آن مرد آمد. آن مرد با دستانی خالی آمد….
پایان کابوس جنگ/علی افسر خوجالی شهبازی
شاید یکی از ضعفهای بزرگ سیاست خارجی ایران این است که در روند برنامه های خود جایی برای منافع ملی تعریف نکرده است و همه چیز را با احساسات پیش میبرد و فکر میکند همه اینگونه می اندیشند، غافل از اینکه روس ها همه چیز را در سود مادی جستجو میکنند و از دست ندادن موقعیت ها…
وقتی لاورف پیشنهاد مذاکره ی ۳+۳ را پیشنهاد داد یعنی پیشنهاد امیر عبدالهیان را نپذیرفت و به احتمال بسیار بالا، ایران دریافت که تمامی برنامه ها و اهداف از پیش تعیین شده اند و چیزی با جنگ تغییر نخواهد کرد و روسها اینبار منافع خود را در جنگ نیافته اند… اتفاقی که همین چند روز پیش در سوچی رقم خورد…. و قطعا ایران راهی غیر از جنگ را باید جستجو کند…. و البته منطقه راههایی بسیار پیچیده را در پیش دارد و تنها جنگ پیرامون زنگه زور پایان یافت.
قسمت های از یادداشت نویسنده قبل از سفر وزیر امورخارجه ایران به مسکو با عنوان “ایران در آستانه فدای ایران پارسی”:
حال ما امیدواریم آقای امیر عبدالهیان با دستان خالی از روسیه برگردد و روسها موفق نشوند که یکبار دیگر جریانی شبیه سوریه را در قفقاز پیاده کنند و دو کشور مسلمان را به جان هم بیندازند گرچه ما احتمالاتی نیز میدهیم که ترکیه و روسیه ادلب را با زنگه زور عوض کردند و اگر اینگونه باشد همه چیز عالی خواهد بود و روسها توان جنگ افروزی بین ایران با ترکها را نخواهند داشت…
امروزه پان ایرانیزم نگران این است که با قدرت گیری ترکها در منطقه، ترکهای ایران نیز از این قدرت بهره مند شوند و فقط برای جلوگیری از این شرایط تلاش میکنند که جمهوری اسلامی را درگیر جنگ کنند تا شاید رشد ترکها را مهار کنند ولی این نشدنی ست، بنده فردای جنگ ۴۴ روزه ی قره باغ طی مقاله ای با عنوان “پایان ایران پارسی” امروز را می دیدم و امروزه بهتر است که جمهوری اسلامی با طناب پوسیده ی پان ایرانیزم داخل چاه نرود و با داشتن جمعیتی با “اکثریت مطلق ترک” بعنوان یک کشور ترک زبان داخل اتحادیه ی کشورهای ترک زبان شود و در کنار برادران خود به زندگی عزتمند ادامه دهد… پیش بینی میشود که اگر ایران وارد جنگ شود گسل های اتنیکی و اقتصادی فعال شده و اوضاع را غیر قابل کنترل کند و این برای نظام بسی سخت خواهد بود ولی اگر به اندیشه ی پان ایرانیستی نفوذ کرده در ارکان نظام پایان دهیم هیچ تهدیدی بر ما متصور نیست بلکه در کنار یک اتحادیه ی بزرگ سرافراز زندگی خواهیم کرد… به نظر می آید چاره ای جز این نباشد.