در منظومه «افسانهدی شمشیره دایانمازسا آزادلیق» سروده زهتابی، دشمن میخواهد خاک ایل را تصرف کند ولی ایل در برابرش ایستاده او را عقب میراند. دشمن بعد از کمی فکر، ابتدا نام سرزمین آنها را عوض کرده سپس فرهنگ و زبانشان را هدف میگیرد. ایل مدتها بعد میفهمد که دیگر خاکش مال خودش نیست حتی خودش هم دیگر خودش نیست.
در ادبیات آذربایجان شاعر باریشماز، سراینده برجسته چنین منظومههایی است که با کتابهای اودوملو دیرک، چاغیریلمامیش قوناقلار و نغمه داغی، سکه این سبک ادبی را به نام خود ضرب کرده است. در اکثر سرودههای باریشماز مانند چاغریلمامیش قوناقلار مادر، خواهر و دختری مانند آیتکین در غیاب پدران و پسرانی که فقط عنوان و ادعای «آتایورد»ی دارند، خاک را مادرانه در آغوش گرفته پس نمیدهند.
در ماجرای هَلَیگان نیز دشمن دقیق و باحوصله گام برداشته، ابتدا هشتم آذر 1316 اسامی جغرافیایی منطقه مانند قوچقوروغلو را که در فارسی بصورت گُچقُرُهگلی نوشته میشد به گچساران تغییر داده و هشتم آذر 1400 دستور تصرف و اشغال هَلَیگان را صادر کردند. هَلَیگان جایی شبیه دشت مغان ماست؛ دشتی گرمسیر با زمستان معتدل و باران مناسب که همین هوای گرم و بارانی، باعث رشد خوب گیاهان در مزارع و مراتع آن میشود. در فرهنگ لغات و اصطلاحات ترکی قشقایی (ص805) فعل هَلئیلهمک به معنی «کوبیدن و صاف کردن چیزی با پا؛ مانند حالتی که نمد یا تشکی را زیر پا کوبیده، صاف و سفت کنند» آمده است و هَلَیقان لغتی عام برای جاهایی است که انگار زیر پای انسان و دام کوبیده، صاف و سفت شده باشد.
محروم شدن ایل از این منطقه گرم، مشابه همان بلایی است که رضاشاه در مسیر هلیگان بر سر قشقایی آورد و گزارشگر روزنامه اطلاعات، چند سال بعد در تاریخ 28/8/1320 قسمتهایی از آن جنایات را چنین روایت کرد: «وسط آذرماه امر نظامی صادر شد که ایل را به ییلاق عودت دهند. گرچه عشایر موفق شدند مقداری از گوسفندان خود را بگریزانند، معهذا متجاوز از یکصدهزار گوسفند، هفت هشت هزار مادیان و تعداد بیشماری از سایر دامها را برگرداندند. این همه اغنام تا دانه آخر فنا و نابود و عدهای از زنهای مستحفظ آن نیز قربانی شدند. نگارنده سال بعد در حول و حوش یک قریه، استخوانهای سیصد راس مادیان از بهترین نژادهای عربی را به چشم خود دیدم که زیر برف جان سپرده بودند.»
افسانهدی شمشیره دایانمازسا آزادلی/ابراهیم رشیدی