گروهی از اندیشمندان ایران معتقدند که اگر مقولههای رایج علوم اجتماعی را برای ایران اطلاق کنیم راه به خطا رفتهایم. از نظر آنها ایرانشهر موقعیت یکتایی دارد و چنان جامعهای است که هیچ یک از مقوله های خرد به آنجا اطلاق نمیشود و باید اینجا را با مقوله های دیگری بررسی کرد. برای همین آنها مانع کاربرد برخی اصطلاحات رایج علوم انسانی در مورد ایران هستند. همین ابتدا باید گفت این فکر که ایران دارای یک هویت ریشهای یکتا و متمایز از سایر جوامع است و نباید این کشور را مانند سایر جوامع مورد مطالعه و مداقه قرار داد خودش یک مقوله شوونیستی و نژادپرستانه است. یکی از اصطلاحهایی که اکثر نویسندگان ایران نمیخواهند وجود آن را در ایران پذیرفته ودر خصوص چرایی و چگونگی آن بحث نمایند، شوونیسم ایرانی است. اگر بپذیریم که اطلاق اصطلاح شوونیسم برای ایران خطاست آنگاه من نمیدانم به این حرفهایی که ایرانیها در مورد عربها میگویند چه اصطلاح دیگری بکار بگیریم؟ به قول دکتر اباذری «رفتار ما با افغانستانیها نژادپرستانه است حرفهای ما در مورد عربها نژادپرستانه است. رفتار ما متناسب با اصطلاحی است که از آن با شخصیت اقتدارپرست یاد میشود به این معنی که در برابر قدرت زبون است و در برابرافراد ضعیف قدرتمند».
تعریف شوونیسم ایرانی
اندیشمندان چپ ایران با تاثیر از ایده ملیتهای تحت ستم لنین بحث در زمینه شوونیسم ایرانی پرداختهاند، که ضمن احترام به همه آن کوششها مبنای نظری خودمان در این نوشته را تعریفی قرار میدهیم که همایون کاتوزیان از شوونیسم ایرانی ارائه داده است. کاتوزیان شوونیسم ایرانی را خودبزرگبینی غیرمنطقی ایرانی میداند که روی دیگر آن تسلیمپذیری غیرمنطقی و حقارت فرهنگی در برابرغرب است. شوونیسم ایرانی از منظر کاتوزیان آمیزهای از چهار خصیصه خودبزرگبینی غیرمنطقی در برابر گذشته اسلامی و مردمان منطقه مانند عربها به همراه ستایش احساساتی از ایران پیش از اسلام و تسلیمپذیری غیرمنطقی و حقارت در برابر جهان غرب است.
کاتوزیان ضمن تشریح این پدیده میافزاید که این گرایش شوونیستی به هیچ رو به شمار اندکی از شاعران و نویسندگان محدود نمیشود، بلکه فقط استثناهای کمی از این گرایشهای شوونیستی مبرا هستند. او برخی از داستانهای صادق هدایت را که مملو از این نگرش میباشد؛ مانند مازیار (با مجتبی مینوی)، پروین دختر ساسان، سفرنامه اصفهان و قصههای کوتاهی مانند آخرین لبخند و طلب آمرزش را به عنوان شواهد مدعای خود معرفی میکند.
یک مثال
قاسم غنی پزشک و ادیبی است که در سال 1326 به دستور محمدرضاشاه به عنوان سفیر ایران در قاهره فعالیت خود را آغاز کرد. کتابی با عنوان “یادداشتهای قاسم غنی در مصر” از ایشان به یادگار مانده است که با تصحیح و مقدمه نویسی زیبای محمد قائد و با عنوان “آدم ما در قاهره” دوباره به چاپ رسیده است. موضوع این نوشته بررسی محتوی این کتاب بر اساس دیدگاه همایون کاتوزیان است. چنانچه کاتوزیان شوونیسم ایرانی را حس حقارت در برابر غرب و حس خود بزرگ بینی در برابر شرق توصیف میکند، سطر-سطر این کتاب مملو از توصیف آمریکایی و ناسزا به ملل شرقی از هندوستان تا حبشه است. عباراتی که عینا از کتاب قاسم غنی نقل میشود داخل گیومه آمده است.
ستایش احساسی و غیرمنطقی از گذشته
گذشته ایران در افکار قاسم غنی به اندازهای پررنگ است که او حتی به ایران امروز هم به دیده تحقیر نگاه کرده و سر هر فرصتی عرفا و شعرای گذشته ایران را مانند چماقی بر سر امروزیها فرود میآورد و امروزیها را با القاب تحقیر آمیز میکوبد. با ایم وجود از نظر قاسم غنی ایرانیها به طورکلی مردم خوبی هستند و ایرانیها به طور کلی مردم باهوش و حساسی هستند. او در جایی مینویسد: «به تفصیل و اشباع جریان احساسات مردم ایران و بیفکری مصریان توضیح داده شد». قاسم غنی حتی در دیداری که با آلبرت انشتین داشته با همان حالت بزرگ انگاری احساساتی توجه و آموختن از داشتههای فرهنگی ایران را به انشتین توصیه میکند که اگر میخواهی چیزهایی یاد بگیری، اشعار شعرای قدیمی ایران رامطالعه کن. قاسم غنی هنگام ادای این جمله حتی با خود فکر هم نمیکند که خواندن کتاب شعر چه چیزی به یک فیزیکدان خواهد داد.
موضع دوگانه در برابر رقص
قاسم غنی که پیش از سفر به قاهره در فرانسه و آمریکا نیز سکونت داشته است در مورد رقص آمریکاییها، لبنانیها و مصریها نظرات متفاوتی دارد او رقص امریکاییها را مملو از جنبههای روحانی و عرفانی توصیف میکند ولی در رقص مصریها و لبنانیها چیزی جز شهوترانی و هرزگی نمیبیند. «در آمریکا انسان به دانسینگ میرود، چه برقصد چه نرقصد خوش میگذرد، زیرا مواجه با نشاط مردم است، نشاط طبیعی و بدون ساخته. هرکسی با هر لباسی که دلش خواست بدون تقیّد با روحی آزاد و بشاشت و خندانی میرقصد و میخورد و مینوشد. بهرحال روح آزادی و خوشباشی و سادگی خاصی دارد که گرچه تحت مظاهر شهوترانی است ولی همان صفا و سادگی جنبه روحانی به آن میدهد. قسمت مضرّ تربیت فرنسوی در میان مردم لبنان و بیروت مخصوصاً در طبقه اول و متمول و تجار و اغنیا محسوس است؛ رقاصی، سبکی، سبک مغزی، عیاشی، بیعاری، الواطی فرانسویها را گرفتهاند. برای هرزگی و شهوترانی بیروت و لبنان جای خوبی است. در مصر دانسینگ؛ نمایش لباس یک مشت زن بلهوسِ بدگلِ علیلِ مکدّرِ دورغگویِ شیاد و یک مشت مرد شهوترانِ حیوانِ خشن است، همه چیز مصنوعی و زننده.»
آمریکای خوشگل و شرق بدذات
جملات شوونیستی زیر عینا از متن یادداشتهای قاسم غنی نقل میشود تا تنها مشت نمونه خرواری از بدگوییهای همیشگی یک شوونیست نسبت به سایر ملل را نشان داده باشیم:
صالح حرب پاشا گفت: برای اصلاح شرق چه باید بکنیم؟ گفتم: اصلاح نخواهیم شد چون قابلیت نداریم.
جماعتی آمریکایی، زن و مرد بسیار زیبا و روحانی و پاک و پاکیزه، خالی از هر بغض و حسد و ناپاکی. این است عدم تصنع و سادگی آمریکایی و این است ریا و مکر و حقهبازی ملل شرقی، یک مشت الاغ شرقی از قبیل نمایندههای پاکستان وسعودی و حبشه و سوریه و مصر، واقعاً الاغ خالص.
از زیباییهای آمریکاییان یکی این است که خودشان نمیدانند چقدر خوشگلند، نمونه نشاط مغرب زمینی. شام منزل وابسته بحری آمریکا بودم چقدر روحیه غربی فرق دارد.آرام، ملایم، نه افراط و نه تفریط، بوی انسانیت استشمام میشود.
توهین و ناسزا به مصر و هندوستان
غنی به قدر از مصریها بدگویی میکند که فریاد محمد قائد بلند میشود و مینویسد: غنی انگار در بهشت برین بزرگ شده است نه در ایران. بدگویی بیامان او از صغیر و کبیر جامعه مصری.
«مصر حالا حالا طول دارد تا چیزی شود. خاک برسر این مصریها. این هم خطیب خر این ممالک عقب مانده. در دنیا پفیوزتر از وزرای مصر وجود ندارد، بسیار بیشخصیت و ترسو هستند. قومی بیشرفتر و پدرسوختهتر و مادیتر از خانواده سلطنتی مصر وجود ندارد. بدگلی و بدریختی مصریان حکایتی عجیب است. بسیار بدشکل و بدقوارهاند، سروپای برهنه و کثیف. سفیر هند دکتر حسین که مثل همه هندیها عقلش پارسنگ برمیدارد. همه گفتهها حکایت از خریّت نوع هندی و عدم رشد آنها میکند. بالاخره هم چیزی نخواهند شد و این دفعه به جای انگلیس مثلاً روس بر آنها مسلط خواهد شد یا قومی دیگری».
زنان از منظر یک شوونیست
وقتی اجازه رتبهبندی انسانها را صادر کردیم دیگر این رتبهبندی و تقسیم انسان به گونههای خوب و گونههای نامرغوب حدومرز نخواهد شناخت و از آنجا که در این سلسله مراتب انسانی به زنان جایگاه پستتری داده خواهد شد چهره پلید یک شوونیست در مواجه با زنان بهتر دیده میشود. قاسم غنی حتی زنان تحصیلکرده و اندیشمند لبنانی را نیز تحقیر کرده و از اینکه آنها وارد مباحث فکری میشوند برآشفته و مینویسد: «زنها که بیش از همه اهل تظاهرند وارد معقولات میشوند، اما خیلی سطحی و پشت سرهم از لامارتین، آلفرد دوموسه و ویکتورهوگو حرف میزنند».
این شوونیست با وجود اینکه خود را در برابر یک غربی زبون میداند ولی توصیفهای او از زن غربی نیز آغشته به تحقیر است: «خداوند به یک قوم که نعمت میدهد همه چیز میدهد، امروز قشنگترین زنان دنیا هم توی این قوم است. زن غربی آیتی است در حسن و جمال و زیبایی و فتّانی و بر هر بهار و گل و سبزهای طعنه میزند». او هرچند زنان غربی را میستاید اما آنها را به عنوان انسانهای دارای فکر و اندیشه نمیپذیرد بلکه تنها از آنها به عنوان مدل نقاشی یاد کرده و میگوید: «اگر نقاش بودم تو را الگوی مریم مقدس میکردم».
او در مورد زنان مصری بیشرمی را به اوج رسانده و مینویسد: «به قول آناتول فرانس، شما زنان را دو چیز در چشم ما زیبا و جذاب قرارداده؛ تمدن که به شما لباس پوشاند و مسیحیت که شما را معصیت قرارداد. این دو چیز این زنان را اسرارآمیز کرده والا با یک سگ ماده، یک خر ماده، یک مادیان و سایر حیوانات فرقی ندارد».
قاسم غنی هنگامیکه میبیند یک مرد هندی با یک دختر آمریکایی ازدواج کرده است «خربوزه خوب نصیب کفتار میشود» گفته و زن و مرد را چنین شرح میدهد که «سکینه آمریکایی با آنکه قریب چهل سال دارد یک دنیا خوشگلی و وجاهت و زیبایی دارد. همان سیمای معصوم و پاک و همان چشمهای پرآب فتان و همان لب و دندان و دهان قشنگ. فیلسوف ولی خان هندی آدم خوب متوسطی است که حماقت عموم هندیها را دارد و یک نوع سفاهت دارد که اسباب نمکش شده است».
انکار اقلیتهای ملی ایران
علاوه بر چهار خصیصهای که کاتوزیان برای شوونیسم ایرانی ذکر کرده میتوان یکسان انگاری ایران وانکار اقلیتهای ملی ایران را نیز یکی دیگر از خصیصههای شوونیسم ایرانی به شمار آورد. قاسم غنی در این مورد هم با تاکید بر ایرانیت سعی در انکار تنوع موجود در ایران است «محمدعلی پاشا ولیعهد و رئیس شورای نیابت سلطنت مصر در صحبتهایش از اختلاف نژادها در ایران حرف زد و اینکه کرد و لر و ارمنی و عرب دارد. گفتم چنین نیست و اینها اشاعات و آنتریکهای دول استعماری است وحدت ملی داریم، همه ایرانیاند. این حرفها نیست».