جنگ فرهنگی ایران که به جنگ هویتی تبدیل شده است/مختار ابراهیمی
جنگ فرهنگی ایران که به جنگ هویتی تبدیل شده است تنها در دو جبهه گستردگی دارد جبهه مرکزی فارسی،جبهه ملی تورکی.
نظریه زبانی سایپر-ورف می گوید؛
ارتباط مستقیمی ما بین زبان تکلم با تفکر انسان وجود دارد. زبان تکلم ارتباط مستقیمی با رفتار فیزیکی ،میزان درک و فهم و شعور و اندیشه انسانها دارد.برای بررسی دقیق نظریه سایپر-ورف نیازمند مطالعه تخصصی زبان مادری و مقایسه آن با زبانهای دیگر و وارد شدن تخصصی به رشته زبان شناسی است.
سوال اینجاست که آیا نظریه سایپر-ورف می تواند به تحمیل زبان مهاجم بر ملتی برای تغییر تفکر آن ملت و همسو ساختن ملت های مستعمره ای با سیاست های مرکز همخوانی داشته باشد؟سوالی است که نه سایپر به آن جواب داده و نه ورف تحقیق در این مورد داشته است.اما اگر جغرافیای ایران را در نظر بگیریم و زبان تحمیلی را با زبان های مستعمره ای مقایسه کنیم دو موضوع قابل درک خواهد بود
1-نوع نگرش و تفکر در میان ملت هایی که هنوز زبان مادری خود را حفظ کردند و زبان تحمیلی را هم فرا گرفته اند
2-طرز تفکر ملتی که زبان تحمیلی غالب و زبان مادری فراموش شده است
از نظر جامعه شناسی سیاسی: ملتی که با حفظ زبان مادری زبان تحمیلی را فرا گرفته اند علاوه بر اینکه هیچ همسویی در ملت سازی یک پارچه با مرکز نداشته بلکه همگرایی ملیتی با زبان واحد مادری شکل می گیرد و خودی را از غیره تشخیص می دهد همچنین با ملتی که زبان تحمیلی اوست رقابت سیاسی،اجتماعی می کند و در کمین اولین فرصتی است یا رشته های استعماری را پاره کند و یا بر ملت مهاجم غلبه کند.
اما در موضوعی که زبان مهاجم ،زبان اصلی مستعمره باشد.همسویی شدیدی وجود خواهد داشت،دشمن واحدی خواهند داشت و منافع مرکز را در اولویت قرار می دهد.گسستگی از مهاجم برای ملت مغلوب سخت خواهد بود و سیستم تفکر و اندیشه ملت با ملت متروپل و سیاست های آن یکی خواهد شد. ملت مغلوب ممکن است در شرایط خواص بر سر منافع ملی با متروپل درگیر باشد ولی درگیری آنها بر سر جدایی هویتی نخواهد بود. روابط میان هندوستان و انگلستان مثال زنده موضوع ذکر شده است.
سیاست جمهوری اسلامی ایران پیرو سیاست های پهلوی در مورد تحمیل زبان فارسی و یکسان سازی هویتی دقیقا همسویی کامل دارند.جامعه آذربایجان به علت گستردگی و کثرت جمعیتی با حفظ زبان مادری و اشراف کامل به زبان تحمیلی فارسی در حال تنش سیاسی و فرهنگی با مرکز دارد.جنگ فرهنگی ایران که به جنگ هویتی تبدیل شده است تنها در دو جبهه گستردگی دارد جبهه مرکزی فارسی،جبهه ملی تورکی.
در جامعه سیاسی ایران تقابل کسب قدرت بین دو ملت تورک و فارس قابل مشهود است.پتانسیل های غلبگی تورک بر ملت فارس را می توان از نگاه بیداری هویتی ملی تورکی،گستردگی هویت تورکی در 8گوشه ایران،تاریخ حکمرانی دراز مدت بر این سرزمین،حکمرانی عدالت پیشه امپراتوران تورک،جنگ با مهاجمان ابرقدرت روس و بعضا عثمانی برای حفظ امنیت و نگاه سکلاریسم بر ملت های محصور در جغرافیای ایران در کارنامه ملت تورک به مرکزیت آذربایجان است و در مقابل نیز امکانات کامل سرکوب،همکاری کامل با امپریالیسم جهانی ضد قدرت گیری ملی تورکی،محدودیت اقتصادی بر مناطق تورک نشین،تحمیل فرهنگ فارسی،سیاست ضد تورکی و سرکوب نخبگان سیاسی و تحقیر ائتنیک تورک در رسانه های اجتماعی سیاست هایی است که فارسگرایان حاکم در مقابل عمال می کنند.
203