عناصر تشکیلدهنده هویت انسان چیست و مهمترین آنها کدامند؟
سوال سادهای بهنظر میرسد اما پاسخ به آن گاه حتی تا مرزِ تناقض نیز پیش میرود. شاید بتوان گفت عناصر هویت انسان با جنسیت، نژاد، زبان، دین، جغرافیا، حاکمیت، تاریخ، آداب و سنن و حتی عرف قابل شناسایی است. هرچند میتوان عناصر دیگری را نیز به این لیست اضافه کرد. اما چرا در یک جامعه، یکی عنصر زبان را مهمترین عنصر هویت تلقی میکند و دیگری مذهب را گرانیگاهِ هویت خویش تعریف میکند؟
عوامل درهمتنیدهای باعث میشود که انسان در بازنمایی بخش مهم هویتیِ خویش، دستِ به کنش بزند: برجسته بودن بخشی از هویت، وجود تبعیض و تحقیر، وجود ممنوعیتهای دیکتاتورگونه و … باعث میشود که انسان گاه تصور کند مثلا بخشی از هویت زبانی یا مذهبیاش بسیار مهمتر و اولیتر از سایر بخشها است.
جالب است در طول تاریخ، وجود هر نوع ممنوعیتِ پرداختن به هویت، با اَشکالی از مقاومت مواجه میشود. مثلا ماجرای کشف حجاب در دوره رضاخان، بهعنوان نادیدهانگاری هویت مذهبی افراد تلقی شد و بخشی از مردم به مبارزه با آن برخاستند؛ یا مثال بسیار شفاف آن، میتواند برپایی نظام آپارتاید، در آفریقایِ جنوبی باشد که در واقع باعث جداسازی بومیان سیاهپوست و سفیدپوستان و حاکمیت بیقیدوشرط سفیدپوستان شد و البته کنگره ملی آفریقا با درخواست ایجاد جامعه آزاد چندقومی، جنگی علیه نظام آپارتاید به راه انداخت و در نهایت نلسون ماندلا و یارانش پیروز میدان بودند.
نکتهای که میخواهم روی آن تاکید کنم این است که اساسا نباید نشانگان و عناصرِ هویتبخش را دستکاری، منکوب و تحقیر کرد، بلکه با ایجاد رویههای گفتوگومحور میتوان به عناصر هویت توازن بخشید و مانع از تعارض، خشونت و واگرایی شد.