کلمهٔ «آران» هیچ ارتباطی با «ارامنه» و «فارس» ندارد/ شاهین مرادی
این روزها، کلمهٔ «اَران» را برخیها با شیطنت به کار میبرند و از آن به جای آذربایجان استفاده میکنند و فکر میکنند که واژهای ارمنی یا فارسی است!
اَران، مختص مناطق قفقاز هست. در ترکی، به دشت و سرزمینهای پست و گرم آران گویند و به کسانی که به ییلاق نمیروند و در روستا ساکن هستند «آرانچی» میگویند و دشتنشینی را «آرانچیلیق» گویند.
دهخدا این چنین نوشته است؛
«اران . [ اَرْ را ] (اِخ ) اقلیمیست در آذربایجان ، همانجا که امروز از راه تسمیه ٔ جزء به اسم کل روسها بدان نام آذربایجان داده اند. صاحب برهان قاطع گوید: ولایتی است از آذربایجان که گنجه و بردع از اعمال آنست . گویند معدن طلا و نقره در آنجاست و بی تشدید هم گفته اند – انتهی . ولایتی است کثیرالأطراف در شمال غربی رود ارس و آنکه این سوی رود ارس باشد مقابل اران ، ابخاز نامند بتقدیم باء بر خاء. نام ولایت بزرگی است که بردع و گنجه و شمکور و بیلقان از شهرهای آنست و بین آن و آذربایجان رود ارس جاریست . امروزه قسمتی است از قفقازیه ٔ روس مشتمل بر دو شهر ایروان و نخجوان و در سال 1828 م . روسها بر این ناحیه تسلطیافتند. این شهر بدست سلمان بن ربیعة الباهلی بسال 25 هَ . ق . فتح شد و در اواخر قرن پنجم در قلمرو حکومت سلجوقیان درآمد و در اواسط قرن ششم گرجیان بعض شهرهای آن را تصرف کردند و در اواخر قرن ششم پهلوانان بر آن استیلا یافتند و متناوباً تاتارهای گرجیان بر آن میتاختند تا بسال 620 هَ . ق . جلال الدین بر آن مسلط شد. و ابن الاثیر گوید که زلزله ای شدید بسال 534 هَ . ق . بسیاری از ابنیه ٔ این ولایت را خراب کرد و خلقی کثیر در حدود 230 هزار تن بمردند. (ضمیمه ٔ معجم البلدان ). دمشقی در نخبةالدهر گوید: و یقال ان قباد و نوشروان بنیا فی سهل ارّان مایزید علی ثلاثین مدینة و ارّان فی ارمینیة و بانیها ارّان بن کشلوجیم بن لیطی . و صاحب حدود العالم گوید: ناحیتی است که شهر بردع قصبه ٔآنست و شهرک بیلقان و باژگاه و شهر گنجه و شمکور و ناحیت خنان و شهر وردوقیه و قلعه و تفلیس و شکی و دِه مبارکی و شهر سوق الجبل و سنباطمان و ناحیت صنار و شهر بردیج و ناحیت شروان و خرسان و لیزان و شهرک کردوان و شاوران و دربند شروان و دربند خزران از این ناحیت است . و این ناحیتی است بسیارنعمت با آبهای روان و میوه های نیکو و از وی کرم قرمز و شلواربند و زیلوهای قالی و چوب و ابریشم و تود و روناس و شاه بلوط و کرویا و قندز و جامه های پشمین و نفط خیزد. – انتهی .
یاقوت گوید: ارّان بفتح و تشدید راء و الف و نون ؛ اسمی است اعجمی که بولایتی وسیع و بلاد بسیار اطلاق شود از جمله جنزه که عامه آنرا گنجه گویند و برذعة و شمکور و بیلقان . و بین آذربیجان و ارّان نهریست که آنرا ارس گویند و مواضعی که در مغرب و شمال آن واقع شده جزو ارّان محسوب میشود…»
در انسکلوپدیای اسلام و در ذیل واژه اران، این چنین آمده است:
اَران، نامی که در عصر اسلامی به ناحیه میان رود کر (قفقاز) و رود ارس ، در ماورای قفقاز اطلاق میشدهاست. قبل از اسلام، این اصطلاح برای تعیین تمام ماوراء قفقاز شرقی (جمهوری آذربایجان امروزی) به کار میرفت.
آنها که ارمن را به اران ربط میدهند، تحلیلشان سهو است. خود ارمنیها به آران «اُلوانک» میگویند.
برخی از تاریخنگاران مثل ولادیمیر مینورسکی که محقق و تاریخدان و لغتشناسی بزرگ و مشهور است در مقالهٔ «فتوح البلدان» معتقد است که اَران، لقب «یام» پسرِ نوح است که به آذربایجان آمده و اطراف خزر و بردعه و گنجه و… را آباد کرده است.
گویند که اوغوزخان نیز فرزند یام یا همان یافث پسر نوح میباشد. یکی از عالمانی که روایاتی اسلامیزه شده از اوغوزخان را ارائه میدهد، «خواجه رشیدالدین فضلالله» است که در کتاب جامع التواریخ قید میکند که: «اوغوز از فرزندان یافث (یام) بن نوح میباشد و در صحرای ترکستان مسکن گزیده است».
وهب ابن منبه میگوید: سام پسر نوح پدر عربها، ایرانیان و رومیان است. حام پدر سیاهان است و یافث پدر ترکان و یاجوج و ماجوج.
در صفحهای از کتاب «زبدة التاریخ» تصویر سلسله اولاد «نوح نبی» و «فریدون» در کنار هم نقش بسته است. در بخش اساطیری شاهنامه نیز روایت مشابهی وجود دارد. آمده است که فریدون سه پسر به نامهای سلم و تور و ایرج داشته است. مطابق این اسطوره «ایرج» نیای ایرانیان، «تور» نیای ترکها و تورانیان و «سلم» نیای رومیان است.(چنانکه اسطوره اوغوزخان نیز روایتی ترکی از چگونگی پیدایش قبایل در نزد ترکهاست).
همه این نوشتهها گویای آن است که کلمهٔ «آران» هیچ ارتباطی با «فارس»ها و «ارامنه» ندارد و کلمهای ترکی است.