از نیمه قرن پنجم در آذربایجان اشخاصی که به زبان فارسی دری نوشته اند پیدا شده اند. اولین آن ابونصر علی بن احمد بن منصور اسدی طوسی است. که از طوس خراسان به آذربایجان مهاجرت نموده و به احتمال زیاد اولین شخص دری دان است که دری را در خطّه آذربایجان آموزش داده است. آثاری از او باقی مانده یکی نسخه ای از کتاب «الانبیه عن حقایق الادویه» است که در ماه شوّال 447هجری به خط خود نوشته، دیگری منطومة «گرشاسب نامه» به تقلید شاهنامه است. سومین کتابی که بعد از فرهنگ ابوحفص سُغدی قدیمترین کتاب لغت فارسی دری است که به فرهنگ اسدی معروف می باشد. آنگاه قطران تبریزی و دیباحی سمرقندی هستند. علّت کوچ اسدی طوسی و احتمالاً دیباحی سمرقندی به آذربایجان به علت جنگ غزنویان و سلجوقیان در خراسان بوده است. از دیباحی سمرقندی فقط قصیده ای در مدح امیر فضلون آخرین پادشاه سلسله وهسودان باقی مانده است.
با رواج شعر دری در نواحی جدیدی غیر از مشرق ایران، آموختن لهجه دری و نکات آن و علی الخصوص مشکلات لغات آن زبان از مسائل عادی نوآموزان بود و به همین سبب است که اسدی طوسی که قسمت بزرگی از زندگی خود را در حدود آران آذربایجان گذرانیده بود چون عدم اطلاع شاعران آن نواحی را از مشکلات لغات دری ملاحظه کرد، به تألیف کتاب «لغت فُرس» همت گماشت و در آغاز آن نوشت: «… و غرض ما اندرین لغات پارسی است که دیدم شاعران را که فاضل بودند و لیکن لغات کم می دانستند…»ص18مقدمه دیوان قطران
«بر اثر خروج نظم و نثر پارسی دری از محیط محدود خود، و رواج یافتن آن در عراقِ(عجم، منظور نواحی تقریباً مرکزی ایران) و آذربایجان و سایر نواحی، لغات و ترکیبات متعدّدی از لهجه های محلی وارد لهجه دری شد و این خود وسیله ای گردید برای توسعه زبان فارسی دری، اما در اثر این انتقال پاره ای از لغات مشرق که در نواحی تازه معمول نبود، رو به فراموشی نهاد و این امر، یعنی مهجور ماندن کلمات، لغات و تعبیرات اصیل فارسی دری سال های سال نیز ادامه یافت…»
«در این روزگار همچنانکه لهجه ها، لغات، و ترکیبات بیگانه(منظور بومی منطقه) با زبان فارسی آمیزش یافت در اثر پاره ای از انگیزه های سیاسی و نظامی نیز، زبان فارسی دری، به بیرون از این سرزمین راه یافت». ص19و20 مقدمه دیوان قطران
به نوشته حسین آهی، تاریخ آذربایجان در قرن سوم و چهارم هجری در ابهام محض است. و از سلاطین، امراء، وزرا و شعرای آن روزگاران اگر در پاره ای متون نامی آمده، بسیار مختصر است. تنها دیوان قطران تبریزی است که اسامی جمعی از ایشان را تا امروز نگاه داشته و مدرک و مأخذ عمده کسروی در کتاب «شهریاران گمنام» همین دیوان بوده است.
بنابر نوشته محمد علی تربیت، قطران در بعضی از اشعار خود ابوالحسن لشکری را شهریار کرکرَ، و ابو منصور وهسودن را چراغ کرکریان و پناه کَرزن و کرکرَ معرفی نموده است. کَرزن و کرکرَ عبارت از دو ملتی است که یکی از آنها جَرزن ـ کَرزَوان یا کَرجیان می باشند که فعلاً موجودند و دیگری ملتی بوده اند که در سراشیب سلسله جبال قفقاز از رود کُر(Kür) تا رود ارس(آراز) جایگیر شده و با آمازون ها(که مورد تحقیق و نگارش هرودوت مورّخ معروف بوده) همحدود و معاشر بوده اند بر حسب نگارش «ابن خرداد به» و «یاقوت حموی» در نزدیکی بیلقان شهری به نام کرکرَ بوده و الحال نیز چند قریه و رودی در آنسوی ارس و بلوکی در این سوی ارس (روستای کرکرق دهستان کلخوران«کهرآلان» شهرستان اردبیل) معروفند که نام آنها از آن طایفه اقتباس شده و تا امروز باقی مانده و در روزگار قطران هنوز کلمه کرکرَ و کرکریان مستعمل بوده و در اشعار او ذکر شده است.
در حال حاضر کرکرق (یئکه¬لی) دهی از دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل است. اسم این روستا را یگلو هم نوشته-اند. یگلو یعنی کسانی که دارای شترهای نر و قوی داشته¬اند به این جهت اهالی یگلو به این نام مشهور شده¬اند. ولی طبق گفته¬ها در اصل یئکه¬لی می¬باشد. اسم این روستا کیرکیره هم نوشته شده است. کیرکیره به یاتاق شتر گفته¬اند.
طبق نگارش خط قدیمی عربی، در زبان ترکی کلمه¬ای که آخرین حرف آن صائت (صدادار/ مُصَوَّت Vowel) می¬بود حرف ق به آخر آن واژه اضافه می¬گردید. بنا بر این کرکره طبق قانون اعلال و قلب تبدیل به کرکرق شده است. این یک قانون عمومی و کلی در تلفیق خطّ عربی و زبان ترکی است.
منابع: 1ـ دیوان قطران تبریزی، از روی نسخه آقامحمد نخجوانی با اهتمام: حسین آهی، مؤسسه مطبوعاتی خزر 2ـ نام ها و نامیده های جغرافیایی منطقه اردبیل ـ منصورجدی 3ـ دانشمندان آذربایجان، محمدعلی تربیت