نقد یا تخریب از قدیمی ترین نوشته های که می توان آن را نقد کلاسیک به حساب آورد
بعضی نوشته های لابردیر نویسنده اخلاق گرا و سنت گراست. مثلا او در کتابی به نام منشها نوشته است.(ابلهان اثری را می خوانند و چیزی از آن نمیفهمند. اشخاص عالی خیال می کنند که آن را کاملا فهمیده اند.صاحبان عقل سلیم گاهی همه آنها را نمی فهمند واشخاص پر مدعا اصرار دارند که نکات روشن اثر را تاریک جلوه دهند. و نکاتی را که کاملا واضح و مبهم است نفهمند. ) از مهمترین منتقدان این دوران بوآلو است.
جبهه گیری نقدی و یا به عبارت دیگر نقد کردن باید سرمشق علمی خود را سر و سامان دهد.بیشتر انسانها مفهوم واقعی نقد را کنار نهاده و قیافه فرد مقابل را مورد نقد قرار می دهد.انسانها در ساختار اسکلت بندی بدن خود و همچنین در زیبایی و زشتی قیافه خود نقشی ندارند. بنابرین نقد باید درچارچوب علمی و ادبی خود تمهیداتی بیاندیشد. اخیرا تخریب به جای نقد سر و سامان یافته و یا جدل با بحث هم رکاب شده است. ما با وارونه کردن کلمات و همچنینین با بازی در کلمات تقابل فکری را نسبت به نقد علمی سخت در گریبانیم.در حقیقت ما جدل وار اندیشه خود را از قاعده مندی بحث به تناقضات رسانده ایم. بنابرین ما قضایای کلی نقد را نشانه ورزی بر عقده روانی و حسادت خود به منصه ظهور رسانده ایم.نقد بر حسب اطلاعات علمی و ادبی جایگاه خود را فراموش کرده. در حقیقت ما باطن نقد کردن یک مطلب را با ظاهر آن صورت بندی نموده ایم.با احتساب ماجرا نقد باید چارچوبهای مختلف را به محدوده لازمه به صورت کلی هدایت کند.بنابراین ما حقیقت امر را نه از بخش نقد، بلکه از لابلای رفیق بازی و دوست محوری مورد سنجش قرار می دهیم. هنجار نقد در تقابل اندیشه جدلی و حسادت پیشگی معنای خود را از دست می دهد. بلکه معنای حقیقی در لابلای درونی مطالب به نگارش در آمده جذابیت را ستون بندی می کند.قرارگاه هستی شناسی نقد در جادبه های کلی مطلب ریسک وار است. برای اینکه نقد یک شعر از لغات و واژه های استفاده شده در قالبهای کلی عزیمت خود را تداوم می بخشد.ما بر حسب تخریبات عقده روانی خود را بیشتر بر مطالب دگراندیش با حسادت پیشگی مرکب سواری می کنیم. در حقیقت جهت نقد گونه ساختن یک مطلب باید فرهنگ گفتار یک اندیشه نوشتاری را مورد محک قرار دهیم. بنابرین ما در لابلای ورق پاره ها به جای نقد کلی و سازنده به ایراد گیری و بهانه جویی جهت تخریب روی می آوریم. ما در نقد علمی و ادبی خود باید نقاط قوت و ضعف یک اندیشه و حتی یک ایدئولوژی را درون یابی کنیم. نقد این نیست که بنا بر سلیقه خود اندیشه را مورد بازبینی قرار دهیم. نقد نکته های باریکی دارد. که باید به آن با اندیشه کلی و حتی جزیی وار نظام مندی داشته باشیم.بنابرین در نقدهای مختلف باید سندشناسی و قالبهای مختلف را مورد مقایسه قرار دهیم.
به عنوان مثال اپیکوریان به سادگی و قابل فهم بودن کلمات اهمیت می دهند.
نقد نو تنها به بررسی هنر می پردازد.نقد فرمالیسم یا صورت گرایی به صورت یک چیز اهمیت می دهد.
به غیر از این مقوله ها نقد روانشناسانه. نقد اسطوره گرایانه.نقد اگزیستانسیالیسم. نقد مارکسیسم.نقد زبانشناسانه. نقد نشانه شناسی.نقد جامعه شناختی و…نیز به اندیشه کلی ما یاری رسان است.