این راه گذاشته است؟ مبنای مادی، ذهنی و روانی محاسبه ایشان در این مورد چه می تواند باشد؟ البته باید پذیرفت که در این کشور در بوجود آمدن و یا از میان رفتن بسیاری از پدیده های سیاسی اجتماعی حتی عقل معاش هم دخیل نیست. به عنوان نمونه پدیده اسطوره سازی و اسطوره پرستی را می توان مثال زد. چه نیرو و هزینه عظیمی روشنفکران این کشور صرف ساخت اسطوره صمد بهرنگی، خسرو گلسرخی، علی شریعتی، غلامرضا تختی و… کردند. هاله تقدس بر گرد سرشان گذاشته انسان زمینی را فرشته خو و آسمانی کردند و براحتی بر مردم قبولاندند. اما سوالی که پیش می آید و اگر بتوان مطرح کرد، این است: کارکرد این اسطورهها برای تأمین و برقراری زندگی انسانی و دمکراتیک چیست؟ آیا بهتر نبود به جای اسطوره سازی در راستای تأسیس جامعه مدنی ( اتحادیه، سندیکا و…) که از سنگ بناهای جامعه انسانی و دمکراتیک است، گامهای هر چند کوچک و کم هزینه برداشته می شد؟ کمی دورتر رویم. به زمان پادشاهی مظفرالدین شاه قاجار برگردیم. عدهی معدودی از اهالی تهران برای تحقق چندین درخواست از آن جمله تأسیس عدالت خانه در شاه عبدالعظیم تحصن می کنند؛ مظفرالدین شاه بدون آنکه قطره ای خون از دماغ احدی جاری شود، فرمان تشکیل عدالت خانه را امضاء می کند و به همین سان با تشکیل دارالشورا و تدوین قانون اساسی موافقت می کند. محمد علی شاه هم همدلی و همراهی خویش را با حکومت مشروطه بارها نشان داد. اما این به ظاهر مشروطه خواهان، نه تنها هیچ اقدامی در جهت نهادینه کردن حکومت مشروطه برنداشتند؛ بلکه با طراحی و اجرا ترور محمدعلی شاه و تسلیح ارازل و اوباش در ترکیب انجمن آذربایجان، انجمن دروازه قزوین و…در راستای ایجاد هرج و مرج و سرنگونی حکومت مشروطه قاجار گام برداشتند و فرصت تاریخی دست یابی به آزادی را در ایران اگر نه برای همیشه حداقل برای مدتی طولانی از بین بردند. احتمالاً این فقدان عقلانیت در کنشهای جمعی مردم ما باعث قلقلک اشتهای سلطنت رضا پهلوی دوم شده است. اما به نظر می رسد که ایشان در محاسباتش نکته مهمی را در نظر نگرفته است. آن نکته مهم این است: در این کشور خرد خفته به آرامی در حال بیدار شدن است. جامعه ما در حال شیفت از سطح هیجان، احساسات و عواطف به سطح خرد فلسفی می باشد. اگر قرار باشد که با جمهوری اسلامی حساب رسی و تسویه حساب صورت گیرد که قرائن نشان میدهد که ملت مصمم بر آنست، در آنصورت با نیروهای دیگر هم از آن جمله پانایرانیستها اصلی ترین و مهم ترین حامی سلطنت رضا پهلوی هم حسابرسی و تسویه حساب خواهد شد و صد البته احتمال روسفیدی پان ایرانیست ها در این حساب رسی صفر می باشد. (مست قدرت)
قادر کیانی – دانش آموخته علوم سیاسی