علی دشتی زمانی از ستایشگران سرسخت رضاخان ویکی از سیاستمدارانِ ماکیاولیستی/علی مرادی مراغه ای
علی دشتی زمانی از ستایشگران سرسخت رضاخان و سپس رضاشاه بوده که وقتی رضاخان در مسئله جمهوری خواهی شکست خورده و به قهر، عازم ملک شخصی اش در روستای بومهن گردید، دشتی در روزنامه خود، شفق سرخ مقاله ایی نوشت با عنوان «پدر وطن رفت»!
دشتی در این مقاله می نویسد:
«پدر وطن رفت، آن کسی که بعد از دو قرن ضعف و مذلت و تفرق و تشتت به ایران قوت و عزت و وحدت داد، روز گذشته از تهران پر از جنایت و غرض رفت…
سردار سپه پدر وطن است، سردار سپه نمونه روح مردانگی و شهامت و شجاعت ایرانی است. سردار سپه جانشین اردشیر بابکان و نادرشاه افشار است. سردار سپه، قائد توانای ملیون و موضوع احترام و ستایش طبقات رنجبر و موجد نظام جدید ایران است»
(روزنامه شفق سرخ، سال سوم، شماره 228، مورخ سه شنبه 19حمل1303ش)
البته دشتی در پایان این مقاله، افسران قزاق را تحریک و تشویق می کند که برای برگرداندن رضاخان اقدام کنند و افسران قزاق نیز نظامیان را در میدان مشق جمع کرده ضمن نطق های شدیدالحن، مجلس و مخالفان جمهوری خواهی رضاخان را تهدید میکردند که اگر رضاخان به سر کار بر نگردد چنین و چناخ خواهیم کرد…(مکی، تاریخ بیست ساله…ج2.) در نتیجه، شش نفر از نمایندگان مجلس به بومهن رفته ضمن دلجویی از رضاخان او را به تهران برگردانده و دوباره پست نخست وزیر را به عهده اش گذاشتند.
البته رضاخان نیز پس از بازگشت به قدرت، تلاشهای علی دشتی را بی پاسخ نگذاشت و ترتیبی داد تا دشتی به عنوان نماینده مردم ساوه به مجلس شورای ملی راه یابد. اما مجلس در12خرداد1303ش با کوشش مدرس، اعتبارنامه علی دشتی را رد می کند.دوستان مدرس، سندی به مجلس ارائه می دهند که نشان می داد دشتی با انگلستان ارتباط دارد و به موجب سندی«سفیر انگلیس دستور می دهد تا به علی دشتی به خاطر خدماتی که به انگلستان انجام می دهد پول پرداخت نمایند»
(حسین مکی، مدرس قهرمان آزادی…ص324)
اما با وجود اینکه دشتی از ورود به مجلس پنجم محروم میشود ولی به میزانی که رضاخان از نردبان قدرت بالا می رود علی دشتی نیز در سایه حمایت رضاخان و بعدا رضاشاه، پیشرفته کرده وارد مجلس دوره ششم شده و از ابتدای سلطنت سردار سپه نیز عضو دائمی مجلس شورا گشته و جزو کارگزاران طراز اول قرار می گیرد، بطوریکه در 1306ش به عنوان نماینده مطبوعات ایران، عازم شوروی شده و در جشن دهمین سالگرد انقلاب اکتبر روسه شرکت می کند، در حالیکه خودش مسئول تشکیلات سانسور و ممیزی رضاشاه بوده…! یعنی اسم کچل را زولفعلی گذاشتن!
این اداره یک مهری داشته به نام «روا». هر نوشته ایی اعم از کتاب یا مقالات مطبوعات باید مزین به این مهر می شد تا منتشر می گشت.
البته،علی دشتی تا آخر عمرش مجرد باقی ماند و یک خانه ییلاقی زیبا در تیغستان داشت که در 1338ش شهرداری تهران، نام خیابان تیغستان را به خیابان دشتی تغییر داد.
دشتی در این خانه، محفلی راه انداخته بود که محل اجتماع هفتگی دوستانش اعم از سیاسی یا ادبی بود نقل است که از او پرسیده بودند چرا ازداواج نمی کنید؟ به شوخی گفته بود دوستان دارند دیگه…!
علی دشتی به دیوار اتاقش عکسهای سقراط، ژان ژاک روسو و استخوان کله روبسپیر و دانتون را زده بود(خواجه نوری، بازیگران عصر طلایی …ص43) اما هیچ شباهتی به هیچکدام از آنها نداشت او یک ماکیاولیست فرصت طلب و نان به نرخ روزخوری بود که وقتی رضاشاه در اوج قدرت بود او را نادرشاه می نامید و با تملق می گفت:
«ما اعلیحضرت پهلوی را تنها یک نفر پادشاه خودمان نمی دانیم بلکه او را مظهر ایده آل ملی خودمان می دانیم»
(بنگرید به خطابه دشتی در جلسه30خرداد1313 مجلس شورای ملی)
اما هفت سال بعد، وقتی متفقین ایران را اشغال کرده و رضاشاه پس از سرنگونی مجبور به خروج از کشور شد، علی دشتی از تریبون مجلس، ضمن حمله به رضاشاه می گفت که جیبهای او را بگردید تا ببینید جواهرات سلطنتی را با خود نبرده باشد و تا آنها را تحویل ندهد نگذارید از کشور خارج شود. و به محمدرضاشاه توصیه می کرد مثل پدرش دیکتاتور نباشد!
(علی دشتی، مذاکرات مجلس دوازدهم، 15شهریور1320)
تصویر از راست: علی دشتی، غلامحسین پرژاد قراگوزلو و فضل الله زاهدی.