آقای تهران؛ باد کاشتهای/اگر مناطق مختلف ایران را بگردیم و با سنجههای توسعهای به آنها بنگریم خواهیم دید که هر اندازه از مرکز ایران ـ خصوصا شهرهای فارسنشینـ به سمت مناطق مرزی حرکت میکنیم، ساختمانهای اداری و آموزشی قدیمیتر، کمامکاناتتر و فرسودهتر و بناهای مسکونی سادهتر و مراکز تولیدی و تجاری کمرونقتر هستند. جز در شهرهایی استثنائی، مثل مناطق آزاد تجاری، این وضعیت تقریبا در همهجا صادق است.این موارد، ملموس و مادی هستند و چنین وضعیتی به مسائل غیرمادی، مثل موضوعات فرهنگی نیز قابلیت تعمیم دارد. هزینههایی که طی یک قرن اخیر در مناطق مرکزی ایران، در حوزههای اقتصادی و فرهنگی صرف شده، بههیچوجه قابل قیاس با حاشیه کشور نیست.علاوهبر اینها، در موارد متعددی، اعتراض به تمام مشتقاتِ تبعیض از سوی مناطق حاشیهای، با خشونت مرکزگرایان پاسخ داده شده و وضعیت را بدتر کرده است.
به این موارد باید تضییع حقوق فرهنگی آذربایجان، کردستان، بلوچستان، عربها، لرها، ترکمنها و … را نیز افزود که در سایه چنین نگاه سانترالیست، نوعی از نژادپرستی نیز رشد کرده است. البته با قرائن متعددی میتوان اثبات کرد که عربها و ترکها نسبت به سایر اقوام ایرانی بیشتر در معرض تبعیضهای سیاسی قرار گرفتهاند. جاییکه رسانههای اپوزیسیون داخلی و خارجی، اخبار مربوط به فعالیتهای مدنی و سیاسی سایر اقوام ایرانی را بهخوبی پوشش میدهند اما در مورد عربها و ترکها چنین رویهای وجود ندارد و گاهی حتی کنشهای مدنی این دو قوم، بهشدت از سوی همه جریانها تقبیح نیز میشود. البته این امر دلایل زبانی، ژئوپلتیک و اقتصادی دارد که در جای خود قابل بحث است.
حالا در مواقعی که بین اقوام و مرکزگرایان، تنشی پدید میآید، همه این مسائل بهیکباره ظهور و بروز مییابند و برخوردها خشنتر میشود.
تا زمانیکه در ایران اعتقادی به آمایش سرزمینی وجود نداشته باشد و حقوق قانونی، عرفی و اقتصادی اقوام محقق نشود، تردیدی نیست که عرقِ ملی، میهندوستی، همبستگی ملی و همگرایی اقوام، افسانهای بیش نخواهد بود. این بادی است که تهران طی صد سال اخیر کاشته و محصول این باد، توفان خواهد بود؛ لاریب فیه!
محمود سعید